جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: اسکلت زیر فرش

معرفی کتاب: اسکلت زیر فرش

«اسکلت زیر فرش» عنوان کتابی است نوشته‌ی ایوان کلیما که انتشارات جهان کتاب آن را به چاپ رسانده است. اثری که جزئیات زندگی اجتماعی چک را در آغاز هزاره‌ی سوم واکاوی می‌کند. در این کتاب، کلیما زبان چکی امروزی، عادات جوانان، برنامه و زبان رسانه‌ها و رقابت آن‌ها را در پس زمینه تحلیل می‌کند.

ایوان کلیما در این اثر با روحیه‌ای کارل چاپکی، از خطراتی جدی نام می‌برد که نه‌تنها جمهوری چک و اروپا، بلکه کل بشریت را تهدید می‌کند. خطراتی که به‌طرز ماهرانه‌ای در آینه‌ی خمیده‌ی رفاه، تمدن و سرگرمی‌های بی‌پایان پنهان شده‌اند.

ایوان کلیما به هنگام دریافت جایزه‌ی فرانتس کافکا در سال ۲۰۰۲ گفته: هرچه پیرتر می‌شوم، بیشتر توجه می‌کنم به اینکه تمامی ادبیات، همه‌ی ستایش‌ها یا شهرت‌ها بیشتر و بیشتر تنها پدیده‌هایی هستند لحظه‌ای. در بی‌پروایی عجول و انباشته از اطلاعاتمان، تقریباً همه‌چیز را پیش از آنکه درک کنیم فراموش می‌کنیم.

می‌شود گفت که در آغاز قرن گذشته، شاید پنجاه نویسنده اینجا می‌زیستند که اکثرشان را مردم می‌شناختند، احساس آن‌ها را درک می‌کردند و وقتی کتاب جدیدی از آن‌ها منتشر می‌شد، متوجه می‌شدند. در حال حاضر با در نظر گرفتن نویسندگان تلویزیونی و فیلمنامه‌نویس‌ها، نویسندگان حداقل بیست برابر شده‌اند و به جز چند استثنا، کمتر کسی وقت می‌کند تا توجه کند چه می‌نویسند، هنوز می‌نویسند و حتی هنوز زنده هستند یا نه.

چیزی که در اینجا اتفاق افتاده، در جهان هم رُخ داده است. سالانه یکصد هزار عنوان داستان جدید منتشر می‌شود و تعداد بی‌شماری آثار خلاقه‌ی دیگر در اینترنت ظاهر می‌شود. شاید هر که به نمایشگاه کتاب فرانکفورت می‌آید، احساس شگفتی و حتی افسردگی کند. خواننده‌ی مشتاق کسب معرفت، قادر به خواندن حتی بخش کوچکی از آنچه در یک سال نوشته و منتشر شده نیست و نویسنده ناراحت است از اینکه داستانی را به قلم آورده و منحصربه‌فردش دانسته که به احتمال زیاد کسی جایی دیگر، شاید در آن سوی دنیا، نوشته و به خوانندگان ارائه کرده است.

دوران ما در کل نمایانگر گذرا بودن اثر ایجاد شده است، ولی حتی این گذرا بودن، نباید سبب شود تا از هرگونه مسئولیتی نسبت به اثر خلق‌شده چشم‌پوشی کنیم.

من به نسلی که جنگ جهانی دوم و پیامدهای مستقیم و طولانی آن را تجربه کرده تعلق دارم. تحت تأثیر تجارب زمان جنگ و جنایاتی که پیامدش قربانی‌شدن بسیاری از هم‌پیوندان من بود شروع به نوشتن کردم.

با احساس نوشتم، شاید ساده و سهل‌انگارانه ولی واقعی، که انسان باید تلاش کند تا ناگواری‌هایی که تجربه کرده، دیگر هرگز تکرار نشود. امروز نوشتن برای من دنباله‌ی راهی است برای مخاطب قرار دادن خواننده و در میان گذاشتن مسئولیتی که درباره‌ی دنیای خودمان داریم.

می‌دانم که بسیاری با من موافق نخواهند بود، ولی می‌گویم که ادبیاتی که از خود سلب مسئولیت کند و اهمیتی ندهد به اینکه با چه قدرتی می‌تواند ذهن و احساسات خواننده را تحت تأثیر قرار دهد، به نیست‌انگاری/نیهیلیسم معاصر کمک می‌کند. در این میان، مخاطب صرف‌نظر از چیزهای دیگر، سرگرمی را در بالاترین حد ارزش‌ها قرار می‌دهد؛ یک گلِ زده‌شده در فوتبال برای او ارزشی بالاتر از هر اثر هنری دارد.

اعتقاد راسخ دارم که هنرمندی که نسبت به سهمِ اندکش در ساختن جهان، به هر دلیل خیانتی را توجیه کند، کارش در حکم خیانت به چیزی است که باید رسالت هستی او باشد. خواهش می‌کنم این اعترافات محافظه‌کارانه را فقط توضیحی قلمداد کنید درباره‌ی اینکه چرا نوشتم و عذر و بهانه‌ای برای آنکه چرا در سرزمینی که کافکا را به وجود آورده، به خودم جرئت دادم که چیزی بنویسم.

قسمتی از کتاب اسکلت زیر فرش:

در چمرسکو همانند تمامی کشورهای فرهنگی، کوشش بر آن است تا جوانان از نظر اخلاقی با دنبال کردن برنامه‌های تلویزیونی نامناسب از نظر اخلاقی به خطر نیفتند. بدین خاطر فیلم‌های ناموسی را که در بازیگران از فقدان پارچه رنج می‌برند و عمل دوستی را وانمود می‌کنند، می‌توانند فقط پس از ساعت ده شب نمایش دهند. آنچنان‌که پژوهش‌ها نشان می‌دهد، جوانان مشغول همان کارند، البته بدون وانمود کردن.

درحالی‌که فیلم‌های جنسی از مواردی است که جوانان را چندان به خطر نمی‌اندازد (حداکثر، چنان‌چه آن را ببینند، می‌توانند دچار این توهم بشوند که رضایت جنسی ساده است)، برنامه‌هایی برای ارتقای منش اخلاقی جوانان وجود دارد که بسیار خطرناک‌ترند. بدین سبب آن‌ها را خیلی بعد از نیمه‌شب پخش می‌کنند که نه‌تنها از نظر جوانان، بلکه از دید بسیاری از مالیات‌دهندگان چمرسکویی نیز مخفی می‌ماند.

درست حدس زدید: داستان، پخش بخش‌هایی از جلسات پارلمان چمرسکو است. پارلمان به‌وضوح شبیه کلاس درس مدرسه است. معلم جلوی دانش‌آموزان صحبت می‌کند. آن‌گونه که می‌دانیم، رفتن به مدرسه در چمرسکو اجباری است، هرچند که کاری انجام نمی‌دهند، همچنین چیزی دریافت نمی‌کنند؛ حتی در چنین شرایط ناخوشایندی از دانش‌آموزان انتظار می‌رود تا به مدرسه بیایند (وقت‌شناس باشند!)، همچنین رفتار مؤدبانه‌ای داشته باشند، به هنگام سخنرانی معلم سروصدا نکنند و به‌طور واضح با کله‌ی گرم وارد نشوند. توهین کردن به معلم در کلاس، با نمره‌ی پایین انضباط جریمه می‌شود.

فرد جوان امروز و البته مالیات‌دهنده‌ی آینده، دیروقت شب بر صفحه‌ی تلویزیون ملاحظه می‌کند که در کلاس نیمه‌خالی (مجلس) به هنگام سخنرانی یک نفر، چند دانش‌آموز (نمایندگان مجلس) خیلی بی‌نزاکت در حال دویدن به این طرف و آن طرف هستند. در همین هنگام، بقیه در حال گفت‌وگو بین خودشان هستند (با صدای بلند، اما میکروفون‌ها آن را نمی‌گیرد)، روزنامه یا نشریه می‌خوانند و در ضمن چیزی می‌خورند. بعضی دانش‌آموزان (نمایندگان) به‌صورت تحریک‌کننده‌ای خوابیده‌اند. بعضی‌ها برعکس چیزهایی می‌پرانند که مسلماً تأثیر تربیتی ندارد. بعضی وقت‌ها می‌توان دانش‌آموز (نماینده) شادی را دید که در حال تلوتلو خوردن است؛ مطابق واژه‌نامه‌ی پلیس چمرسکو، او «تحت تأثیر مواد» است.

از دانش‌آموزان (نمایندگان) تنها یک چیز انتظار می‌رود: در لحظه‌ی معین، به درخواست رئیس آموزگاران (ریاست مجلس) یک دکمه از دو دکمه‌ی رأی‌گیری را فشار دهند. متأسفانه بعضی حتی از انجام دادن این کار هم عاجزند و سپس با صدای بلند اعتراض می‌کنند و می‌خواهند تا فشاردادن دکمه‌ها تکرار شود.

خرید کتاب اسکلت زیر فرش      

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.