جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: آداب روزانه
کتابی از میسن کاری و با زیر عنوانِ روز بزرگان چگونه شب میشود، آداب روزانه شرح احوال و عادات کاری ۱۶۱ آدم مشهوری است که در طول زندگیشان کارهای بزرگ کردهاند، خلاقیت خود را به کار گرفتهاند و آثار مهمی برای بشر به جا گذاشتهاند. این صد و خردهای نفر، مجموعه آدمهایی هستند که میسون کاری سراغ زندگینامهها، شرححالها، مصاحبهها و خلاصه منابع مربوط به آنها رفته تا بتواند شرحی مختصر از خُلق و خویشان به دست دهد. بین این آدمها هم نویسنده پیدا میشود و هم هنرمند و فیلسوف، هم موسیقیدان و نقاش و مجسمهساز و هم کارگردان فیلم و حتی دانشمند. در این مجموعه، هم از آدمهای معروف چند قرن گذشته میشود دری پیدا کرد و هم از بزرگان معاصر. این متون مختصر و مفید سعی میکنند دریچهای باز کنند به زندگی روزمرۀ این بزرگان، بزرگانی که آداب روزانۀ هر کدامشان با دیگری متفاوت است و به همین دلیل خواندن هر کدام ایدۀ تازهای به آدم میدهد و به شکلی انگیزهبخش است. دلگرم میشویم وقتی میفهمیم فلان هنرمند معروف نیز درست مثل خود ما با زندگی روزمره در جدال بوده و تلاش میکرده از دل این کارزار هر روزه، دستاوردی به کف آورد. درمییابیم که معنای اصلی نبوغ این است که قدمهای کوچکت را چنان برداری که آهسته و پیوسته بر دشواریها و موانع بزرگ راه فائق آیی و سرانجام ببینی، بیآنکه خودت متوجه باشی، پای بر قلهای نهادهای. این قدمهای کوچک یعنی همین جیرۀ روزانۀ تلاش برای آفریدن، تلاشی که به سرانجام رساندنش آسان نیست، چنان که در اغلب متون این کتاب میخوانیم.قسمتی از کتاب آداب روزانه:
اوقاتی که وودی آلن مشغول فیلمسازی نیست، قوۀ خلاقهاش اغلب صرف حل مسائل داستان جدیدش میشود. این بخش سخت ماجراست؛ وقتی عناصر داستان راضیاش کند، نوشتنش خودبهخود آسان میشود (البته فیلمسازی بیشترش زحمت است). اما درست درآوردن داستان، به قول آلن، نیازمند فکر کردن وسواسی است. وودی آلن برای آنکه در گل نماند، چند حقۀ مطمئن درست کرده است: در طول سالیان دریافتهام که هر تغییر آنی منجر به انفجار انرژی ذهنی میشود. پس اگر توی این اتاق باشم و به آن یکی اتاق بروم، به خلاقیتم کمک میکند. اگر به خیابان بروم که نور علی نور است. البته اگر بروم بالا و دوشی بگیرم هم بدک نیست. برای همین گاهی در روز چند بار دوش میگیرم. این پایین نشستهام (در اتاق نشیمن) و به بنبست میخورم. چیزی که کمکم میکند این است که بروم طبقۀ بالا و دوش بگیرم. روال را به هم میزند و آرامم میکند. دوش گرفتن، بهویژه در هوای سرد، چیز خوبی است. احمقانه به نظر میرسد، اما لباس پوشیده و آماده، همینطور که الان هستم، کار میکنم و بعد تصمیم میگیرم برای تقویت خلاقیتم دوش بگیرم. برای همین بعضی از لباسهایم را درمیآورم، برای خودم لقمه نانی میگیرم یا چیز دیگری درست میکنم و سعی میکنم به خودم کمی سرما بدهم تا به هوس دوش گرفتن بیفتم. آنجا، زیر آب داغی که بخار از آن بلند میشود، نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه میایستم، فقط ایده میپرورم و روی طرحم کار میکنم. بعد میآیم بیرون و خودم را خشک میکنم و تلپی میافتم روی تخت و باز هم فکر میکنم. پیادهروی هم همینقدر مؤثر است، گرچه وودی آلن دیگر نمیتواند بیآنکه کسی بشناسدش و سراغش بیاید، به خیابان برود و همین موضوع تمرکزش را به هم میزند. به جای آن، اغلب در بالکن خانهاش فدم میزند. کوچکترین وقت آزادی که پیدا میکند، خرج داستانش میشود. خودش میگوید: «همیشه لابهلای لحظات، مشغول فکر کردن هستم و هیچوقت هم دست از آن نمیکشم.»
در حال بارگزاری دیدگاه ها...