جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
فیلمنامه اورجینال: انزجار Repulsion
«انزجار» فیلمی است به کارگردانی رومن پولانسکی و محصول سال ۱۹۶۵ سینمای انگلستان. در این فیلم بازیگرانی چون کاترین دونوو، یان هندری، جان فریزر، ایوون فورنو، پاتریک وایمارک، رنه هوستون، والری تایلور، مایک پرات و مونیکا مرلین به نقشآفرینی پرداختهاند. گیلبرت تیلور فیلمبردار این فیلم بوده و رومن پولانسکی به همراه ژرار براش فیلمنامهی آن را نوشتهاند. «انزجار» نخستین فیلم انگلیسی زبان پولانسکی، مطالعهی جنون به سبک گران گینیول، دربارهی دختر جوانی است که از عشق بیزار شده است. هر چند گفتگوها پر آبوتاب است، اما فضاسازی پولانسکی، توهمات و القای حس فزایندهی انزوا در کارول، عالی است. «انزجار» در عین حال، یکی از منجسمترین فیلمهای پولانسکی است که تکتک اجزایش به درون گرداب مرکزی آن کشیده میشود. انزجار نمایانگر ضعفهایی است که شاید در ماهیت خود موضوع نهفته باشند. در مشخص کردن مسیر ذهنی که در حال فروپاشی است. پولانسکی به نحو گریزناپذیری با قانعکنندهترین تصاویر، مراحل آغازین فروپاشی کارول را از طریق اعوجاجاتی ظریف در جهان مرئی نشان میدهد: انعکاس چهرهاش روی کتری، یا سیبزمینیهایی که شاخکهایی بسیار عجیب و غریب از تویشان رشد میکند، ناتورالیسمی که با استفاده از آن، کیفیتشان را بهمثابه تصاویری از ذهنی پریشان تثبت میکنند.قسمتی از فیلمنامه «انزجار»:
کالین: تو نمیتونی همچین آشغالی رو بخوری. بیا، میبرمت ویلرز. باشه؟ جوابهای کارول با صدای یکنواخت، ملایم و تقریباً نامفهوم داده میشوند. کارول: من باید برگردم. کالین: میتونیم یه چیزی سریع بخوریم. بیا. کارول: نمیتونم. دیرم میشه. کالین: خب، فقط... فقط یه چیز! باشه؟ کارول: نمیتونم. نمایی از خیابان جلوی سالن زیبایی که کالین و کارول سر میرسند. کارول میایستد و با کمرویی دستش را درمیآورد. کارول: خب، خداحافظ. کالین: فقط یه... فقط یک لحظه. امشب چی؟ کارول: متأسفم، ولی امشب کار دارم. کالین دست کارول را نگه میدارد، مانع از رفتنش به داخل میشود. کالین: تو واقعاً تو من احساس خواستن میآری. این پسر خوشبخت کیه؟ کارول: من با خواهرم شام میخورم. کالین: آشپز خوبیه؟ کارول: نمیدونم. تا حالا بهش فکر نکردهام. کالین دست کارول را ول میکند. کالین: حداقل از ماهی و چیپس که بدتر نیست. کارول: فکر کنم خرگوش داریم. کالین: فکر میکردم همهشون کشته شدن. کارول: نه، اون یه دوست داره. کالین: یه خرگوش؟ کارول: (جدی) نه، فکر میکنم اون دوسته خرگوش داره. کالین: خرگوش طفلی پیر. (مکث) فردا پس چی؟ کارول: فردا؟...
در حال بارگزاری دیدگاه ها...