جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

فیلمنامه اصلی: پول

فیلمنامه اصلی: پول

پول فیلمی است به کارگردانی روبر برسون، نابغه‌ی فرانسوی. پول فیلم وحشت‌هاست؛ فیلم بی‌تفاوتی، ظلم و بزدلی، مرگ‌ها، خودکشی‌ها و جنایت‌های خشونت‌آمیز که با این همه می‌توان تلألو و جذبه‌ی ناسوتی آن را به خاطر سپرد؛ فیلمی درباره‌ی از دست دادن بهشت است، بهشت نه به‌عنوان واقعیتی متناهی، بلکه به عنوان رویدادی پیوسته تکرارشونده. بهشت مدام انکار می‌شود، اما یکسر به هیئت نوری که از لابه‌لای درختان پرتوافشانی می‌کند حاضر است.

پول اقتباسی از داستان یک کوپن جعلی است که با عنوان کوپن تقلبی یا سفته‌ی قلابی نیز شناخته می‌شود؛ داستانی که تالستوی آن را به سال ۱۹۰۴، سه سال پس از اعلام ارتدادش از کلیسای ارتدکس روسیه، به پایان رساند. اعتقاد تالستوی به جدایی مسیحیت راستین از سیاست و نیز تشریفات مبتذل کلیسا سبب شد که از آغاز دهه‌ی ۱۸۸۰ تا هنگام مرگش در کشمکشی سخت با کلیسا و تزار قرار گیرد.

تالستوی و برسون، هر دو، داستانشان را از یک نقطه آغاز می‌کنند: فئودور میخاییلوویچ درخواست پسر نوجوانش را برای افزایش پول توجیبی‌اش رد می‌کند. میتیا برای قرض گرفتن پول دست به دامن مادرش می‌شود. مادر قول کمک می‌دهد، اما نمی‌تواند تا صبح روز بعد و بازشدن بانک کاری کند. ماخین، دوستِ میتیا، مشکل را حل می‌کند؛ به این ترتیب که رقم کوپن (نوعی اوراق بهادار که پول رایج در روزگار پیش از انقلاب روسیه بود) او را با قلم تغییر می‌دهد. دو پسر به فروشگاه لوازم عکاسی می‌روند و با آن کوپن قاب عکسی ارزان‌قیمت می‌خرند. متعاقب آن، شوهر فروشنده، یوگنی میخاییلویچ، بر سر زنش، ماریا واسیلیونا، داد و فریاد راه می‌اندازد و سپس آن کوپن جعلی را هنگام خرید هیزم از هیزم‌فروش دوره‌گردِ روستایی فقیری رد می‌کند.

ایوان میرونف، هیزم فروشِ روستایی، می‌خواهد کوپن جعلی را در میخانه‌ای محلی خرج کند. میخانه‌دار متوجه جعلی بودن کوپن می‌شود و مصرانه می‌کوشد آن را به‌عنوان مدرک جرم نگه دارد. میرونف از کوره در می‌رود و درنهایت دستگیر می‌شود. صبح روز بعد، میرونف پاسبان‌ها را روانه‌ی خانه‌ی یوگنی میخاییلوویچ می‌کند. او هنگام بازپرسی هرگونه برخورد با میرونف و خرید هیزم از او را منکر می‌شود. واسیلی، سرایدارش نیز با گرفتن پنج روبل حرف‌های میخاییلویچ را تأیید می‌کند. کمی پس از آن، واسیلی برای دادن شهادت دروغ در دادگاه، از او ده روبل دیگر نیز می‌گیرد. رأی قاضی به نفع میخاییلوویچ است و او با بزرگواری هزینه‌های دادگاه را تقبل می‌کند. بعدها واسیلی به‌قدر کارفرمایان شهری متمولی که برایشان کار می‌کرد هرزه و پول‌دوست می‌شود. سرانجام میخاییلوویچ مچ او را در حال دزدی می‌گیرد و بی‌هیچ مجازاتی عذرش را می‌خواهد.

برسون بخش بعدی داستان را، که در مزرعه‌ی مردی آزادمنش و بلندطبع، به نام پیوتر نیکلاایچ، روی می‌دهد، کنار می‌گذارد. وقتی او درمی‌یابد که اسب‌هایش دزدیده شده‌اند، از روستاییان نفرتی عمیق در دل می‌پروراند و خشم خود را یکسر متوجه جوانی تن‌پرور و گستاخ (اما بی‌گناه) به نام پراشکا می‌کند. دزد واقعی اسب کسی جز ایوان میرونف، کارگر سابق و بدخلق نیکلاایچ نیست.

برسون داستان را از نقطه‌ای ادامه می‌دهد که تالستوی به ماجرای یوگنی میخاییلوویچ و ماریا واسیلوونا بازمی‌گردد؛ از جایی که او نمی‌تواند خود را به‌خاطر فریب‌خوردن از آن دو دانش‌آموز ببخشد. روزی ماریا واسیلیوونا ماخین را در خیابان می‌بیند، اما ماخین چهره‌اش را به زشتی در هم می‌پیچاند، به گونه‌ای که زن به جایش نمی‌آورد؛ اما ماریا واسیلوونا میتیا را می‌شناسد و با معلم دینی‌اش، میخاییل وودینسکی، چند کلمه‌ای صحبت می‌کند. وودینسکی که به اندازه‌ی یک کرور آدم مذهبی متکبر کبرِ مذهبی دارد، از یک سال پیش همچنان با پدر میتیا بر سر آزادی‌های گمراه‌کننده و اعتقادات ضدمذهبی او بگومگو دارد و آبروی میتیا را، که بی‌مقدمه نزد مادرش به همه‌چیز اعتراف کرده، در جمع می‌برد. مادرِ میتیا به فروشگاه لوازم عکاسی می‌رود و هزینه‌ی قاب عکس را به ماریا واسیلوونا می‌پردازد و او را متقاعد می‌کند که نزد پلیس نامی از میتیا نبرد و به میتیا هم می‌سپارد که هنگام روبه‌رویی با پدرش همه‌چیز را منکر شود.

برسون همچنان که داستان تالستوی را تحسین می‌کند، موعظه‌گری بی‌پرده و فلسفه‌بافی‌های آن را چندان برنمی‌تابد. گرچه داستان تالستوی پر از شخصیت‌ها، کنش‌ها و رفتارهای قابل ملاحظه‌ای است که برخی‌شان با شخصیت‌ها و کنش‌های بهترین آثار او برابری می‌کنند، اما پیوسته آن‌ها را با الگویی یکسان و ناهماهنگ به هم می‌پیوندد. برای مثال روستایی‌ها جملگی موجوداتی ابله توصیف می‌شوند که برای درآوردن نانی بخور و نمیر به بیراهه می‌روند. بورژواها و روحانیان جماعتی فخرفروش‌اند که در مواجهه با بیچارگانِ پست‌ترین طبقات اجتماعی برای خودشان حق زیادی قائل‌اند. سردمداران حاکمیت در فاصله‌ای بعید از مردم زندگی می‌کنند و این دوری سبب می‌شود آن‌ها را از انزوایی خرف‌کننده نگاه کنند. با وجود این، همه‌ی بندگان خداوند، از جمله تزار، مشمول تحول و تأثیرپذیری‌اند. زنجیر تزویر با تک ضربه‌ی چابک تبر ایمان پاره می‌شود: آن‌گاه که در روشنایی قدم نهی، جز شادمانی هیچ نخواهد بود و از آن راه بازگشتی نیست.

بینش روان‌شناختی تالستوی نفس‌گیر است (به‌ویژه واکنش ناتالیا ایوانونا بسیار زیباست)، اما نگاه شورانگیزی که او به پرده‌ی پرنقش‌ونگار وجود انسان دارد به گونه‌ای است که گویی لفافی از مسیحیت راستین انسانیت (در روسیه) را در بر گرفته است. در مرحله‌ی واپسینِ زندگی تالستوی، بحث و جدل بر هنر او سایه انداخت. به نظر می‌رسد بخش گسترده‌ای از این داستان از دیدگاه دانای کل (و در نتیجه، راوی غایب) روایت می‌شود، اما در حقیقت از منظر نویسنده_رهبر مذهبی پرآوازه‌ای بیان می‌شود که گوی کرامت را از هماوردش، تزار، می‌رباید و نقشه‌ی دقیقی برای ایجاد اتوپیایی در قالب قصه‌ای پندآموز ترسیم می‌کند که بی‌هیچ مانعی در میان توده‌های مردم منتشر می‌شود. در نگاهی گسترده‌تر، این تفکر دقیق و برنامه‌ریزی‌شده برای برسون حکمی ارتدادآمیز است، چراکه او معتقد است تک‌تک اشیا و حس‌ها می‌توانند شکوه جهان اطرافشان را آشکار کنند، بی‌آنکه از رفتارهای انسان پرده بردارند. شناخت معنوی در آثار برسون شکلی عمیق از خودشناسی است، به دور از کوته‌فکری‌هایی که در کنه نهاد شخصیت‌های آثار تالستوی متأخر ریشه دارند؛ رویکردی که هرگز آغازگر حرکتی پایدار در کارنامه‌ی او نبود. این امر به‌شدت بر عنصر اتفاق نیز استوار است. برسون در جریان فیلم‌سازی‌اش رفته‌رفته از داستان‌هایی درباره‌ی رستگاری فاصله می‌گیرد و به‌تدریج امکان افشاگری و ابهام را در تمامی لحظه‌ها و نیز در کلیه‌ی چیزها می‌نشاند. این مسئله سبب می‌شود که بی‌آنکه به ورطه‌ی بدبینی فروغلتد، ستم و بیداد و یأس و ناامیدی را به تصویر بکشد. به گفته‌ی تونی پیپولو: «برسون سر مصالحه ندارد -نه در فرشتگان و نه در پول. تصویر جهان در حد فاصل برسون متقدم و متأخر متحول شده و این ادعا البته ساده‌انگارانه است.» پیپولو باز اظهار می‌کند: «در اینجا کارگردانی و نتیجه‌ی روایت هم از ارتباط آدم‌ها و اشیا به واسطه‌ی نگاه و هم از خودِ موضوع فیلم متأثرند.» به بیان دیگر، او اذعان می‌کند که گرچه در آثار برسون با فیلم‌سازی باتدبیر مواجهیم که باور دارد کل نظام‌های عقیدتی و معنایی ناپایدار و گذرا هستند، اما قدرت جهان مادی، حتی زمانی که خود مایه‌ی ویرانگری و جنایت است، راهی را به فهم و ادراکی ماندگار می‌گشاید.

خرید کتاب پول       

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.