جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

فرشتگانی با صورت‌های کثیف/ از مارادونا تا مسی

فرشتگانی با صورت‌های کثیف/ از مارادونا تا مسی کتاب «فرشتگانی با صورت‌های کثیف»، نوشته‌ی جاناتان ویلسون، به همت نشر گلگشت به چاپ رسیده است. ادواردو ساچِری، نویسنده‌ی آرژانتینی، می‌گوید: «تقصیر مسی نیست که ما آرژانتینی‌ها ناتوان از پایان دادنِ سوگواری خود برای دیگو هستیم.» مسی در ۲۴ ژوئن ۱۹۸۷ در بیمارستان گاریبالدی روزاریو متولد شد. عصر همان روز، پانزده بمب در نقاط مختلف آرژانتین، یکی در روزاریو و یکی در ویا کونستیوسیون، شهرک کوچکی در حدود سی مایلی خارج شهر، جایی که پدر مسی در آنجا کار می‌کرد، منفجر شد. دلایل دقیق این بمب‌گذاری‌ها نامشخص باقی ماند، اما به نظر می‌رسید که نوعی اعتراض به قانون آلفونسین که روز قبل به مرحله اجرا درآمده بود باشند. والدین مسی، خورخه و سلیا، در سال ۱۹۷۸، درست هشت روز پیش از برگزاری فینال جام جهانی، ازدواج کرده بودند. در کشوری که کل تاریخش مانند یک داستان رئالیسم جادویی با نمادگرایی روایت می‌شود، ورود مسی به نوعی گویی از پیش مقدر بود. روزاریو در سیصد مایلی اسکوئینا، خانه‌ی والدین دیگو مارادونا، در اطراف رودخانه پارانا وسعت یافته است. روز تولد او، مقارن با پنجاه و دومین سالگرد مرگ کارلوس گاردِل، خواننده‌ی مشهور تانگو، بود. در اولین تولدش، عمه‌ها و عموهایش او را با پیراهن قرمز_مشکی نیوولز اولد بویز سورپرایز کردند. باشگاهی که مارادونا بعداً دوره‌ی ناموفقی در آن داشت؛ چیزی که مارادونا نتوانست به اتمامش برساند، معلوم شد که مسی حتی شروعش هم نخواهد کرد. اهدای پیراهن به نوزاد حرکتی نمادین بود، کاری که اثر «ستایش جنگجویان قفس» اولین اثر از شاهکار ملیله‌دوزی شش‌گانه گریسون پری با عنوان «بیهودگی تفاوت‌های کوچک» را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. در اثر هنری گریسون پری، کودکی با نام تیم راکول، لباس تیم ساندرلند را به عنوان پرچم قبیله‌اش دریافت می‌کند که معنای تعلق و گیرافتادن را به طور توأمان داراست. اگر مسی تا اواسط دوران نوجوانی‌اش در نیوولز می‌ماند، اگر هولیگان‌ها که برای اثرگذاری مخرب روی باشگاه آمده بودند، جدی‌تر گرفته می‌شدند، شاید گرفتار شدن مسی دیگر صرفاً تمثیلی نمی‌ماند و به واقعیت تبدیل می‌شد. آلابارسِز با ناراحتی، مفهوم «فوتبال به‌مثابه یک هویت‌بخش آسان» را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد و خاطرنشان می‌کند که از زمانی که تمامی مردم به جای شهروند به مصرف کننده -هم مادی و هم نمادین۔ تبدیل شده‌اند، نقش فوتبال نیز تغییر کرده است. فوتبال، که زمانی یک فضای هویتی گرم بود و فرد در عوض اختصاص دادن اندکی اشتیاق، داستانی درباره‌ی تعلق به چیزی به دست می‌آورد، حال خود به هویت اصلی تبدیل شده است: نه داستانی در میان داستان‌های دیگر، بلکه معنایی یگانه و تراژیک از زندگی. البته فقر فوتبال آرژانتین و شرایط نامساعدی که بازی‌ها در آن انجام می‌شود بر شدت این تراژدی می‌افزاید. تعداد زیادی از آرژانتینی‌ها هویت خود را در وهله‌ی اول از طریق فوتبال کسب می‌کنند و فوتبالی که امروز در آرژانتین انجام می‌شود حتی فوتبالی خوب و با کیفیت هم نیست. کتاب حاضر نگاهی است به زندگی فوتبالی این دو فوق ستاره همیشگی فوتبال آرژانتین: مارادونا و مسی.

قسمتی از کتاب فرشتگانی با صورت‌های کثیف:

شاید مسی برای تیم ملی آرژانتین در جام جهانی آلمان در حاشیه قرار گرفت، اما در بازگشت به بارسلونا، به شکل روزافزونی دارای یک نقش محوری شد. اگر اندک تردیدی در بزرگیِ او باقی مانده بود، در فصل ۲۰۰۷-۲۰۰۶ کاملاً از میان رفت. مسی در دیدار مقابل رئال مادرید، در یک تساوی ۳-۳ در نیوکمپ، هتریک کرد و سپس در نیمه نهایی کوپا دل ری مقابل ختافه، گلی به ثمر رساند که حتی اگر یک آرژانتینی هم نمی‌بود باز هم مسئله‌ی قیاس او با مارادونا را بیش از پیش تضمین می کرد. با دریافت یک پاس از ژاوی در نزدیکی خط وسط زمین در جناح راست، مسی یک چالش پیشینه‌دار را از سر گذراند؛ با زدن یک لایی به بازیکن بعدی گریز زد و شتابان مسافتی به طول ۳۰ یارد را دوید و از میان تکل دو نفر دیگر هم جاخالی داد و در حالی که بازیکن سوم هم در تعقیبش بود و عاجزانه تلاش می‌کرد پیراهنش را بگیرد، دروازه‌بان را نیز دور زده و از یک زاویه تنگ توپ را از روی پای یک مدافع که روی خط دروازه برای جلوگیری از گل، پس از زدن یک تکل در حالت سرخوردن بود عبور داد. اگر او تلاش کرده بود تا گل دوم مارادونا به انگلیس را در جام جهانی ۱۹۸۶ تکرار کند واقعاً نمی‌توانست تقلیدی کامل‌تر از این انجام دهد. مارادونا و بیلاردو، هر دو اشاره کردند که بستر به ثمر رسیدن گل‌ها متفاوت از هم بوده و اینکه در بخشی از این مسافت مسی با هیچ چالشی روبه‌رو نبوده؛ شاید حق با آن‌ها بوده باشد؛ اما این کیفیت تقلیدوار گل مسی بود که آن را همان‌قدر بی‌نظیر کرده بود. به نظر می‌رسید که مارادونا و بیلاردو در دفاع از برتری و ترجیح نسخه‌ی اصلی گل، به نحوی حسودانه در حال دست یازیدن به یکی از افسانه‌های بزرگ و اولیه‌ی فوتبال آرژانتینی بودند که در آن بازیکنی که چند نفر را دریبل زده تا گل بزند و پس از آن درحالی‌که به زمین خودی باز می‌گردد تا بازی را دوباره آغاز کند، ردپاهای خود را روی گردوخاک زمین پاک می‌کند تا هیچ‌کس دیگری نتواند نبوغ هنری‌اش را تکرار کند. مسی گلش را به مارادونا تقدیم کرد که در آن زمان، در یک کلینیک روان‌پزشکی ترک اعتیاد، بستری شده بود. خلق دوباره‌ی یکی از گل‌های مارادونا مقابل انگلیس در جام جهانی ۱۹۸۶؛ شش هفته بعد مسی دیگری را نیز بازسازی کرد. گلزنی با دست در یک تساوی ۲-۲ مقابل اسپانیول. گزارشگر آرژانتینی فریاد می‌زد: «این دیگو است، به من بگویید این‌طور نیست. برای من این دیگو است. این همان پسر است ... روح مارادونا در مسی حلول کرده. من نمی‌توانم باور کنم، اما ... این تناسخ است. نمی‌شود این چنین همسانی‌ای وجود داشته باشد. به من توضیح بدهید چگونه می‌شود دو چیز، این چنین دوباره مشابه هم رخ بدهد...» به نظر می‌رسید در آن دو گل مدرک کافی برای کسانی که به هر طریقی سعی در ارتباط دادن مارادونا و مسی داشتند، وجود داشت. با وجود اینکه آن دریبل‌ها تصدیقی بر نبوغ مسی بود، ولی تبدیل به فصلی ناامیدکننده برای او و بارسلونا شد. آن دریبل خیره‌کننده بخشی از یک پیروزی ۵-۲ بود. نتیجه بازی رفت منجر به این شد که در بازی برگشت به مسی استراحت داده شود. بدون مسی، بارسا به‌طور باورنکردنی ۰-۴ باخت. همچنین دریافت گل‌های دیرهنگام در مقابل اسپانیول و رئال بتیس در کورس قهرمانی لالیگا برایشان گران تمام شد. بارسا به‌خاطر آن گل‌ها با تفاضل گل توسط رئال مادرید کنار زده شد و قهرمانی را از دست داد. فرشتگانی با صورت‌های کثیف در ۹۱ صفحه جیبی با جلد نرم و قیمت ۲۰ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
فروزان ابراهیم زاده 3 سال پیش
با درود لطفا نام مترجم را هم قید کنید.