جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
شیفتهی خورشید/ زندگینامه و نامههای ون گوگ
کتاب «شیفتهی خورشید»، زندگینامهی مستند پرماجرای ونسان ونگوگ بر پایهی نامههای وی به برادر یگانهاش، به قلم جک رایموند جونز، به همت نشر گویا به چاپ رسیده است. پرترهای از ونسان در دست است با چهرهای رنگپریده، حاشیهی چشمها سرخ، سرِ باندپیچی خسته و فرسوده چهرهای که خود کشیده، چهرهای پر از درد و الم، رنجی فراتر از توان صاحب چهره. در نگاهش غمی بیپایان و سایهی کمرنگی از تصمیمی بزرگ، گویی به بیننده میگوید هر طور دلتان میخواهد داوری کنید. بااینحال پیروزی نهایی از آن من است. صورت پرتره باندپیچی است چون او در یک لحظه هیجانی گوش خود را با تیغ برید و تکهای از آن را جدا کرد. او این تصویر را «مرد بریدهگوش» نام نهاد. بر پایهی همین «خودتصویر» داستانها و افسانههای پوچ و عاری از حقیقت و فیلمهای خیالی بسیاری ساخته و پرداخهاند. او را خشن، عصبانی، هیجانی، بیتمدن، خطرناک برای معاشرت با مردم آدابدان و معاشرتی و اجتماعی معرفی کردهاند. اما ونگوگ ساخته و پرداختهی ذهن آنان با ونگوگ واقعی سخت بیگانه است. شخصیت و زندگی او که موضوع اصلی کتاب حاضر است، نشانگر نبوغ و منش واقعی اوست، نبوغی که هنرمندانی چون میکل آنژ، رامبرانت، گوته و بتهوون را ساخت. پدر ونسان ونگوگ، کشیش پروتستانی بود به نام تئودور ونگوگ، ونسان پدر ارشد پدر، طبعی آرام و ملایم داشت، خانواده تئودور ونگوگ رویهمرفته مذهبی و اخلاقی بودند. ونسان در شانزده سالگی مدرسه را رها کرد ولی هر نوع کتابی را با علاقه مطالعه و هر موضوعی را بررسی کرد از قبیل نقاشی، معماری و... همچنین ادبیات فرانسه، آلمانی و انگلیسی را پیش خود خواند. در آغاز، به فروشندگی کارهای هنری پرداخت، مدتی کوتاه در انگلستان تدریس کرد. لاتین، یونانی و عبری را فراگرفت، کتاب مقدس را از بر داشت، سرانجام در بلژیک مبلغ مذهبی معدنچیان نگونبخت بوریناژ شد. در ۳۷ سالگی خود را با گلوله مضروب ساخت. نزدیک به هزار طرح و تصویر و نقاشی در ده سال آخر زندگی آفرید. اما در سراسر زندگی تنها توانست یکی از آنها را بفروشد. درآمد حاصل از کارهای هنری او در همهی زندگیاش به پنجاه پوند نرسید. اما امروزه آثار هنری او میلیونها پوند ارزشیابی میشود. ونسان به پول و ثروت علاقهای نداشت. او به بررسی درون خویش سرگرم بود، میکوشید تا عشق خود را به آدمها و مردمی که دوستشان داشت نشان داده و آثار ارزندهای را به جهان عرضه کند. ونسان همچون پرومته گرما و نور را از خورشید ربود و در نقاشیهای خود جا داد. روزها و روزها زیر آفتاب داغ آرل در جنوب فرانسه کار میکرد، بیشتر اوقات از یاد میبرد که سرش برهنه است. به تنها چیزی که توجه داشت تصویرهایی بود که نقاشی میکرد. تصویرهایی از کشتزارها، گندمزارها، درختان سرو، گلها و منظرهها. پولی را که از برادر خود میگرفت قلممو، پارچه و رنگ میخرید و خود گرسنه میماند. آزادوار میزیست و یاری عشق و دوستی خود را به مردم هدیه میداد. هم زنان جوانی که تصور میکرد به رویش لبخند میزنند و هم پل گوگن نقاشی که شدیدترین احساسات را به او داشت، بیرحمانه او را از خود راندند. خدمت مردم سادهی کوچه و بازار هم به وی آن بود که در پایان عمر او را به ریشخند میگرفتند و مسخره میکردند و به دنبال وی میدویدند و فریاد میزدند دیوونه، آی دیوونه. او به پرومته شبیه بود. او هم میبایستی رسالت خود را انجام میداد. اما پرومته به دست هرکول از درد و رنج نجات یافت و به حد خدایان ارج یافت. درحالیکه ونسان هیچگاه از رنج و عذاب رهایی نیافت تا مرگ او را به کام خویش فرو برد.قسمتی از کتاب شیفتهی خورشید:
ونسان تا آنجا که میتوانست به یاد بیاورد، برای نخستینبار بود که احساس شادی میکرد. هیچگاه این چنین احساس امیدواری و دلگرمی نکرده بود. شاید در ۱۳ سال پیش، در آن پاییز دوستداشتنی که عاشق اورسلا شده بود چنین احساسی به او دست داده بود. فکر بیشتر درباره اورسلا او را غمگین میکرد ولی خود را راضی میکرد که در زندگی چیزهای مهمتری از زن وجود دارد، بهخصوص در پاریس. تئو مدت چندماهی سعی کرد برای ونسان و خودش خانهای بیابد. سرانجام در محلهی مونت مارتر آپارتمانی با سه اتاق پیدا کرد. از پنجره اتاق ونسان بهخوبی منظره پاریس دیده میشد. مونت مارتر در حدود ۵۰۰ پا مرتفعتر از بقیه پاریس است. از آنجا مناظر بدیعی از خانههای کوچک، باغچهها و گلهای زیبا و یکی دو تا آسیای بادی دیده میشد. این منظره که ونسان را به یاد وطنش هلند میانداخت، تشکیلات شهر صنعتی بزرگ پاریس خود را به مونتمارتر که یک منطقه روستایی و محل زندگی عدهی زیادی از نقاشان بود نزدیک میکرد. مونت مارتر در دو مورد توجه نقاشان را جلب کرده بود: یکی به دلیل اینکه هنوز منطقه صنعتی و تجاری شده نبود و ارزانقیمت بود و دیگر اینکه در حول و حوش آن مناظر و موضوعات فراوانی برای نقاشی وجود داشت. شیفتهی خورشید را محمدمهدی انصاری ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۳۷ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۵۲ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...