جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
شهامت گذر کردن از آب یا تکافتادگی در جزیره/شاهکار آلیستِر مَک لاود در زبان فارسی
مجموعه داستان "جزیره" اثر آلیستِر مَک لاود به همت نشر بیدگل به چاپ رسیده است. آلیستر مَک لاود در سال ۱۹۳۶ در بتلفورد شمالی واقع در ایالت ساسکچوان کانادا به دنیا آمد و در جزیرهی کیپ برتون، جایی که بیشتر داستانهایش در آن میگذرد، واقع در ایالت نووا اسکوشا بزرگ شد، ایالتی که نیاکان اسکاتلندیاش قرنها پیش آنجا ساکن شدند، نیاکانی که بر بسیاری از آثار این نویسنده تاثیر گذاشتهاند. مک لاود برای تامین هزینهی تحصیلاتش، هیزم شکنی و معدن کاری و ماهیگیری کرده، مشاغلی که در داستانهای کوتاهش به آنها پرداخته است، داستانهایی تکان دهنده، با غنای عاطفی و زبانی، به گفتهی مایکِل اُنداتیه نویسندهی رمان بیمار انگلیسی هم بومی و هم جهانی و به تعبیر مجلهی تایم، شخصی و جستوجوگرانه که بیشتر در فضاهای کارگری میگذرند و شخصیتهایشان غالبا ماهیگیران و معدنکاراناند و درون مایهی اصلیشان خانواده و ارتباط بین نسلهاست. مک لاود با دو مجموعه داستانش هدیهی گمشده نمکینِ خون (۱۹۷۶) و همچنان که پرندگان خورشید را با خود میآورند و داستانهای دیگر (۱۹۸۶) به شهرت رسید. این دو مجموعه داستان به همراه چند داستان دیگر بعدها در قالب کتاب یک جلدیِ جزیره (۲۰۰۰) منتشر شد که کتاب حاضر ترجمهی نُه داستان ابتدایی آن است. عنوان تنها رمانِ نویسنده غمهای کوچک است که جایزهی ادبی بینالمللی دوبلین را در سال ۲۰۰۱ و بسیاری جوایز دیگر را از آنِ خود کرد. هرچند مک لاود کمتر از بیست داستان کوتاه و یک رمان منتشر کرده است، آثارش در زمره بهترین آثار ادبی کشورش قلمداد میشود.طرح جلد اصلی کتاب Island
آلیس مونرو در مورد مَک لاود میگوید: سخت اسن بتوان کسی را تصور کرد که قادر باشد مثل آلیستر مَک لاود خواننده را سحر کند. مجموعه داستان جزیره موفق شد در سال ۲۰۰۹، جایزهی ادبی پِن/مالامود را از آن خود کند در بخشی از داستانِ قایق از کتاب حاضر میخوانیم: حتی هنوز هم مواقعی هست که ساعت چهار صبح با این ترسِ شدید بیدار میشوم که خواب ماندهام، مواقعی که خیال میکنم پدرم در اتاقِ پایینِ پلههای فرو رفته در تاریکی منتظرم است یا مردهایی که به ساحل میروند به پنجرهام سنگریزه پرتاب میکنند و توی دستهایشان ها میکنند و بیصبرانه پاهایشان را گرومپ گرومپ روی زمین سفت یخ زده میکوبند. مواقعی هست که من، بیرون آمده و نیامده از تخت، کورمال کورمال دنبال جورابم و مِن مِن کنان دنبال کلمات میگردم و بعد متوجه میشوم که به طرز مسخرهای تنها هستم، که هیچکس پای پله ها منتظرم نیست و هیچ قایقی بیتاب کنار اسکله در آبها شناور نیست...
در حال بارگزاری دیدگاه ها...