جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما_اقتباس: خون‌آشام Vampyr

سینما_اقتباس: خون‌آشام Vampyr «خون‌آشام» فیلمی است به کارگردانی کارل تئودود درایر و محصول سال ۱۹۳۲ سینمای آلمان و فرانسه. «خون‌آشام» بعد از یک وقفه‌ی تقریباً پنج ساله در تولید و پس از «ژاندراک» ساخته شد؛ اولین فاصله‌ی زمانی طولانی -که از اینجا به بعد- مرتباً دوران حرفه‌ای درایر را تضعیف می‌کند و تحت تأثیر قرار می‌دهد. بخشی از این را می‌توان به واسطه‌ی درگیری قانونی طولانی‌مدت توجیه کرد. سازمانی که «ژاندارک» را حمایت مالی می‌کرد فیلمی دیگر نیز به درایر سفارش داده بود، اما وقتی «ژاندارک» در گیشه با شکست مواجه شد، این قرارداد را لغو کرد و درایر نیز از این سازمان شکایت کرد. گرچه سرانجام در این پرونده پیروز شد، اما دادخواهی برای دوره‌ای طولانی وقتش را گرفت و پرداختن به این امور اداری خشک و بی‌روح خلاقیت را از او ستاند. عامل دیگری نیز در کار بود: تغییر در اخلاقیات و باورهای موجود در کسب‌وکار فیلم‌سازی. درایر تا این زمان همواره تحت قرارداد یک یا چند شرکت کار کرده بود، اما علی‌رغم برخی درگیری‌ها و گسست‌ها، همیشه این حق را برای خود متصور بود که کنترل مطلق خلاقانه و انتقادی‌اش را بر هر جنبه از کارش داشته باشد، همچون کاری که یک نقاش یا آهنگساز انجام می‌دهد. اما سازوکار فیلم‌سازی در شرف صنعتی شدن بود و درایر جایی در این کسب‌وکار سینمایی، که در حال تبدیل و توسعه به نوعی صنعت کالایی_اداری بود نداشت. تنها راه‌حل او می‌توانست این باشد که شرکت مستقل فیلم‌سازی خودش را راه بیندازد. اما رسیدن به این هدف مستلزم وجود حامی مالی یا حمایت بخش خصوصی بود. حتی پیش از آنکه «خون‌آشام» در حد یک ایده باشد، شرایط در حال شکل دادن به حضور نهایی و بی‌همتای آن بر پرده بود. چون زمانی که کمک از راه می‌رسد در هیئت یک سینه‌فیل هلندی ثروتمند، یعنی بارون نیکلافون گنزبور جوان وارد می‌شود. گنزبور می‌پذیرد که با درایر در تأسیس یک شرکت تولید فیلم در پاریس همکاری و به‌عنوان اولین پروژه روی «خون‌آشام» سرمایه‌گذاری کند. اما کمک مالی‌اش هزینه‌ای در پی دارد. او تصریح می‌کند که باید خودش نقش اول فیلم را بازی کند. پیرامون سرچشمه‌های «خون‌آشام» در عنوان‌بندی این فیلم می‌آید: اقتباس از کتاب «در یک آینه‌ی شریدن لوفانو». اغلب گفته می‌شود که در یک آینه مجموعه‌ای از پنج داستان کوتاه است و «خون‌آشام» درواقع براساس آخرین و طولانی‌ترین داستان این مجموعه، یعنی کارمیلا، ساخته شده است. شاید ذکر این نکته پیش‌پاافتاده به نظر برسد، اما مطمئناً ساده‌تر می‌بود اگر در عنوان‌بندی فیلم، نام کارمیلا ذکر می‌شد که دقیق‌تر هم هست. در «خون‌آشام»، چیزهای زیادی وجود دارد که در کارمیلا نیست و در فیلم هم اثری از کارمیلا نمی‌بینیم. در کارمیلا، هیچ مسافرخانه‌ای وجود ندارد، هیچ خواهر بزرگ‌تری که به‌طور مرموز در بستر مرگ باشد وجود ندارد. علاوه بر این‌ها، هیچ قهرمان مرد جوانی هم در کار نیست. در پاسخ به این پرسش که فیلم چه عناصری را از منبعِ به اصطلاح واقعی خود بیرون می‌کشد باید بگوییم در داستان دختر جوانی داریم که با پدر بیوه‌ی خود در قلعه‌ای زندگی می‌کند و زنی خون‌آشام تهدید به مرگش می‌کند: همین. اما حتی این فیگورها هم دقیقاً مثل داستان کارمیلا نیستند. پدر در داستان لوفانو آدمی عقل‌گراست که خود را با کتاب‌های علمی حبس می‌کند و هیچ نوع کلمات معناداری که بیانگر وحشتی باشد که بر فرزندش سایه انداخته سراغ ندارد. پدر دختر در خون‌آشام خیلی خوب خطر را می‌شناسد و به قیمت جان خود در آن مداخله می‌کند. درباره‌ی فیگور دختر این را بگوییم که لورا در داستان «لوفانو» شخصیت محوری است و خواننده را به‌عنوان اول‌شخص خطاب قرار می‌دهد؛ اما در «خون‌آشام» سروکله‌ی ژیزل در اواخر روایت پیدا می‌شود و به‌سختی بتوان و یا اصلاً نمی‌توان او را شخصیت اول زن فیلم محسوب کرد؛ حتی در این صورت نیز ژیزل نسبت به قهرمان مرد و سفر او در اولویت دوم خواهد بود و این تنزل رتبه‌ی دختر، عنوان فرعی فیلم را توجیه می‌کند که در شناخته‌شده‌ترین نسخه‌ی انگلیسی با عنوان ماجرای عجیب دیوید گری منتشر شد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.