جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: ۱۹۱۷

سینما-اقتباس: ۱۹۱۷

«۱۹۱۷» فیلمی در ژانر جنگ، به کارگردانی و تهیه‌کنندگی سم مندز و محصول سال ۲۰۱۹ سینمای بریتانیاست. این فیلم تا حدی الهام‌گرفته از داستان‌هایی است که پدربزرگِ پدری مندز (آلفرد) درباره‌ی خدمتش در طول جنگ جهانی اول برای کارگردان تعریف کرده است. وقایع فیلم پس از عقب‌نشینی آلمانی‌ها به خط هیندنبورگ در طول عملیات آلبریخ اتفاق می‌افتد و ماجرای دو سرباز بریتانیایی، به نام ویل شوفیلد (جورج مک‌کی) و تام بلیک (دین چارلز چپمن)، را پی می‌گیرد که در مأموریت ارائه‌ی یک پیام مهم برای خنثی کردن حمله‌ای تهاجمی و مرگ‌بار به سر می‌برند.

ساخت این پروژه به شکل رسمی در ژوئن سال ۲۰۱۸ اعلام شد. دو بازیگر اصلی در ماه اکتبر قرارداد امضا کردند و بقیه‌ی بازیگران در مارس بعد به آن ملحق شدند. فیلمبرداری از آوریل تا ژوئن ۲۰۱۹ در بریتانیا انجام شد و فیلمبردار، راجر دیکینز، و تدوینگر، لی اسمیت، از برداشت‌های بلند استفاده کردند تا کل فیلم به صورت دو پلان پیوسته ساختار یابد.

فیلم در ۴ دسامبر ۲۰۱۹ در بریتانیا اکران شد و یونیورسال پیکچرز در ایالات متحده در ۲۵ دسامبر و اینترتیمنت وان در بریتانیا در ۱۰ ژانویه ۲۰۲۰ آن را اکران کردند. این فیلم از نظر منتقدان و باکس آفیس موفقیت‌آمیز بود و ۳۸۴٫۹ میلیون دلار در سراسر جهان فروخت. در میان جوایزش، ده نامزدی در نود و دومین جوایز اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و سه جایزه برای بهترین فیلمبرداری، بهترین جلوه‌های بصری و بهترین میکس صدا دریافت کرد.

وقایع داستانیِ فیلم در طی جنگ جهانی اول در شمال فرانسه رقم خورده است. داستان ماجرای دو جبهه متفاوت را بیان می‌کند، جبهه جنگ اصلی که پر است از توپ و تانک و خمپاره و جبهه‌ای دیگر در شهرها که جنگی نرم را هدایت می‌کند. درحالی‌که مردان و جوانان فرسنگ‌ها دور برای زنده ماندن می‌جنگند در سمت دیگر دنیا مادران، خواهران و همسرانشان برای لغو خدمت اجباری اعتراض می‌کنند. در این داستان با وجود ناامیدی حاصل از جنگ بارقه‌هایی از نور امید را می‌شود دید.

قسمتی از کتاب ۱۹۱۷:

مارچ، ۱۹۱۷

کالج کینگ

آکسفورد، انگلیس

مگی عزیز

تازه فهمیدم زمانی که می‌خواستی چیزهایی در مورد انگلیس بدونی، من بیخودی در مورد هواپیما و چیزهای دیگه پرحرفی می‌کردم. ای کاش می‌تونستی انگلیس رو ببینی. طبق گفته‌ها الان فصل بهاره، اما اگه از من بپرسی می‌گم خبری از بهار نیست و هوا هنوز به‌شدت سرده.

از اینکه قراره آکسفورد رو ترک کنم ناراحتم. اون‌جا به یکی از شهرهای کوچیکِ تو داستان‌ها شباهت داره. همه‌ی ساختمون‌ها حدود یک میلیون سال قدمت دارن (شایدم دقیق نگفته باشم) و تعداد زیادی از ساختمون‌های بلند مخروطی هم وجود داره که باید برای ردیاب‌ها خیلی مفید باشن. اون‌ها به هر روش و تشویقی ما رو مجبور می‌کنن که یکشنبه‌ها به کلیسا بریم، کلیسایی که واقعاً بلنده، تو گروه کُر یه پسربچه دبستانی هست که مثل فرشته‌ها سرود می‌خونه. البته اداره شهر تو دست ماست، چون دانش‌آموزانی که هم‌سن ما هستن یا هنوز دارن می‌جنگن یا کشته شدن و دیگه هیچ‌وقت برنمی‌گردن. وقتی بهش فکر می‌کنی، می‌بینی بعضی از این کالج‌ها باید تا حالا تعداد زیادی از این مردها رو از دست داده باشن. خیابون‌ها ساکت و خاموشن، اما نه برای ما که کمی سرو‌صدا می‌کنیم. دلیلش هم اینه که چون بقیه اوقات در حال درس خوندن و تمرین کردن هستیم، وقت‌های آزاد رو به گشت‌و‌گذار و غذا خوردن می‌گذرونیم. اووه... باید غذاهای این‌جا رو ببینی!

خرید کتاب ۱۹۱۷   

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.