جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: ناهار لخت

سینما-اقتباس: ناهار لخت «ناهار لخت» فیلمی است به کارگردانی دیوید کراننبرگ و محصول مشترک کشورهای کانادا، امریکا، بریتانیا و ژاپن در سال ۱۹۹۱. در این فیلم بازیگرانی همچون پیتر ولر، جودی دیویس، ایان هولم، جولیان سندز و روی شایدر به نقش‌آفرینی پرداخته‌اند. هاوارد شور برای این فیلم موسیقی متن ساخته و رونالد سندرز هم آن را تدوین کرده است. فیلمنامه‌ی این فیلم را دیوید کراننبرگ بر‌اساس رمانی به همین نام، نوشته ویلیام اس. باروز، به نگارش درآورده است. رمان «ناهار لخت» در سال ۱۹۶۲ و از سوی Grove Press  منتشر شد و سروصدای زیادی به پا ‌کرد و انتشارش در امریکا ممنوع شد. ماری مک‌کارتی منتقد، آن را به کرمی تشبیه می‌کند که اگر تکه‌تکه‌اش کنید، هر تکه برای خودش وول می‌خورد. در هفت جولای ۱۹۶۶ بود که دادگاهی در ماساچوست ممنوعیت انتشار «ناهار لخت» را در امریکا لغو کرد. باروز درباره‌ی ممنوعیت چند ساله‌ی این رمان در امریکا چنین می‌گوید: «امریکایی‌ها بدجور می‌ترسند که کنترل چیزها از دستشان در برود، از اینکه چیزها بدون دخالت آن‌ها خودبه‌خود اتفاق بیفتد وحشت دارند. آن‌ها دوست دارند بپرند پایین، بروند توی معده‌هایشان، غذا را هضم کنند و فضولات باقیمانده را خودشان با بیل بریزند بیرون!» همچنین الن گینزبرگ درباره‌ی این اثر باروز می‌نویسد: «بهترین ذهن‌های نسلم را دیدم، خراب جنون...»

قسمتی از رمان «ناهار لخت» نوشته ویلیام اس. باروز:

زیر پا خالی شد، در ساعت ۱۲:۰۲. در ساعت ۱۲:۳۰ دکتر رفت بیرون که صدف بخورد، در ساعت ۲:۰۰ برگست تا برای مرد آویزان به نحوی دوستانه از پشت سر کف بزند. چی؟ تو هنوز نمردی؟ فکر کنم باید پات رو بکشم. ها ها! نمی‌تونم بذارم با این سرعت خفه بشی -از طرف رییس‌جمهور بهم اخطار رسیده. و چه رسوایی‌ای میشه اگه این ارابه‌ی مرده‌ای که توئی زنده در بره. اسمم رو عوض می‌کنم از خجالت اگه این اتفاق بیفته و شاگردی یه گاو نر با تجربه رو می‌کنم.یک دو سه بکش. هواپیمای بادپر سقوط می‌کند خاموش همچون پس از قیام، خاموش همچون شیشه‌ی گریس خورده‌ای که دزدی جوان با دست‌های پیرزنی و چشم‌های ملغی شده‌ی یک گردی می‌شکندش... در انفجاری بی‌صدا، رسوخ می‌کند او به این خانه‌ی شیشه شکسته پا می‌گذارد بر کریستال‌های گریس‌خورده، ساعتی بلند بلند تیک تاک می‌کند در آشپزخانه، هوای گرم آشفته می‌کند موهایش را، سرش متلاشی می‌شود زیر بار غوطه‌ور سنگین... پیرمرد پوکه‌ای قرمز را پرت می‌کند و چرخ رقصی می‌زند دور شاتگانش.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.