جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
سینما-اقتباس: مستاجر
مستاجر درام روانشناسانه درخشانی است به کارگردانی رومن پولانسکی و محصول سال ۱۹۷۶ سینمای فرانسه. در این فیلم بازیگرانی همچون خودِ رومن پولانسکی، ایزابل آجانی، ملوین داگلاس، جو وان فلیت و ژاک مونو به نقش آفرینی پرداختهاند. فیلم از رمان رولان توپور اقتباس شده است. فیلمی ۱۲۵ دقیقهای که فیلمبرداری مثالزدنی سون نیکویست بر جنبههای هولناک فیلم افزوده است. البته پولانسکی در اقتباس خود از رمان توپور جنبههای سبکی و بینشی خود را لحاظ کرده است. آپارتمان در رمان توپور و فیلم پولانسکی نماد جامعه سرکوبگری است که مرحله به مرحله فرد را تا مرحلهای از مسخ شدگی به پیش میبرد که فرد کاملا از خود بیخود میشود. ترلکوفسکی شخصیت مرکزی رمان به یک نکته میاندیشد: یک انسان دقیقا از چه زمانی دیگر آن آدمی که خودش فکر میکند هست یا دیگران فکر میکنند هست، نیست؟ ماسکها و صورتکهایی که محصول مناسبات اجتماعیاند تا چه میزان از فرد، شخص دیگری میسازند و شخص تا چه حد میتواند در برابر این ماسکها مقاومت کند. شاید پرسش کلیدی رمان و فیلم همین باشد.قسمتی از کتاب:
ترلکوفسکی در آستانه بیرون انداخته شدن از خانهاش بود که دوستش سایمن آدرس یک آپارتمان خالی را در خیابان پیرنه به او داد. ترلکوفسکی به دیدن آپارتمان رفت. سرایدار، که زنی بدخلق بود، ابتدا از نشان دادن آپارتمان خودداری میکرد اما یک اسکناس هزار فرانکی نظرش را تغییر داد. بعد هم با همان قیافهی قهرآمیز گفت: دنبال من بیایید. ترلکوفسکی مردی سی و چند ساله، متین و مودب بود که در زندگی بیش از هر چیز، از بی نظمی و اغتشاش بیزار بود. برای او که زندگی سادهای داشت، احتمال از دست دادن سقف روی سرش، چیزی کمتر از یک فاجعه نبود، به خصوص که درآمدش هم اجازهی ولخرجی زندگی در هتل را به او نمیداد. البته مقداری پس انداز در بانک داشت که برای پرداخت ودیعه روی آن حساب میکرد. فقط امیدوار بود مقدار ودیعه خیلی زیاد نباشد. آپارتمان از دو اتاق تنگ و تاریک تشکیل شده بود و آشپزخانه نداشت. تنها پنجرهای که در اتاق عقبی بود، مستقیما رو به پنجرهی دیگری به طور غیرعادی بیضی شکل، روی دیوار آن طرف حیاط باز میشد. ترلکوفسکی احتمال داد که پنجره مال یکی از توالتهای ساختمان مجاور باشد. دیوارهای آپارتمان را کاغذ دیواری زردی پوشانده بود که در چند جای آن لکههای بزرگ رطوبت به چشم میخورد. تمامی سقف را هم شبکهای گسترده و درهم تنیده از ترکهای بسیار ریز همچون رگبرگهای یک برگ پوشانده بود. تکههای ریز گچ که از سقف به زمین ریخته بود، با صدای خشکی زیر کفشهایشان خرد میشد. در اتاق بدون پنجره، یک بخاری کوچک گازی توی تاقچهای از مرمر ارزانقیمت جا داده شده بود. سرایدار، که ناگهان لحنش ملایمتر شده بود، گفت مستاجری که قبلا اینجا زندگی میکرد، خودش را از پنجره پرت کرد بیرون! میتونید از این جا محل سقوطش را ببینید. بعد هم ترلکوفسکی را از میان تودهی تلنبار شدهی اسباب و اثاثیه به سمت پنجره برد و پیروزمندانه به بقایای شکستهی یک سقف شیشهای که سه طبقه پایینتر و در حیاط بود اشاره کرد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...