جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: شاهین مالت

سینما-اقتباس: شاهین مالت

«شاهین مالت» یک فیلم ‌نوآر امریکایی محصول سال ۱۹۴۱ است که جان هیوستن کارگردانی‌اش کرده است. این فیلم از رمانی به همین نام، نوشته‌ی دشیل همت، اقتباس شده است که در سال ۱۹۳۰ به چاپ رسید. در این فیلم همفری بوگارت در نقش کارآگاه خصوصی (سم اسپید) و مری آستور به‌عنوان مشتری زن مرگبار او نقش‌آفرینی کرده‌اند.

این فیلم در ۳ اکتبر ۱۹۴۱ در شهر نیویورک به نمایش درآمد و نامزد سه جایزه اسکار شد. «شاهین مالت» همواره در لیست بهترین فیلم‌های تمام دوران‌ها قرار داشته و یکی از ۲۵ فیلمی بود که کتابخانه‌ی کنگره آن را انتخاب کرد تا در فهرست ملی فیلم‌ها به دلیل «از لحاظ فرهنگی، تاریخی یا زیبایی‌شناختی مهم» گنجانده شود. این فیلم در لیست بزرگ‌ترین فیلم‌های تمام دوران‌های راجر ایبرت قرار دارد و پانوراما دو فیلم از آن را به مهم‌ترین فیلم نوآر سینما تعبیر می‌کند.

همت زمانی به عنوان کارآگاه خصوصی برای آژانس کارآگاهی پینکرتون در سان‌فرانسیسکو کار می‌کرد و از نام تولد خود «ساموئل» برای قهرمان داستان خود استفاده کرده است. او درباره‌ی شخصیت اصلی کتاب در سال ۱۹۳۴ نوشت:  اسپید اصالتی ندارد. او مردی رؤیایی است در معنایی که بیشتر کارآگاهان خصوصی که من با آن‌ها کار می‌کردم دوست داشتند باشند و در لحظات کلیدی تصور می‌کردند که قضیه تمام ‌شده است.

دیگر شخصیت‌های «شاهین مالت» براساس افرادی بودند که هَمِت در آن زمان‌ها با آن‌ها ملاقات یا کار کرده بود. شخصیت مرد چاق شوم کسپر گاتمن براساس موندی گرگوری، کارآگاه بریتانیایی چاق بود که در بسیاری از پرونده‌ها و اقدامات پیچیده شرکت داشت. شخصیت جوئل براساس جنایتکاری بود که همت او را به دلیل جعل در واشینگتن و در سال ۱۹۲۰ دستگیر کرد.

این رمان در پنج قسمت در نقاب سیاه در سال‌های ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰ به‌صورت سریالی منتشر شد و سپس در سال ۱۹۳۰ توسط آلفرد آناپف به صورت کتاب به چاپ رسید. کمپانی برادران وارنر به‌سرعت حقوق این رمان را خریداری کرد و سال بعد اقتباسی از آن را با بازی ریکاردو کورتز و ببه دانلیز ساخت. این اقتباس وفادارانه‌ای بود و نقطه‌ی آغازی بر اقتباس‌های گوناگون از این اثر همت.

جان هیوستون در طول دوران پیش‌تولید این فیلم همه‌چیز را با جزئیات برنامه‌ریزی می‌کرد و فیلمنامه را با دستورالعمل‌هایی برای خود تنظیم می‌کرد و طرح‌هایی برای هر صحنه داشت. هیوستون مصمم بود که فیلم به‌طور روشمند برنامه‌ریزی شود. فیلمبرداری به‌سرعت پیش رفت و این مرحله با کمتر از ۴۰۰ هزار دلار تکمیل شد.

مرحله‌ی جزئیات فیلمنامه چنان بادقت پیش رفت که تقریباً هیچ خطی از گفت‌وگو در ویرایش نهایی حذف نشد. به جز برخی از نماهای شبانه بیرونی، هیوستون کل فیلم را به ترتیب فیلمبرداری کرد که این مسئله کمک زیادی به بازیگرانش کرد. بسیاری از دیالوگ‌های رمان اصلی حفظ شد و از این لحاظ فیلمنامه‌ی فیلم از لحاظ وفاداری به منبع اقتباسی خود، وفادارانه عمل می‌کند.

بخش اصلی فیلمبرداری در استودیوی برادران وارنر و از ۹ ژوئن تا ۱۸ جولای ۱۹۴۱ به انجام رسید. فیلمبرداری بعضی از نماها در روز ۸ آگوست تکرار شد. پس از نمایش پیش‌نمایش در ۵ سپتامبر، رئیس استودیو، جک ال وارنر برای ساده‌تر کردن صحنه آغازین، دستور فیلمبرداری مجدد داد. این برداشت مجدد در ۱۰ سپتامبر با ارنست هالر، به‌عنوان فیلمبردار، انجام شد، زیرا فیلمبردار اصلی آرتور ادسون در دسترس نبود.

براساس آمارهای اعلامی کمپانی برادران وارنر این فیلم در امریکا ۹۶۷ هزار دلار در گیشه فروخت و در فروش جهانی خود نیز، ۸۰۵ هزار دلار فروش داشت.

قسمتی از کتاب شاهین مالت، منبع اقتباسی فیلم:

تا نیم ساعت بعد از رفتن جوئل کایرو، اسپید تنها، بی‌حرکت و با سگرمه‌های درهم پشت میزش نشست. بعد با لحن کسی که نخواهد به مشکلی فکر کند بلند گفت: خب، بابتش پول می‌دهند و یک بطری کوکتل منهتن و فنجانی کاغذی از کشوی میزی بیرون آورد. دو سوم فنحان را پر کرد، آن را سر کشید، بطری را دوباره توی کشو گذاشت، فنجان را در سطل زباله انداخت، کلاه و پالتویش را پوشید، چراغ‌ها را خاموش کرد و رفت پایین به خیابانی که با چراغ‌های شب روشن بود.

جوانی ریزجثه و بیست یا بیست‌ویک‌ساله با کلاه کپی خاکستری مرتب و پالتو، زیر ساختمان اسپید، نبش خیابان بیکار و عاطل ایستاده بود.

اسپید پیاده از خیابان ساتِر به خیابان کِرنی رفت، آنجا وارد سیگارفروشی‌ای شد تا دو بسته سیگار بول دورهام بخرد. وقتی بیرون آمد، جوانک یکی از چهار نفری بود که سر نبش مقابل منتظر تراموا بودند.

اسپید شام را در رستوران هربرتس گریل در خیابان پاول خورد. وقتی ساعت یک ربع به هشت رستوران را ترک کرد، جوانک داشت به ویترین مغازه‌ی لباس‌فروشی مردانه‌ای در آن نزدیکی نگاه می‌کرد.

اسپید به هتل بلودر رفت و از پذیرش سراغ آقای کایرو را گرفت. به او گفتند که کایرو بیرون است. جوانک توی لابی در گوشه‌ای دور روی صندلی‌ای نشست.

اسپید به تئاتر گیه‌ری رفت، نتوانست کایرو را در لابی ببیند و لبه‌ی جدول مقابل تئاتر منتظر ماند. جوانک با علاف‌های دیگر برابر رستوران مارکوارد که پایین ساختمان بود، وقت خود را به بطالت سپری می‌کرد.

ساعت هشت و ده دقیقه جوئل کایرو ظاهر شد، با گام‌های کوتاه و بریده‌بریده‌اش بالا و پایین می‌رفت و از خیابان گیه‌ری می‌آمد. از قرار معلوم اسپید را ندید تا اینکه کارآگاه خصوصی زد روی شانه‌اش. لحظه‌ای کم‌وبیش حیرت‌زده به نظر رسید و بعد گفت: آه، بله، البته شما بلیت را دیده بودید.

-آره. چیزی دارم که می‌خواهم نشانتان بدهم. اسپید کایرو را به سمت جدول عقب کشید، کمی دورتر از تئاترروندگان دیگری که منتظر بودند.

-آن بچه با کلاه کپی نزدیک رستوران مارکوارد.

کایرو زیر لب گفت: الان می‌بینم. و نگاهی به ساعتش انداخت.

خرید کتاب شاهین مالت

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.