جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: سرگذشت آدل ه

سینما-اقتباس: سرگذشت آدل ه

«سرگذشت آدل ه» داستانی به غایت ساده دارد. نادرست نیست اگر آن را «حکایت عشقِ یک‌سویه دختری جوان در غربت» بدانیم؛ اما بیش از هر چیز دیگر، فیلم درباره انزواست. انزوای آدل هوگوی فرانسوی در هالیفاکس با هویتی مخدوش و عشقی پنهان، انزوای ویسلر، کتابفروشِ دلبسته‌ی آدل که گویی چشمی برای دیدن او وجود ندارد، انزوای فیلم در میان فیلم‌های معترض، اجتماعی و برون‌گرایِ دهه ۱۹۷۰ و سرانجام انزوای فرانسوا تروفو در دهه‌‌ی پایانی فیلم‌سازی‌اش که میان پژواک‌های هیچکاکی پُرتعلیق و دیرهنگام (یک‌شنبه آخر!، آخرین مترو) و عاشقانه‌های ساده، تراژیک و شخصیت‌محور (اتاق سبز، زنی در همسایگی) سرگردان مانده بود. هرجا فیلمی به حادثه، کشمکش و تعلیق می‌رسید، تقلید از فیلم‌سازانِ محبوب کار خود را می‌کرد و محصولِ کارگردانِ نوآورِ دهه پیشین به میان‌مایگی می‌گرایید و هرجا که خودِ رمانتیک، بلندپرواز و کمال‌گرای فیلم‌ساز، تاریخ سینما را کنار می‌زد و انزوای شخصیش را ملاک قرار می‌داد، برنده سربلند این بازی بود.

در میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۷۰، موج نو دیگر به مفهومِ فوران پایان‌ناپذیر احساسات نسبت به تغییر وضعیت سینما و فیلم‌سازی نبود. آدم‌های آن موج دیگر با هم نبودند و به نظر می‌آمد که کوشش برای باقی‌ماندن بر سر اصول شخصی یا حتی باقی‌ماندن در سینما، هریک از آن‌ها را به انزوایی ناگزیر کشانده است. سینما به‌تدریج حکمِ ستوان پینسنِ تروفو را یافته بود و او به مانند آدل به در و دیوار می‌زد تا شاید در عصر جن‌گیر و راکی و جنگ ستارگان راهی به قلب آن پیدا کند.

«سرگذشت آدل ه» نوعی بیوگرافیِ مقطعی از زندگی شخصیت اصلی‌ است و ژرفای پیوندش با آثار زندگی‌نامه‌ای تروفو از همین نکته آشکار می‌شود. چهارصد ضربه، کودک وحشی و سری فیلم‌های آنتوان دوانل به‌رغم آن که لزوماً عاشقانه نیستند، اما به مانند این فیلم، بدون درگیری واضح با گذشته قهرمانانشان یا پی‌گیری دقیق سرنوشتشان در آینده، بُرشی کمابیش کوتاه از زندگی آن‌ها را به نمایش می‌گذارند و تنها چیزی از گذشته را بیان می‌کنند که به کار موقعیت کنونی‌شان بیاید. باقی توضیحات و حواشی، غالباً مبهم و ناگفته می‌ماند. مثلاً رابطه‌ی آدل و خانواده‌اش، موضع او نسبت به کارهای ادبی و سیاسی پدر و حتی شکل توصیفی رابطه پیشینش با ستوان پینسن، چیزی نیست که به‌طورکامل از فیلم دریافت شود. با این همه، زندگی‌نامه‌های تروفو در بطن خود رو به کمال دارند، چرا که بیوگرافی روح آدم‌های اصلی فیلم محسوب می‌شوند. آنچه این شخصیت‌ها را جذاب می‌کند، آگاهی از حضور اجتماعی‌شان نیست. برعکس، نزدیکی به خلوت آن‌ها سبب می‌شود که بیننده با بخش ناپیدای هر شخصیت که درواقع مهم‌ترین ویژگی اوست و اسمش را قطعه نمایشی شخصیت می‌گذارم -بیشتر آشنا شود. اتفاقاً فضای فیلم نشانه‌ای از درک این بخش را بروز نمی‌دهد، به بیان دیگر، نزدیکی و صمیمیت بیننده با بیوگرافی‌های تروفو، حاصل درک منحصربه‌فردی است که شخصیت نمایشی آن در دنیای فیلم از آن بی‌بهره است و تنها به‌مدد تماشاگر به آن دست می‌یابد. به همین دلیل، زیر و بم شخصیت آدل به‌تدریج -و تنها به‌طور کامل- برای بیننده باز می‌شود و درعین‌حال، ناتوانی‌اش به‌آرامی و درعین‌حال با ظرافت و دقت در جامعه و فضای پیرامون وی اثر می‌کند.

حالا مفهوم انزوا، جای خود را بیش از گذشته در زندگی‌نامه فیلم‌ساز باز می‌کند. اگر کودک وحشی یا آنتوان دوانل در فضایی مهرآمیز  و آشنا پذیرفته شوند، دیگر خلوص و محرمیتی را که امروز در آن‌ها می‌بینیم، به بیننده منتقل نمی‌کنند. حتی نقش دکترِ کودک وحشی را به‌گونه‌ای نمادین خود فرانسوا تروفو بازی می‌کند؛ یعنی در دنیای فیلم هم، کارگردان برای راه‌یابی به دنیای درون شخصیت، واسطه‌ای جز خود نیافته است. تمهید دیگر فیلمساز در همین زمینه، پررنگ ساختنِ پیرنگ اولیه، حذف شخصیت‌های پُرشمار و رساندن اوج و فرود فیلم به حداقل است. برای نمونه، آدل همواره دوست دارد که به عنوان فردی مستقل و فارغ از هویت فرهنگی پدرش شناخته شود در همین مسیر، فیلمساز یا عدم نمایش ویکتور هوگو، آرزوی آدل را به شکل شگردی بصری، دست‌کم در مقطع فیلم، جامه عمل می‌پوشاند. اما در پایان، جایی که راوی تشییع جنازه مجلل ویکتور هوگو را با مرگ بی‌سروصدای آدل مقایسه می‌کند، تراژدی رمانتیک هویت دختر جوان ژرفای بیشتری می‌یابد. به روایت فیلم، بیننده تنها محرم خلوت عاشقانه آدل است؛ آن هم در زمانی که جامعه به تمامی او را از یاد برده است. تروفو این نکته را به‌سادگی در پیرنگ فیلم گنجانده و در پیوند با احساس قهرمانش، لحنی خالصانه و متواضعانه بدان بخشیده است. تواضعی که سرگذشت عشق سرسختانه آدل را در سایه شهرت پدرش محو کرد؛ همان‌طور که ارزش کار تروفو، در سایه بت‌هایی که در کایه‌دوسینما به دست خود و به یاری همراهانش ساخته بود، کمتر به چشم آمد. استغنای سازنده «سرگذشت آدل ه» در عشق به سینما، به مانند قهرمانش، دستاوردی جز انزوا به همراه نداشت. بیوگرافی‌های اسطوره‌وار هاکس، هیچکاک، ولز و دیگر بت‌هایی که تروفو و دوستانش ساخته بودند، اکنون به منابعی غنی و معتبر بدل شده است. اما شاید اسطوره عاشق منزوی رمانتیکی که در فیلم‌های تروفو پرسه می‌زند، به دلیل همان فروتنیِ ناباورانه‌ای که در اندیشه‌های او موج می‌زد، امروز دیگر به دلِ کمتر کسی بنشیند. عاشقی که برای رسیدن به عشق راستین و خالص مدام دروغ می‌گوید، هویت خود را پنهان می‌کند و به استغنایی درونی دست می‌یابد که از بیرون ترجمه‌ای جز جنون ندارد.

به‌راستی فیلم در قیاس با مناسبات جهان معاصر، اثری افسانه‌وار به نظر می‌آید؛ نسبت به زمان ساخت فیلم و حتی نسبت به زمان وقوع داستان! این کلید تازه‌ای برای درک شخصیت استثنایی آدل هوگوست. او بدون هیچ تهدید و عامل مزاحمی که مانع برخورد واضح و آشکارش با حقیقت شود، پا به میدان می‌گذارد. یعنی ماجرایی غیر از خواسته نشدن او توسط ستوان پینسن، سبب درهم‌شکستن او نمی‌شود. او با زیرپاگذاشتن تمامی سنت‌ها و تعصبات رایج، سنتی متعصبانه را اجرا می‌کند: یعنی به هر قیمت، ایده‌آل خود را در وجود افسری جوان و عیاش و بی‌بندوبار جست‌وجو می‌کند. انقلابی که از فرد شروع می‌شود و سفر جسمانی مسافرش از گرنزی به هالیفاکس را همپای سفر روحانی‌اش پیش می‌برد. آدل در این سفر، آیینی را تجربه می‌کند که بردباری، فروتنی و خواهشمندی از ملزومات آن است و خودآگاهی آزاردهنده‌اش بیش از هر چیز دیگر به نظر می‌آید. کمال‌گرایی او در آغاز جوانیِ نخست، به پاکباختگی معصومانه‌ای منجر می‌شود که جلوه افسانه‌وارش نزد بیننده، این سیرِ جان در جسم را دست‌نیافتنی می‌سازد.

به عبارت دیگر، آدل از آن شخصیت‌هایی ا‌ست که تا پایان عمر در جوانیِ اول می‌ماند و فیلم به شکلی اشاره‌وار در پایان، بر این ماندگاری صحه می‌گذارد.

خرید کتاب سرگذشت آدل ه

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.