جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: دکتر ژیواگو

سینما-اقتباس: دکتر ژیواگو دکتر ژیواگو فیلمی است به کارگردانی دیوید لین و محصول سال ۱۹۶۵ سینمای امریکا. در این فیلم بازیگرانی همچون عمر شریف، جولی کریستی، جرالدین چاپلین، راد استایگر، آلک گینس، ژرارد تیشی و مارک ایدن به نقش‌آفرینی پرداخته‌اند. موریس ژار برای آن موسیقی متن ساخته و رابرت بولت فیلمنامه‌ی آن را براساس رمانی از بوریس پاسترناک به نگارش درآورده است. دکتر ژیواگو رمانی بزرگی است به سبک و سیاق آثار تالستوی و در واقع خانواده‌ی هنردوست پاسترناک در اوایل قرن با او در ارتباط بودند. رمان در شانزده فصل و هر فصل دارای بخش‌های متعدد است. پرش‌های زمانی متعدد دارد و ماجراهای آن بازه زمانی پنجاه ساله‌ای را پوشش می‌دهد. شاید مسئله‌سازترین نکته این بود که شخصیت‌های اصلی داستان پس از دو ماه همراهی شورانگیز، دیگر هرگز همدیگر را نمی‌بینند و هر دو پیش از پایان داستان می‌میرند. از این نظر، تبدیل آن به فیلمنامه با مشکلات فراوانی همراه بود. البته لین با مشکلاتی نظیر گزینش یا فشرده‌سازی ناآشنا نبود. او در آغاز فعالیت‌های خود، مدتی با نوئل کاوارد -نمایشنامه‌نویس- همکاری کرده بود و بعدها بخش عمده فیلمنامه‌های اقتباسی از رمان‌های فوق‌العاده‌ای نظیر آرزوهای بزرگ و الیور تویست را خودش نوشته و طرح پیچیده و متقاطع آن‌ها را به داستانی خطی و سینمایی بدل کرده بود. به منظور یافتن ساختاری برای داستان لارنس عربستان که تا چند دهه فیلمسازان را سردرگم کرده بود، به‌سراغ رابرت بولت نمایشنامه‌نویس رفت که روحیه‌ای مشابه خودش داشت، هرچند تا آن زمان فیلمنامه ننوشته بود. بولت معلم مدرسه بود، دستی در نمایشنامه‌نویسی داشت و نخستین آثار خود را طی دهه ۱۹۵۰ برای رادیو نوشته بود. در اواخر همان دهه، آثار خود را روی صحنه می‌برد و اوج موفقیت او نمایشنامه مردی برای تمام فصول (۱۹۶۰) درباره ماجرای سرپیچی تامس مور از فرمان هنری هشتم بود. این نمایشنامه با موفقیت بسیار بارها در لندن و نیویورک روی صحنه رفت و سه اجرای تلویزیونی از روی آن ساخته شد. یک سال پس از دکتر ژیواگو، فِرد زینه‌مان اقتباسی از روی آن ساخت که حتی از ژیواگو هم اسکارهای بیشتری برد. بولت، برخلاف لین، به‌شدت با مسائل سیاسی و اخلاقی زمانه درگیر بود. عضو حزب کمونیست بریتانیا بود و در سال ۱۹۶۱، درست زمانی که به همراه لین مشغول نوشتن فیلمنامه لارنس بود، به علت حضور در جنبش مخالفت با سلاح‌های هسته‌ای به عنوان یکی از اعضای کمیته ۱۰۰ به رهبری برتراند راسل همراه با چند نمایشنامه‌نویس دیگر از جمله جان آردن، جان آزبرن و آرنولد واکر دستگیر شد. این‌بار نیز لین مطمئن بود بولت بهترین گزینه برای این فیلمنامه‌ی دشوار است و به‌رغم گرایش‌های سیاسی‌اش، به پونتی و شرکت فیلمسازی در انتخاب او اصرار کرد. بولت در عین آنکه سعی داشت دوباره به پیشه اصلی‌اش یعنی نمایشنامه‌نویسی بازگردد، از پیشنهاد لین خوشحال به نظر می‌رسید: «فکر اقتباس از ژیواگو مرا کاملاً وسوسه کرد. هم رمان پاسترناک را بسیار دوست دارم و هم کار کردن با شما برای من افتخار بزرگی است.» ولی چگونه می‌شد از این روایت پرشاخ وبرگ فیلمنامه‌ای بیرون کشید، ولو آنکه برای فیلم حماسی و بلندی باشد؟ خوشبختانه نامه‌هایی وجود دارد که در دوره شکل‌گیری نخستین ایده‌ها برای کار میان لین و بولت ردوبدل شده است. گویا نخستین پیشنهاد بولت این بوده که فیلم باید رویدادهای پیچیده‌ی تاریخی و سیاسی زندگی ژیواگو را به تصویر بکشد که از آخرین دهه روسیه تزاری شروع می‌شود و با گذر از جنگ جهانی اول و انقلاب ۱۹۱۷، به قدرت‌گیری استالین در اواسط دهه ۱۹۲۰ می رسد و دهشت‌های آن دهه می‌رسد و با جنگ جهانی دوم و سال‌های پس از آن پایان می‌گیرد؛ ولی از نظر لین، کتاب پاسترناک بیش از هر چیز داستانی عاشقانه بود. «نمی‌توان از عامه مخاطبان انتظار داشت جزئیات دعواهای سیاسی آن دوره را دنبال کند. باید تا حد ممکن ساده شروع کرد... تا جایی که مخاطب بتواند پیچ و خم داستان عشق آن دو را درک کند.  

قسمتی از کتاب دکتر ژیواگو:

رمان پاسترناک با احیای نخستین خاطرات کودکی یوری ژیواگو آغاز می‌شود. با مرگ مادر یوری، بستگانش حضانت او را می‌پذیرند و او از بی‌بندوباری‌های پدرش اطلاعی ندارد. این بخش رمان تصویری از توازن وضعیت روسیه آن دوره و ضرباهنگ کند زندگی در اوایل قرن بیستم ارائه می‌کند که یادآور آثار تورگنیف و چخوف است. رابرت بولت نمی‌توانست مخاطب عامه سینما را مستقیما با این فضای بیگانه رودررو کند، بنابراین تصمیم گرفت فیلم را به شکل داستان در داستان و با فضای نسبتاً آشنای شوروی معاصر آغاز کند. فیلم با نمایی از چکمه‌ها آغاز می‌شود و با بالا رفتن دوربین، مردی عبوس را با قامتی خشک و چهره‌ای عبوس نشان می‌دهد. تصویر به درگاه تونلی کاملاً نورانی در صخره‌ای عمودی برش می‌خورد که ستاره‌ی سرخ بزرگی بر پیشانی آن نقش بسته و پلی به ورودی آن متصل است. این تصویر اندکی یادآور صفوف درهم رونده‌ی کارگران زیرزمینی در متروپلیس فریتز لانگ (۱۹۲۷) است که انضباط بی‌رحمانه‌ی جامعه در آینده را پیش‌بینی می‌کرد. در میان حرف‌ها، مدیر کارگران به افسر نظام می‌گوید: «نباید آدم را برای کندن زمین به کار گرفت.» و بدین طریق تصویر به طرح‌های عظیم صنعتی که در دهه ۱۹۳۰ آغاز شده بود مرتبط می‌شود. افسر نظام که پیداست یکی از اعضای رده بالای حزب است، خود را برادر ناتنی یوری ژیواگو معرفی می‌کند و می‌گوید در میان کارگران در جست‌وجوی برادر زاده خویش - فرزند یوری و لارا - است. از خلال سخنان آن دو معلوم می‌شود اشعاری که یوری برای لارا سروده - حال که مجوز نشر یافته - بسیار محبوب و مشهور است. باتوجه به رسوایی بزرگی که حول رمان پاسترناک رقم خورد، به دلیل آنکه در کشورهای متعدد منتشر شد، ولی در داخل شوروی ممنوع بود، ماجرای ممنوعیت انتشار اشعار یوری برای لارا و عشق میان آن دو به‌خوبی گویای وضعیت است. شخصیت یوگراف، با بازی الک گینس، تصویرگر تمام‌عیار ذهنیت مخاطبان غربی درباره‌ی سخت‌گیری‌های اعضای حزب کمونیست شوروی است؛ هرچند او در جایی می‌گوید این سخت‌گیری‌ها لازمه بر پا کردن جامعه‌ای نوین است: «خیلی عجول نباش رفیقْ مهندس؛ ما یه راه طولانی را به‌سرعت طی کردیم... ولی میدونی به چه قیمتی؟ اون دوره بعضی از بچه‌ها با خوردن گوشت آدم زنده موندند؛ می‌دونستی؟» تصویر دوباره به جمعیت کارگران برش می‌خورد، ولی این‌بار صفوف منظمی ندارند و بیشتر به جمعیت پراکنده افراد می‌مانند. موضع فیلم در قبال انقلاب بلشویکی و شوروی دوره استالین هر چه باشد، نکوهشی ساده نیست. این جمعیت صف کشیده را که بیشتر به کارگران دهه ۱۹۶۰ شبیه‌اند تا دهه ۱۹۳۰، می‌توان کارگران صنعتی هر نقطه دیگری از جهان فرض کرد. رسوایی انتشار ژیواگو با ماجرای مهم دیگری در دوره «ذوب شدن یخ‌ها» در زمان صدارت خروشچف همراه بود: مجوز انتشار رمان «یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ» اثر سولژنیتسین در سال ۱۹۶۲ که مصائب زندگی در اردوگاه‌های کار اجباری را برای خوانندگان در شوروی و نیز در کل جهان فاش می‌کرد. فیلمنامه‌ی لین و بولت آشکارا همتای غربی ذوب شدن یخ‌ها در شوروی است و سعی دارد وضع زمان حال را انسانی‌تر از توحش دوره‌ی سابق نشان دهد، هرچند داستان ظاهراً در اوج دهشت‌های دوره استالین می‌گذرد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.