جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: تس

سینما-اقتباس: تس تس فیلمی است به کارگردانی رومن پولانسکی و محصول مشترک کشورهای فرانسه و بریتانیا در سال ۱۹۷۹٫ در این فیلم بازیگرانی چون ناستاسیا کینسکی، پیتر فرث، لی لاسون، کورالین پیکلس، دیوید مارکهام، سوزانا همیلتون، آریل دومبال و پتسی رولندز به نقش‌آفرینی پرداخته‌اند. فیلمنامه‌ی این فیلم را خودِ رومن پولانسکی به همراه ژرارد براک به اتفاق، به نگارش درآورده‌اند. تس از رمان درخشان توماس هاردی به همین نام اقتباس شده است. توماس هاردی، شاعر و نویسنده انگلیسی، هنگامی که نگارش تس، این شاهکار ادبی خود، را به پایان رسانید گفت: «بهترین استعدادم را در این کتاب ریخته‌ام.» قهرمانان توماس هاردی به‌حکم سرنوشت، به‌سوی مقصد حرکت می‌کنند و خارج از همه اصول اخلاقی و اجتماعی به راه خود می‌روند و همین حکم برگشت‌ناپذیر، تس را، که دختری جوان و روستایی است، گرفتار زحمت و محنت می‌کند. آلک، که خانواده سرشناسی دارد و از اشراف منطقه است، او را مجذوب خود می‌کند و می‌فریبد و به راه خود می‌رود. بچه‌ای که تس از او در شکم دارد، به محض تولد می‌میرد و این زن با آنجل کلر پسر یک مرد روحانی ازدواج می‌کند و در شب عروسی ماجرای گناه گذشته‌اش را برای این مرد باز می‌گوید. در ستایش تس، همین بس که پس از گذشت قریب یکصد سال از نگارش آن، شخصیتی چون سیمون دوبووار در بحث از ادبیات و فلسفه می‌گوید: «و اما هنگامی که تس را ترک می‌کردم گفتم که پرداختن به فلسفه وقت تلف کردن است.»

قسمتی از رمان تس نوشته توماس هاردی منبع اقتباسی فیلم:

در هوایی که به تاریکی می‌گرایید و در جاده همواری که از میان علفزارها می‌گذشت پیش می‌رفتند؛ پیش رویشان زمین خاکستری گسترده بود و پشت سرشان در دور دست‌ها بیشه درختان صنوبر بر بلندی‌های خلنگزار ایگون قرار داشت که نوک دندانه‌دارشان به برج و باروهای فراز قلعه‌های سیاه و سحرانگیز می‌مانست. آنچنان مجذوب احساس نزدیکی به یکدیگر بودند که تا مدتی سخنی بر زبان نیاوردند و خاموشی تنها صدای شیر حلب‌های پشت سرشان بر هم می‌زد. جاده‌ای که از آن می‌گذشتند چنان پرت و دورافتاده بود که فندق‌ها به روی شاخه‌ها باقی می‌ماندند تا به زمین بریزند، و خوشه‌های سنگین توت‌های وحشی از شاخه‌ها آویخته بودند. آنجل هر چند گاه تسمه شلاق را به دور یکی از این خوشه‌ها می‌انداخت، از شاخه‌ها جدایش می‌کرد، و به تس می‌داد. به‌زودی آسمان سبب گرفتگی خود را با فرستادن چند قطره پیشاهنگ بیان داشت، و هوای خفه با نسیمی که هر چند گاه برمی‌خاست و صورتشان را نوازش می‌داد، دگرگون شد. رودخانه‌ها و برکه‌ها درخشش سیمابی خود را از دست دادند، از آینه‌های پهناور درخشان به ورقه‌های مات سرب، با سطحی چیندار تبدیل شدند؛ اما تس همچنان مجذوب و اندیشناک نشسته بود. پوست سفیدش که آفتاب تابستان اندکی گندم‌گونش ساخته بود از برخورد قطرات باران تیره‌تر می‌نمود؛ موهایش که، چون همیشه، از فشار پهلوهای گاو باز شده و از زیر کلاه پارچه‌ای چیندار بیرون زده بود، اکنون خیس و چسبناک بود و به علف‌های دریایی شباهت داشت. نگاهی به آسمان انداخت و گفت: «فکر می‌کنم نباید می‌آمدم.» -به خاطر باران متأسفم. اما چقدر خوشحالم که پهلویم هستی!
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.