جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سینما-اقتباس: اتاق

سینما-اقتباس: اتاق اتاق درامی است به کارگردانی لنی آبراهامسون و محصول سال ۲۰۱۵، این فیلم محصول مشترک بریتانیا، ایالات متحده امریکا و کاناداست. فیلمی که در آن بازیگرانی همچون بری لارسون، جیکوب ترمبلی، ویلیام اچ میسی و مگان پارک به نقش آفرینی پرداخته‌اند. فیلمنامۀ اتاق را اِما دون اِهو براساس رمان خودش نوشته و ماحصل نهایی کار، فیلم اقتباسی خوش‌ساختی شده است. فیلمبرداری کامل این فیلم در تورنتو انجام شد و برای تهیه‌کنندگانش ۱۳ میلیون دلار هزینه در بر داشت؛ اما  فروش آن رقمی نزدیک به ۴۰ میلیون دلار بود که بیانگر استقبال سینمادوستان و نگاه مثبت منتقدان است. اتاق نخستین بار در سپتامبر سال ۲۰۱۵ و در فستیوال فیلم تلیوراید اکران شد و از ۱۶ اکتبر همان سال اکرانش در ایالات متحده نیز آغاز شد. اتاق ایزوله شدن جُوی (شخصیت اصلی فیلم) در یک آلونک کوچک، پس از مجموعه حوادثی پی‌درپی و ارتباط نداشتن او با جهان خارج، به‌خودی‌خود، داستان فیلم را به قصه‌ای پرکشش و معماگونه تبدیل می‌کند. اما چرا جوی در آن اتاق محبوس است و چه اتفاقاتی برای او رخ داده است؟ این سؤالی است که تا آخر فیلم ذهن بیننده را درگیر می‌کند.

در قسمتی از رمان اتاق، منبع اقتباسی فیلم، می‌خوانیم:

به بیرون خیره می‌شوم، چراغ خانه خاموش است. حالا قسمتی از آن باز است که قبلاً نبود، گمان می‌کنم گاراژ باشد، یک جای تاریک چهارگوش. صدها ساعت نگاه می‌کنم، چشم‌هایم به سوزش افتاده است. یکی از توی تاریکی بیرون می‌آید، یک پلیس دیگر که تا به حال ندیدمش. حالا ستوان اوه هم کنارش ایستاده. با مشت به در ماشین ضربه می‌زنم. باید شیشۀ ماشین را خرد کنم؛ ولی نمی‌توانم: مامان، مامان، مامان. مامان در ماشین را باز می‌کند و من می‌افتم بیرون. مامان بغلم می‌گیرد. او واقعی است، او صددرصد زنده است. «انجامش دادیم.» وقتی هر دو با هم پشت ماشین نشسته‌ایم می‌گوید: اتاق - عالی بود، تو انجامش دادی واقعاً. سرم را تکان می‌دهم و می‌گویم: «من مرحله‌های نقشه‌مون رو گم کردم.» چشم‌هایم را می‌بوسد و محکم فشارم می‌دهد: تو نجاتم دادی. - نیک پیر اینجا بود؟ - نه، خودم تنهایی انتظار می‌کشیدم، طولانی‌ترین ساعات عمرم بود. تنها چیزی که می‌دونم این بود که در منفجر شد، فکر می‌کردم حملۀ قلبی بهم دست داده. - دستگاه جوشکاری. اتاق - نه، از مواد منفجره استفاده کردند. - می‌خوام انفجار رو ببینم. - فقط یک ثانیه طول کشید. می‌تونی یک دفعۀ دیگه ببینیش. حالا می‌تونیم کارهای دیگه‌ای بکنیم. - چرا؟ - چون ما آزاد هستیم. گیج هستم، چشم‌هایم بی آنکه بخواهم بسته می‌شود. اینقدر خوابم می‌آید که فکر می‌کنم سرم  دارد می‌افتد زمین. مامان توی گوشم حرف می‌زند، می‌گوید لازم است با پلیس صحبت کنیم. خودم را توی بغلش مچاله می‌کنم. - می‌خوام برم توی تختخواب. - کمی دیرتر، اون‌ها برامون جایی پیدا می‌کنند تا بخوابیم.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.