جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

سیاست خارجی بریتانیا از سال ۱۹۴۵/ سدها و دروغ‌ها

سیاست خارجی بریتانیا از سال ۱۹۴۵/ سدها و دروغ‌ها کتاب «سیاست خارجی بریتانیا» از سال ۱۹۴۵، نوشته‌ی مارک گارنت، سایمون مبون و رابرت اسمیت به همت نشر هرمس به چاپ رسیده است. کتاب حاضر یکی از کتاب‌های نسبتاً جامعی است که درباره‌ی سیاست خارجی بریتانیا نوشته شده و رویدادهای بعد از جنگ جهانی دوم را، از سال ۱۹۴۵ تا زمان حاضر، شرح می‌دهد؛ رویدادهایی که بیشتر اتفاقات بعد از برگزاری رفراندوم ۲۰۱۶ بریتانیا را برای خروج از اتحادیه‌ی اروپا در بر می‌گیرد. سیاست خارجی برای این کشور، چه در دوران امپراتوری و چه در دوران بعد از جنگ، اهمیت و جایگاه منحصربه‌فردی داشته است. به همین خاطر است که بریتانیا علاوه بر داشتن شخصیت‌های برجسته در حوزه‌ی روابط خارجی و دیپلماسی، یکی از معدود کشورهای جهان است که مطالعات کشوری و منطقه‌ای و بین‌المللی را به‌طور علمی و دانشگاهی خیلی جلوتر از سایر کشورهای اروپایی آغاز کرده است. اسنتد، مدارک، نقشه‌ها، آمار و اطلاعات موجود در آرشیو کتابخانه‌ها و نهادهای رسمی این کشور گنجینه‌ای گرانبها برای پژوهشگران سیاست خارجی است. این کتاب تا حد درخور توجهی به مباحث تئوریک در سیاست خارجی بریتانیا پرداخته است و به همین منظور، نویسندگانش فصل آغازین کتاب را به‌طور کامل به آن مباحث اختصاص داده‌اند و در فصل‌های بعدی، نمونه‌های مهمی را درباره‌ی فرازو نشیب‌‌های سیاست خارجی این کشور بررسی کرده‌اند که از سال ۱۹۴۵ تا زمان حاضر و حتی بین دو جنگ جنگ جهانی را در بر می‌گیرد. ارتباط بین تئوری سیاست خارجی و نیز جنبه‌های علمی آن در روابط خارجی بریتانیا از اهمیت بسزایی برخوردار است. اینکه آیا از چهارچوب‌های تئوریک معمول می‌توان برای تجزیه و تحلیل داده‌های سیاست خارجی بریتانیا استفاده کرد مسئله‌ای است که برخی محققان سیاست خارجی آن را به چالش کشیده‌اند. به‌طورکلی، برای تحلیل سیاست خارجی، از دو دیدگاه و روش می‌توان بهره برد: دیدگاهی که بر روند تصمیم‌گیری و بر نقش افراد تأکید دارد و دیدگاهی که بر عوامل ساختاری و سازمانی در روند شکل‌گیری سیاست خارجی و اجرای آن متمرکز است. از مزیت‌های این کتاب آن است که تا حد مطلوبی هر دو روش تحلیلی را مورد توجه قرار داده است.

قسمتی از کتاب سیاست خارجی بریتانیا از سال ۱۹۴۵:

دو انتخابات و رفراندوم عضویت در جامعه‌ی اقتصادی اروپا در سال ۱۹۷۴ نقطه‌ی کلیدی تغییر و تحول در سیاست‌ها و سیاست خارجی بریتانیا بودند. دو شخصیت برجسته‌ی دهه‌ی گذشته، ادوارد هیث و هارولد ویلسون، در تابستان ۱۹۷۶ جایگاه خود در پارلمان را ترک کردند، در حالی که روی جنکینز برای ریاست کمیسیون اروپا از سیاست بریتانیا فاصله گرفت. هیث، با وجود عدم موفقیت در سه انتخابات از مجموع چهار انتخاباتی که برگزار شده بود، هنوز هم رهبر حزب محافظه‌کار بود. اما در اوایل سال ۱۹۷۵، او دیگر جایی در حزب نداشت و مارگارت تاچر، سیاستمداری گمنام، جانشین وی شد. حذف هیث سبب تغییر اساسی در سیاست‌های حزب در مورد جریان جامعه‌ی اقتصادی اروپا نشد: حزب به‌شدت از رأی آری در رفراندوم حمایت کرد و این واکنش حزب محافظه‌کار به برکناری هیث بیشتر به معنای نپذیرفتن شخصیت و رهبری او به نظر می‌آمد. هر چند، مارگارت تاچر در کمپین انتخاباتی خود علیه هیث، به موضوع زوال موقعیت بریتانیا از سال ۱۹۴۵ اشاره داشت. در این ماجرا، به‌سختی می‌شد نکته‌ی مثبت عضویت بریتانیا در جامعه‌ی اقتصادی اروپا را یافت، در بهترین حالت، تنها می‌توانست نشانه‌ای از روند ناامیدی و سقوط باشد که حالا مارگارت تاچر مصمم بود آن را تغییر دهد. در آوریل ۱۹۷۶، استعفای ویلسون شگفتی زیادی به بار آورد و سیلی از تئوری‌های توطئه و اتهامات را به راه انداخت و حتی به جاسوسی برای شوروی نیز متهم شد. اما حقیقتِ معمولی‌تر -که او اشتیاق خود را برای سیاست از دست داده بود- تا حدودی ناشی از بیماری‌اش و نیز حاکی از دورنمای ناامیدکننده برای کشور و حزب وی بود که در آن سوسیالیت‌های متعصب در حال قدرت گرفتن بودند. رفراندوم جامعه‌ی اقتصادی اروپا شاید تنها نکته‌ی مثبت در روزهای واپسن حضور او در خیابان داونینگ بود؛ همان‌طورکه زندگی‌نامه‌نویسی نقل کرد: «شاید بزرگ‌ترین پیروزی دوران وزارتش بود.» این رأی هنوز هم دستاوردی منفی به شمار می‌رفت -برای جلوگیری از نتیجه‌ای کمک نمود که وی تصور می‌کرد بیشتر آسیب‌زننده است- و در هر حال عمده‌ی افتخار موفقیت وی روند آغاز دوباره‌ی مذاکراتی بود که نصیب جانشین او یعنی جیمز کالاهان شد. پس از نخستین انتخابات در سال ۱۹۷۴، کالاهان از سوی ویلسون به سمت وزیر امور خارجه منصوب شده بود. وی یک متصدی زیرک در اتحادیه‌ی تجاری بود و توانایی‌های خود را قبل از ترفیع رتبه در حزب کارگر به همه اثبات کرده بود. به این ترتیب، او وزیر امور خارجه‌ای طبق الگوی ارنست بوین (البته با اشتیاق بیشتری برای پیشرفت خود) به شمار می‌رفت. کالاهان، در اولین ماه‌های شروع به کار، به واقعیت‌های جدیدی از قدرت بریتانیا از طریق مذاکرات با جامعه‌ی اقتصادی اروپا پی برده بود. اتفاق دیگری که وضعیت تأسف‌بار بریتانیا در سال ۱۹۷۵ را یادآوری می‌کرد سفر کالاهان به اوگاندا برای بازگرداندن نویسنده و معلم بریتانیایی، دنیس هیلز بود. هیلز، با انتشار کتابی که در آن به‌تندی از دیکتاتور اوگانداییِ عجیب و تحصیل‌کرده‌ی دانشکده‌ی سندهرست، ایدی امین، انتقاد کرده بود به جرم توهین ادبی محکوم به مرگ شده بود. امین -تا همین جا نیز به دلیل اخراج آسیایی‌ها از کشورش مایه‌ی وحشت بریتانیا شده بود- به‌وضوح می‌خواست از این فرصت برای تحقیر قدرت جهانی سابق بریتانیا استفاده کند، اما کالاهان بهای آن را در انظار عمومی پرداخت. جالب‌‌تر از همه اینکه شهرت وزیر خارجه از توجه به نظرات توسعه‌گرایانه در خصوص کشورهای مشترک‌المنافع ناشی می‌شد؛ اما احتمالی وجود نداشت که بریتانیا از تنها سلاح خود در برابر فردی غیر لیبرال مانند امین استفاده کرده باشد و عضویت اوگاندا در کشورهای مشترک‌المنافع را تعلیق نماید. درحالی‌که اهمیت این بخش (که کالاهان آگاهانه آن را از خاطرات خود حذف کرده بود) عمدتاً نمادین بود. سیاست خارجی بریتانیا از سال ۱۹۴۵ را حسام‌الدین واعظ زاده ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۵۰۳ صفحه وزیری با جلد نرم و قیمت ۱۱۰ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.