جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

زندگی در روایت/ پل آستر در گفت‌وگو با آی‌.بی زیگومفلت

زندگی در روایت/ پل آستر در گفت‌وگو با آی‌.بی زیگومفلت

کتاب «زندگی در روایت» شامل گفت‌وگوی آی.بی زیگومفلت با پل آستر، نویسنده‌ی معاصر امریکایی، به همت نشر افق به چاپ رسیده است. آستر از پرخواننده‌ترین نویسندگان معاصر است. او ابتدا در دهه‌ی هفتاد میلادی به‌عنوان شاعر پا به عرصه‌ی ادبی نهاد. برای تأمین مالی مقاله نوشت و ترجمه کرد، ولی از سال ۱۹۷۹ تمرکز بر نثر داستانی را آغاز کرد و با انتشار اختراع انزوا و پس از آن در نیمه‌ی دهه‌ی هشتاد با رمان‌های بی‌نظیر سه‌گانه‌ی نیویورک، این استادِ داستان و مبدع شیوه‌ی ظریف روایت، بی‌گمان جایگاهی خاص در عرصه‌ی ادبی یافت. سپس در دهه‌ی نود، علاقه‌ی دیرینه‌اش به سینما را دنبال کرد و به همراهی وِین وانگ دو فیلمنامه‌ی «دود» و «خشمگین» را نوشت و کارگردانی کرد، بعد «لولو روی پل» را نوشت و کارگردانی کرد و در ۲۰۰۷ با «زندگی درونی مارتین فراست» به فعالیتش ادامه داد.

مجموعه‌ی آثار داستانی او تا به امروز شامل هفده رمان و پنج سرگذشت‌نامه است. همه‌ی این آثار به‌گونه‌ای ردی از دیگر فعالیت‌های هنری او را به همراه دارند. شعرهای آستر را تیز مانند شیشه‌ی شکسته که بر جان خواننده فرو می‌رود توصیف کرده‌اند. این تمایل به شفافیت و شکنندگی زیربنای تقریباً تمام آثار اوست که اغلب لحن خاصی به وجود آورده و الهام‌بخش شماری از بن‌مایه‌های تکراری شده که در این گفت‌وگوها به آن می‌پردازیم. هنر سینما نقشی مهم در طرح داستان‌های آستر دارد، به‌خصوص در کتاب اوهام و مردی در تاریکی، گویی موضوع‌ها و شخصیت‌ها از زاویه‌دیدهای متفاوتِ دوربین در لابه‌لای سطور نوشتار او ظاهر می‌شوند. ترجمه نیز گاهی بخشی از بافتِ رمان‌های اوست، مثلاً در ناپیدا. همچنین، همیشه در داستان‌های آستر صدای منتقد شنیده می‌شود که درباره‌ی روند و سازوکار نوشتن نظر می‌دهد.

بیش از چهل کتاب تخصصی در مورد آثار استر نوشته شده است. تعداد کمی از آن‌ها بررسی‌های خوبی‌اند، اما باقی تنها تلاشی برای خلاصه کردن و جادادنِ آثار چندوجهی او در قالب‌هایی ازپیش‌تعیین‌شده بوده‌اند.

هریک از کتاب‌های آستر -برای او و خوانندگانش- سفری است در مسیری نامعلوم.

آی.بی زیگومفلت می‌گوید: «اولین‌بار پل آستر را وقتی دیدم که لطف کرد و دعوت مرا برای بازدید از برنامه‌ی دکتری دانشگاه کپنهاگ، ترامز، در ماه مه‌ ۲۰۱۱ پذیرفت. همان روز در مراسم رسمی اعطای مدرک دکتری افتخاری دانشگاه به استر، با او مصاحبه کردم. موقع استراحت میان‌برنامه، درباره‌ی نیاز به بررسی و فهم عمیق آثارش گفتم که به کیفیت نویسندگی و وفاداری به کلمه‌های روی کاغذ حساس باشد. به این ترتیب، زیربنای گفت‌وگوهای بعدی آماده شد و چند ماه بعد پیشنهاد کردم که با هم این پروژه را شروع کنیم. او موافقت کرد و گفت: «شاید وقتِ حرف زدن رسیده.» و این‌طور بود که سفری فوق‌العاده و سه ساله را برای بررسی بیست‌ویک اثر داستانی آستر شروع کردیم؛ کتاب‌ها یک‌به‌یک و از جنبه‌هایی متنوع مطالعه شدند.

و بدین ترتیب، آستر برای نخستین‌بار در گفت‌وگویی مفصل درباره‌ی آثار خود حاضر می‌شود. اینجا او پس‌زمینه‌ی آثارش را، که پیش‌تر مردم از آن بی‌خبر بودند، در کنار واقعیت‌هایی از چگونگی شکل‌گیری داستان‌ها و بن‌مایه‌های اصلی موجود در تمام آثارش بیان می‌کند. ما به مقایسه و هم‌سنجی جنبش‌ها و کنش‌ها در سی سال نویسندگی او می‌پردازیم و در این میان به بینش‌هایی غافل‌گیرکننده دست می‌یابیم، بدین امید که مسیرهایی نوین را برای درک آثار آستر هموار سازیم.

آستر در ابتدا در پروژه‌مان تردید داشت. او مایل نبود به بحث‌هایی اندیشمندانه و عقلانی درباره‌ی نوشته‌هایی بپردازد که «نه از روی تعمق، که ناخودآگاه خلق شده‌اند». از طرف دیگر، دوست نداشت اطلاعات را تکرار کند و گاهی خاطرنشان می‌کرد: «قبلاً این موضوع را گفته‌ام. یادم نیست کجا.» برای من مهم این بود که سؤال‌هایم را درباره‌ی نوزده کتاب و دو پیش‌نویس آتی چگونه بپرسم؛ این کار آسان نمی‌شود، به‌خصوص اگر بنا باشد با همراهی نویسنده‌شان، یعنی پل آستر، انجام گیرد. معروف است او اعتمادی به مرورنویسان ندارد و از منتقدان احتراز می‌کند. از آن گذشته، نویسنده‌ای است که در ابتدای صحبتمان در مورد این پروژه بی‌علاقه اشاره کرد: «نویسنده که نمی‌تواند کار خودش را واکاوی کند!» آیا همراه کردن دیدگاه درونی نویسنده با چشم‌انداز بیرونی خواننده در قالبی معنادار اساسا شدنی است؟

همکاری نویسنده و منتقد در نوع خود موضوع جالبی است. از دیدگاه آستر، او خالقِ همه‌چیزدان و اربابِ معانی آثارش نیست. پرسش بیش از قطعیت برایش جالب است و هیچ حقیقتی خالی از ابهام برای ارائه ندارد: خلاصه اینکه او خالصانه به تبادل آزادانه‌ی گفت‌وگوهایمان علاقه داشت و من در نقشِ هم‌سخن او واقعاً از این امتیاز خوشحال بودم.

قسمتی از کتاب زندگی در روایت:

آی.بی.ز: ابتدا فکر می‌کنیم ارواح یک داستان کارآگاهیِ سرراست است: سفید آبی را استخدام می‌کند تا سیاه را زیر نظر بگیرد و گزارش بدهد. سپس ناگهان اوضاع به هم می‌ریزد و دیگر نمی‌دانیم چه چیزی را باور کنیم. قهرمان داستان هم نمی‌داند. آبی دیگر نمی‌داند اوضاع را چگونه ببیند. به نظرش کاملاً ممکن می‌آید که او را هم زیر نظر داشته باشند. کسی درست همان‌طور که او مراقب سیاه است، او را تحت نظر گرفته؛ ولی اگر چنین باشد، مفهومش این است که او هرگز آزاد نبوده.

ارواح چگونه داستانی است؟

پ.آ. ارواح، بیشتر از آن دو بخش دیگر سه‌گانه، درگیری مستقیمی با یک رمان کارآگاهی است. همان‌طور که پیش‌تر گفتم، اشتقاقی از نمایشنامه‌ی خاموشی است. اولین کتابی است به زمان حال نوشتم و اولین‌باری است که برای مشخص کردن نقل‌قول‌های مستقیم از گیومه استفاده نکرده‌ام. راوی در آغاز داستان اول شخصِ جمع ماست، اما سپس، در بیشتر بخش‌ها، داستان از زبان سوم شخص روایت می‌شود. به‌طور‌کلی، لحن آن با هرچه قبل و بعدش نوشته‌ام تفاوت دارد. درواقع، لحن کلی‌اش حسی طنزآمیز دارد. آبی یک طورهایی شخصیتی مسخره دارد، اما درعین‌حال، همه‌چیز با لحنی بسیار جدی روایت می‌شود.

آی.بی.ز: این موضوع که اسم رنگ‌ها را روی هر شخصیت گذاشته‌اید، به حس ساختگی بودنش اضافه می‌کند؟

پ.آ: می‌خواستم تأثیری حکایت‌گونه خلق کنم و با دادن اسم‌های نامتعارف به شخصیت‌ها بر آن تأکید کردم. می‌توانست الف، ب و پ باشد، اما رنگ‌ها را انتخاب کردم: سبز، سفید، سیاه، قهوه‌ای، آبی. همه‌شان اسم‌هایی واقعی‌اند، اما وقتی این‌طور ساختگی کنار هم قرار می‌گیرند، آن‌ها را مانند رنگ می‌بینیم و رنگ‌ها دیگر به انسان‌ها اشاره نمی‌کنند، بلکه گواه و نشانه‌ی چیز دیگری می‌شوند. می‌توانیم این کتاب را همچون تفسیر شکست نظریه‌ی استیلمن بخوانیم و مسئله‌های مربوط به زبان در شهر شیشه‌‌ای دوباره اینجا در ارواح مطرح می‌شوند. همیشه از نظر فلسفی، دیداری و احساسی مجذوب رنگ‌ها بوده‌ام. کلمات نمی‌توانند معنی رنگ‌ها را برسانند. من نمی‌توانم به یک نابینا توضیح بدهم قرمز چیست. رنگ‌ها را باید تجربه کرد. قرمز را فقط وقتی می‌بینی می‌فهمی چیست. به همین ترتیب، فقط هنگامی می‌توانی یک نفر را بشناسی که با هم کنش داشته باشید. گونه‌ای تکرار واضحات است، اما انگیزه‌ام برای انتخاب آن نام‌های عجیب همان بود.

آی.بی.ز: پس می‌توانیم بگوییم اسم‌های رنگی عنوان کتاب را توضیح می‌دهند؟ نشان می‌دهند شخصیت انفرادی هم نیست؛ تنها شکلی است بی‌عنصر: یک روح.

پ.آ: شاید، اما باید ارواح واقعی داستان را نیز در نظر داشته باشیم: لینکلن، ثورو، ویتمن، و تمام مرده‌های مشهوری که در خیابان نارنجی در بروکلین قدم زدند. آن‌ها همه روح‌اند. پس به نحوی نویسنده‌ها هم می‌شوند.

نوشتن کاری است در تنهایی. نوشتن بر زندگی آدم مسلط می‌شود. به یک معنی، نویسنده برای خودش زندگی ندارد. حتی وقتی در جایی حضور دارد، واقعاً حضور ندارد.

-پس یکی دیگر از ارواح است.

-دقیقاً!

یکی از کلیدهای فهم داستان این است.

آی.بی.ز: اینجاست که آبی به هر دری می‌زند تا اتاق انفرادی‌اش را ترک کند و پرونده را از او بگیرند. در حقیقت می‌خواهد از داستان برود.

ولی این کتاب به او هیچ نمی‌دهد. نه داستانی وجود دارد، نه توطئه‌ای، نه جنبشی. هیچ چیز، جز مردی که تنها در اتاقی نشسته و کتابی می‌نویسد. آبی پی می‌برد که همه‌اش همین است و او دیگر نمی‌خواهد با آن کاری داشته باشد. اما چطور خلاص شود؟ چگونه خود را از اتاقی نجات دهد که کتابی است که تا وقتی او در اتاق است نوشته می‌شود؟

پ.آ: آبی گیر کرده، زندانی پرونده‌ای است که برای حل آن استخدام شده. پس چطور بگریزد؟ فقط اگر به اتاق روبه‌رو وارد شود، همه‌چیز را بشکند و به هم بریزد، می‌تواند فرار کند. داستان در پایان به‌شدت خشن می‌شود.

زندگی در روایت را شهرزاد لولاچی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۳۳۶ صفحه‌ی رقعی با جلد نرم و قیمت ۱۶۰ هزار تومان چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب زندگی در روایت

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.