جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

راز فال ورق/ داستانی فلسفی درباره‌ی خانواده، تقدیر و آفرینش

راز فال ورق/ داستانی فلسفی درباره‌ی خانواده، تقدیر و آفرینش کتاب «راز فال ورق»، نوشته‌ی یاستین گوردر، با ترجمه‌ی مهرداد بازیاری و با همکاری مشترک انتشارات هوپا و هرمس، در شکل و شمایلی جدید به چاپ رسیده است. چقدر غم‌انگیز است که مردم طوری بار می‌آیند که به چیزی شگفت‌انگیز چون زندگی عادت می‌کنند. هانس توماس دوازده ساله به همراه پدر، به یونان سفر می‌کند تا مادرش را پیدا کند و در این حین با اتفاقات عجیبی روبه‌رو می‌شود، از کوتوله‌ای که یک ذره‌بین به او می‌دهد گرفته تا نانوایی که نان شیرمالی به او می‌دهد که درونش کتابی بسیار کوچک پنهان شده؛ کتابی که داستان ملوان کشتی‌ غرق‌شده‌ای است که خود را به جزیره‌ای متروکه رسانده است؛ جزیره‌ای که قرار است بزرگ‌ترین رازهای زندگی را بر ملوان آشکار کند. «راز فال ورق» مانند دنیای سوفی، کتاب پرفروش دیگر همین نویسنده، در دنیای یک نوجوان اتفاق می‌افتد، دنیایی که مرز واقعیت و رؤیا در آن آشکار نیست؛ داستانی در دلِ داستان دیگر، همراه با شخصیت‌های خیالی و واقعی در گذشته و آینده؛ داستانی فلسفی درباره‌ی زندگی، سرنوشت، بلوغ و آفرینش. این کتاب همچنین برنده‌ی جایزه‌ی منتقدان نروژی برای بهترین کتاب ادبی سال ۱۹۹۰ در رده‌ی سنی جوانان شده است. یاستین گوردر زاده‌ی ۸ اوت ۱۹۵۲، نویسنده‌ی نروژی و معلم فلسفه است. گوردر رمان‌نویس و خالق داستان‌هایی کوتاه است که بیشتر دارای اطلاعات فلسفی‌اند و معمولاً از زاویه‌ی دید یک نوجوان روایت می‌شوند. یاستین گوردر در رشته‌ی فلسفه، الهیات و ادبیات از دانشگاه اسلو فارغ‌التحصیل شد و سپس به مدت ده سال به تدریس تاریخ عقاید در دبیرستان‌ها پرداخت. او در حال حاضر به عنوان نویسنده‌ی آزاد در کنارِ همسر و دو پسرش در اسلو زندگی می‌کند. رمان معروفش به نام «دنیای سوفی»، که در سال ۱۹۹۱ میلادی منتشر شد، او را به شهرت رساند. او در سال ۱۹۹۷ به همراه همسرش، جایزه‌ی سوفی را بنیان نهاد که جایزه‌ای بین‌المللی برای پاسداشت حامیان طبیعت است.

قسمتی از کتاب «راز فال ورق»:

وقتی در ونیز در آن اتاق کوچک هتل از خواب بیدار شدم، به اولین چیزی که فکر کردم، هانس نانوا و ماجرای ملاقاتش با آن کوتوله‌های عجیب در آن جزیره‌ی اسرارآمیز بود. ذره‌بین و کتاب کوچولو را از جیب شلوارم بیرون کشیدم. تازه چراغ را روشن کرده بودم که پدرم خرناسی کشید. به همان سرعتی که معمولاً به خواب می‌رفت، از خواب بیدار شد. خمیازه‌ای کشید و فوری از جایش بلند شد. تمام روز در ونیز! مجبور شدم کتاب کوچولو را از زیر لحاف یواشکی توی جیب شلوارم بچپانم. قول داده بودم نوشته‌های آن کتاب کوچولو را مثل یک راز پیش خودم نگه دارم، رازی بین من و آن نانوای دهکده‌ی دورف. وقتی می‌خواستم کتاب را توی جیب شلوارم فرو کنم، پدر نگاهی به من انداخت و گفت: «قایم موشک بازی می‌کنی؟» گفتم: «دارم نگاه می‌کنم نکند اینجا سوسک باشد.» - و حتماً برای این کار به ذره‌بینت هم احتیاج داشتی؟ - شاید بچه سوسک باشد. البته جواب احمقانه‌ای بود، ولی جوابی بهتر از این پیدا نکردم. برای اطمینان ادامه دادم: «شاید سوسک‌های کوتوله‌ای باشند که از چشم ما مخفی بمانند.» - بله، خب، شاید. این را گفت و به دستشویی رفت. هتلی که در آن اقامت کرده بودیم، آن‌قدر درب و داغان بود که حتی صبحانه هم نمی‌داد. البته این قضیه چندان هم بد نبود، چون شب قبل قهوه‌خانه‌ی خیابانیِ دنجی پیدا کرده بودیم که صبح‌ها بین ساعت هشت تا یازده صبحانه می‌داد. بیرون هتل کاملاً آرام بود. چه در آن کانال بزرگ و چه در پیاده‌روِ عریض امتداد کانال، جنب‌وجوش زیادی به چشم نمی‌خورد. در آن کافه آب‌میوه، خاگینه، نان تُست و مربای پرتقال سفارش دادیم. اولین‌بار بود که می‌دیدم صبحانه‌ی بیرون از خانه بهتر از صبحانه‌ی خانه است. وقتی داشتیم صبحانه می‌خوردیم، پدرم به یکی از آن افکار جدیدش دست یافت. اول ثابت و بی‌حرکت نشست. فکر کردم نکند سر و کله‌ی آن کوتوله پیدا شده. نگاهی به من انداخت و گفت: «هانس توماس، اینجا بنشین، تا پنج دقیقه‌ی دیگر برمی‌گردم.» هنوز نفهمیده بودم دنبال چه چیزی می‌گردد. البته بار اولش نبود که از این کارها می‌کرد. وقتی فکری به سرش می‌زد، هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌توانست جلویش را بگیرد. آن طرفِ میدان پشت یک درِ شیشه‌ای ناپدید شد. وقتی برگشت، بقیه‌ی خاگینه‌اش را خورد، ولی حتی یک کلمه هم حرف نزد. بعد به مغازه‌ای اشاره کرد که چند دقیقه قبل به آنجا رفته بود و گفت: «هانس توماس، روی آن پوستر چی نوشته؟» کلمه‌های آن را برعکس خواندم: «سارتاپ-آنوکنا.» - بله، انکونا-پاتراس. تکه‌ای نان تست را داخل فنجان قهوه‌اش فرو برد و با زحمت به دهان گذاشت. کارش واقعاً خنده‌دار بود. پرسیدم: «خب، این کلمه‌ها چه معنایی دارند؟» هر دو تا کلمه، چه درست خوانده می‌شد چه معکوس، به نظرم یونانی می‌آمد. پدر به چشمانم خیره شد: «هانس توماس، تو تا حالا با من به دریا نیامده‌ای، یعنی هیچ‌وقت یک سفر درست و حسابی نکرده‌ای.» دو تا بلیت را توی هوا تکان داد و گفت: «یک ملوان قدیمی مثل من هرگز به خودش اجازه نمی‌دهد در امتداد دریای آدریاتیک رانندگی کند. از اینکه مثل خزنده‌ها روی زمین بخزیم، خسته شده‌ام. فیات را توی کشتی می‌گذاریم و به پاتراس در ساحل غربی پلوپونز می‌رویم. از آنجا تا آتن فقط چند کیلومتر فاصله است.» راز فال ورق در ۳۸۲ صفحه رقعی با جلد نرم چاپ و با قیمت ۵۷ هزار تومان عرضه شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.