جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
در سراچهی دباغان/ پراکندهها و از یاد رفتههای گوهر مراد
کتاب در سراچهی دباغان شامل داستانها و داستانوارههای پراکنده و از یاد رفتهی غلامحسین ساعدی ملقب به گوهر مراد با گردآوری حمید تبریزی به همت نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است. غلامحسین ساعدی در طول دوران فعالیتش، ساحتهای مختلف نوشتن را عرصهی کار خود میدید. داستان، ترانه، سفرنامه، فیلمنامه، نمایشنامه، یادداشت و مقاله، قالبهایی برای ظهور اندیشه و تخیل او بودهاند. این مجموعه مشتمل بر آثاری است که ساعدی در اختیار نشریات مختلف قرار میداده و از آنجا که برخی از آنها گمنام، کم نامونشان یا متعلق به شهرهای دور از مرکز بودهاند، این نوشتههای او تا امروز از نظرها دور مانده و در هیچ کتابی منتشر نشدهاند. کتاب حاضر دربرگیرندهی تعدادی از داستانها و داستانوارههای غلامحسین ساعدی است که برای اولین بار به صورت کتاب عرضه میشود. حمید تبریزی گردآوری کنندهی کتابِ حاضر میگوید: جدا از تجدید چاپ آثار ساعدی، اغلب آثار دوران جوانی او در نشریات محلی تبریز گم شدهاند. این بنده با توجه به گذشت حدود پنجاه و چند سال آشنایی با ساعدی و آثارش، دینی را به او احساس میکردم و دلم میخواست نوشتههای پراکندهی دوران جوانی او در دفتری گردآوری شود و نسل امروز با آثار کمیاب او آشنایی داشته باشد. اغلب نوشتههایی که در پی خواهد آمد، از سالهای ۱۳۳۴ یعنی موقعی که ساعدی بیست سال داشته، یک بار در تبریز چاپ شدهاند که از آن جملهاند: پیگمالیون، خانههای شهر ری، مفتش، تندیسهی جاوید، میمونه خاتون و...که تقریبا در هیچ کدامِ شناختنامههای ساعدی نشانی از آنها نیست. حالا که فرصت چاپ آنها فراهم آمده است احساس میکنم که دین چندین سالهی خود را به آن نازنین ادا کردهام. در مورد محتوای آثار ساعدی حرفی ندارم. بزرگان ادب و پژوهشگران ، سهم او را در عرصهی داستاننویسی و نمایشنامهنگاری معاصر ایران تعیین کردهاند. لازم میدانم از دوست بزرگوارم، نویسنده و پژوهشگر گرامی جناب حسن میرعابدینی که در این مورد مشوق من بود و نیز از دکتر اکبر ساعدی، فرزندشان سپند و به طور کلی از خانوادهی ایشان که در فراهم ساختن این مجموعه به من یاری رساندند سپاسگزاری کنم.در قسمتی از داستان در سراچهی دباغان از کتاب حاضر میخوانیم:
هرچه جلوتر میرفتیم جاده وسیعتر و پرپیچ و خمتر میشد و باغات مطبق میگشت، انگار که در پستی و بلندیهای چشمانداز خیال انسانی کاشته باشند. از میان آن همه رنگ که رد میشدیم حس غریبی همهی ما را در گرفت و آرامش تازه به دست آمده به دلهرهی عجیبی مبدل میشد، انگار صدای فوران آب از دهانههای سنگی و زیبای پل به نعرهی تهدید کنندهای تبدیل میگشت و هرچه جلوتر میرفتیم، آن نعره با آن جوش و خروش پرلهیب، همچون خرناسهی اژدهای تازه از خواب برخاستهای همهی ما را دنبال میکرد. تا آنجا که حیوانات نفس در سینه حبس کردند و اگر مراقبت ملازمان نبود، لابد اگر نه اسبان، اگر نه همهی ما رسولان، که حتما اشتران باربر همگی رم میکردند و سر به بیراههای نا آشنا میگذاشتند. این واقعهی غریب در چنان روز آفتابی و از میان آنچنان باغات پرطراوت، به جای اینکه با دور شدن از رودخانه کاستی پیدا کند که فزونی پیدا میکرد ، انگار خیزابهای رود همچون جادوگران در پشت پستیبلندیها و دیوارهای ریخته و نریخته و درختهای پیر و جوان کمین میکردند که یکباره ما را در کام وحشت بکشند و یکنفس جملگی ما را فرو بلعند. در سراچهی دباغان در ۲۲۲ صفحه رقعی با جلد نرم چاپ و با قیمت ۳۲ هزار تومان به بازار نشر عرضه شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...