جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
در باب انتظار/ هیچکس دوست ندارد منتظر بماند
کتاب «در باب انتظار» نوشتهی هارولد شوایتزر به همت نشر بیدگل به چاپ رسیده است. انتظار از جمله چیزهایی است که بهرغم عجین بودنش با تجارب هرروزهی ما، عموماً بدیهی انگاشته شده و کمتر بهطور مستقل مورد واکاوی قرار گرفته است. این در حالی است که نویسندهی کتاب حاضر، با کنار هم گذاشتن مثالهای متعددی از جهان هنر و ادبیات، اتکا به بصیرتهای عمیق پدیدارشناسی و هرمنوتیک فلسفی و نیز نظریهی انتظار آنری برگسون و دیگران، میکوشد به نحوی هنرمندانه به پرسشهایی دشوار پاسخ گوید. شوایتزر میگوید: این کتاب دربارهی انتظار است. موضوع کتاب نه فلسفهی زمان است، نه بررسی تاریخی رویکرد فرهنگهای مختلف به مسئلهی انتظار، و نه نگاهی نوستالژیک به گذشتههای دور و دلپذیر که شاید ما انسانها با شکیبایی بیشتری نسبت به امروز به انتظار مینشستیم. رویکرد من در این کتاب بررسی مسئلهی انتظار از چشماندازی عمدتاً پدیدارشناختی است. چگونه انتظار میکشیم؟ وقتی منتظریم چه اتفاقی میافتد؟ انتظار چه تجربهای است؟ آیا نوعی تجربهی زمان است؟ اگر هست، هنگام انتظار چه جور زمانی را تجربه میکنیم؟ چرا هیچکس از انتظار کشیدن خوشش نمیآید؟ در طول کتاب برای پاسخ دادن به این پرسشها و همچنین پرسشهای مشابه، از مجموعه متنوعی از متون عمدتاً ادبی و تعداد معدودی هم فلسفی و نیز تعدادی تصاویر هنری استفاده کردهام. بیشتر اصطلاحات و مفاهیم پایهای در فصل دوم، حین بررسی نظریه انتظار برگسون، تعریف و توصیف شده و در دیگر فصلها مورد استفاده قرار گرفتهاند؛ ولی جدای از این، در طول کتاب سعی کردهام از اصطلاحات نظری تا حد امکان کمتر استفاده کنم تا هرفصل بهطور جداگانه قابل خواندن و فهمیدن باشد. توجه من در کتاب عموماً معطوف به نماهایی متعدد از انتظار کشیدن است: آنری برگسون (فیلسوف نامدار فرانسوی) در انتظار حل شدن حبهقند در لیوان آب، الیزابت هفت ساله که در شعر «در اتاق انتظار» الیزابت بیشاپ منتظر نشسته است، کیت کروی در رمان بالهای کبوتر هنری جیمز که منتظر پدرش است، پنه لوپه که پشت دار پارچهبافی در انتظار اودیسه است، پدر و مادر پسری کوچک که منتظر به هوش آمدن او از اغما هستند و چندین «فرد منتظر» دیگر که در میانشان فیلسوف و نقاش و شاعر هم هست. هرکدام از این شخصیتها نمونهای برای جنبهها و کیفیتهای ویژه انتظارند: ابعاد بدنی و ذهنی انتظار، نسبت میان انتظار و نوشتن ، انتظار در روایت داستانی و غنای شعری، افسون انتظار، دلالتهای جنسیتی آن و اینکه هنگام مطالعه چگونه انتظار میکشیم، یا هنگام درنگ کردن، یا برای مرگ. تجربهی فرد منتظر از تابآوری اشیا را بررسی خواهم کرد، و نیز حس تشویش او از اینکه تبدیل به تجسم مادی زمان شده است، اینکه چرا موقع انتظار کشیدن بالا و پایین میرویم و بیاختیار دمبهدم به ساعت نگاه میکنیم. انتظار هدفمند و بیهدف را مطالعه خواهیم کرد، و نیز نگاه خیره حواسپرت فرد منتظر بیتاب، و درنگ نگاه خیره فرد منتظر شکیبا، و انواع دیگر انتظار همراه با امید یا چشمانتظاری را از نظر خواهیم گذراند. هارولد شوایتزر استاد ادبیات و زبان انگلیسی و رئیس دپارتمان زبان انگلیسی دانشگاه باکنل است. از دورههای تدریسی او میتوان به شعر معاصر انگلیسی، نظریهی ادبی، مطالعات هولوکاست، علوم انسانی معاصر و مسئلهی رنج در ادبیات معاصر و نمودهای آن اشاره کرد. از دیگر آثار او رنج کشیدن و درمان هنر است.قسمتی از کتاب در باب انتظار:
فهرست اشیا زیر نگاه خیرهی فرد منتظر -فرد منتظر عموماً در دوران مدرن- شامل «هزار تصویر نکبتبار» میشود که روان انسان منتظرِ «پرلودها»ی الیوت را اشغال میکنند و «جورابها و دمپاییها و زیرپوشها و شکمبندهایی» که روی نیمتخت تایپیست شعر سرزمین هرز الیوت تلنبار شدهاند، «تابلوهای کهنه و رنگورورفتهی روی دیوار» و «مجلهی افتاده در آن گوشه» بالهای کبوتر جیمز، «پالتوها و کتها / چراغها و مجلهها» در شعر بیشاپ، «اثاثیه ، لباسها و غذاهای خوشپخت» قهرمان زن داستان آن بار اسنیتو، کلاه ولادیمیر و چکمههای استراگون در نمایش در انتظار گودو، و تمام اشیاء، تکهها و عبارتهای دیگر؛ تمامشان پراکنده، ازجادررفته یا وصلهشده به ویرانههای متون مدرن -متونی که آرامآرام به این نتیجه میرسیم که براساس نگاه خیرهی آدم منتظر ساختاربندی میشوند. در این متنها اشیا آوارهاند، در برابر ادغام مجدد در کل تمام مقاومت میکنند. مکث میکنند. مصرف متن را به تعویق میاندازند -متنی که در ذهن خواننده درنگ میکند- خواننده را منتظر میگذارند، باعث میشوند روی واژهها بیش از اندازه توقف کند، او را وامیدارند تا اشیایی که نام میبرند را در همان منحصر به فردی انتزاعی و گروتسکشان ببیند. اشیای نمایش بکت کاملاً از اینکه به پرت کردن حواس یا جهتدهی به انتظار درماننشدنی کمک کنند، امتناع میورزند، یا به بیان آزرده و غمزدهی آدورنو، جهانِ بکت تقلیل داده شده به «طبقهای از افزارآلات که انگار در پناهگاه اضطراری انبار شدهاند: یخدانها، افلیجی، نابینایی، فضولات نامطبوع آدمی، همه و همه در انتظار تخلیه شدن.» برگسون می نویسد: «بدن من همانی است که در مرکز کانونی این ادراکات قرار دارد» و «شخصیت من همانی است که مرجع تمام این کنشهاست.» او در ادامه میافزاید: «...در واقع من خودم را در یک لحظه بهتمامی در جهان مادی قرار میدهم، و سپس بهتدریج کانون کنش را از درون آن میبُرم که همانی است که بدن خود میخوانمش... .» ولی فرد منتظر بدن خود را نه در کانون که صرفاً در میان اشیا مییابد. شخصیت او معلق است زیرا هیچ کنشی را نمیتوان به او ارجاع داد. چطور سر از اینجا درآورده است؟ چرا او هم باید یکی از آنها باشد؟ بدن فرد منتظر برایش شیئی غریبه است، خود او هم یکی از آنهاست. فرد منتظر -مثل یک شیء– آوارهای است درون زمان که دیگر قادر نیست کاری به بدنش محول کند. قادر نیست تجربه را به اطلاعات قابل مصرف بدل کند. به گفتهی برگسون، هیچ قصد کنشی ندارد. در گودوی بکت، ولادیمیر و استراگون در اعلی درجهی ممکن فاقد قصد کنشاند؛ حتی حرفهایشان هم اشیای آوارهاند، ازهمگسیخته، بریده شده از درون کل تمام که ادغام دوباره شان غیرممکن است. در باب انتظار را مهیار آقایی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۹۵ صفحهی پالتویی با جلد نرم و قیمت ۶۸ هزار تومان چاپ و عرضه شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...