جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
حقایق ناگفته/ کامالا هریس، زندگی و جهان سیاست
کتاب «حقایق ناگفته» نوشتهی کامالا هریس، به همت نشر ملیکان به چاپ رسیده است. کامالا هریس معاون جو بایدن، رئیسجمهور منتخب ایالات متحدهی امریکا در سال ۲۰۲۱ است. او در امریکا به دنیا آمده و پدر و مادرش هر دو مهاجر هستند. پدرش متولد جامائیکا و استاد اقتصاد است و مادرش زادهی هند و پژوهشگر متخصص سرطان. زندگی سیاسیاش با کارآموزی در دادستانی آلامیدا شروع شد و پس از فراز و نشیبهای فراوان، به مقام دادستانی کل کالیفرنیا رسید. هریس با پروندههای کوچک و بزرگ بسیاری سروکار داشته است. از مقابله با گروه های گانگستری گرفته تا بانکهای طماع و کمپانیهای نفتی بزرگ. او دومین زن منتخب سیاهپوست سنای امریکاست. همچنین اولین زن، اولین سیاهپوست و اولین هندی-امریکایی است که به عنوان معاون رئیسجمهور امریکا انتخاب شده است. او در این کتاب فقط به زندگی کاری خود نپرداخته و موقع تعریف کردن داستان زندگیاش، ما را با تمام کسانی آشنا میکند که در شکل گرفتن شخصیت او نقش داشتهاند. کامالا هریس که در مقام دادستان و سیاستمدار با مشکلات عدیدهی زندگی جمعی انسانها آشناست و از پس سالها تجربهی کاری به بینشی متمایز رسیده است، در حقایق ناگفته از چگونگی حل مشکلات و مدیریت و رهبری بحرانها سخن میگوید. هریس با بازگویی زندگی شخصی و دستاوردهای بزرگی که در حرفهی خود به دست آورده، منظرهای از تکاپوی جمعی، ارزشهای مشترک و اهداف یکسان ترسیم میکند. با خواندن این کتاب و درک حقایقی که به زبان آوردنشان کار آسانی نیست، در مییابیم تفاوتهای زیادی بین تجربیات و مشکلات ما و دیگران وجود دارد. وقت آن رسیده قضاوتهای تنگنظرانه را دور بیندازیم و با واقعیتهایی که میان همهی انسانها مشترک است، زندگی کنیم. با این کار تلاش جمعی ما به نفع همه خواهد بود. هریس میگوید: «اسم من «کاما-لا» تلفظ میشود. تلفظش با کاما شروع میشود، مثل همان علامت نوشتاری. معنایش «نیلوفر آبی» است که در فرهنگ هند نمادی بسیار پر اهمیت و ارزشمند است. نیلوفر آبی زیر آب رشد میکند، گلش تا بالای سطح آب میآید، اما ریشههایش محکم در رودخانهی زیر پایش گره میخورند. دوست دارم بدانید این کتاب چقدر برای من جنبهی شخصی دارد. این کتاب داستان خانوادهی من است. داستان کودکیام. داستان زندگیای که از کودکی تا به امروز برای خود ساختهام. چالشی که هر روز برای خودم قرار میدهم این است که بخشی از راهحل باشم و برای نبردهای پیش رو جنگجویی پر انرژی. وقتی زمان بالازدن آستینهایمان میرسد، دستهایمان را بالا نبریم؛ نه حالا، نه فردا، نه هیچوقت. سالها بعد، بچهها و نوههایمان سرشان را بالا میگیرند و چشم در چشم ما میشوند و از ما میپرسند وقتی که اوضاع آشفته بود، ما کجا بودیم؟ از ما میپرسند آن زمان چگونه بود؟ نمیخواهم فقط به آنها بگوییم چه حسی داشتیم، میخواهم به آنها بگوییم چکار کردیم.»قسمتی از کتاب «حقایق ناگفته»:
هرگز فراموش نمیکنم در نوامبر ۱۹۹۲ چه حسی داشتم؛ زمانی که در جایگاه دادستانی بیست و هشت ساله برای رفتن به سانفرانسیسکو از خانهام در اوکلند با ماشین از روی پل رد میشدم تا در جشن پیروزی باربارا باکسر و دایان فاینستاین در انتخابات سنای ایالات متحده شرکت کنم. آنها اولین سناتورهای زن از کالیفرنیا بودند و اولین دو زنی بودند که بهطور همزمان نمایندهی یک ایالت شده بودند. انتخاب آنها نکتهی برجستهی آن سال بود که به اصطلاح سال زنان نامیده شده بود و برای دختران و زنان همهی کشور، از جمله خودم، الهامبخش بود. بیست و دو سال بعد، اوایل ژانویهی ۲۰۱۵، زمانی که سناتور باکسر ویدئویی از خودش با بزرگترین نوهاش، زک، در اینترنت قرار داده بود، آن جشن را به خاطر آوردم. دربارهی مسائلی صحبت میکرد که برایش مهم بود؛ مسائلی که بیش از سه دهه در کنگره برایشان جنگیده بود: طبقهی متوسطی قدرتمند، حق انتخاب برای زنان، محیط زیست، حقوق مدنی و حقوق بشر. و بیان کرد که نمیخواهد از آنها دست بکشد، اما همانطور که به زک میگفت، دلش میخواست به خانهاش در کالیفرنیا برگردد. دیگر نامزد انتخابات نمیشد. نوامبر ۲۰۱۶ تقریباً دو سال با آن زمان فاصله داشت، ولی باید تصمیمی میگرفتم. آیا باید برای جایگزینی سناتور باکسر نامزد شوم؟ فرصتی بود تا مشکلات پیش رویمان را در دفتر دادستان کل کالیفرنیا و در سطح ملی پیگیری کنیم. که در دفتر دادستان کل کالیفرنیا پیگیری میکردیم. مقام سناتوری در ایالات متحده گسترهای طبیعی از کاری بود که همان زمان انجام میدادم: جنگیدن برای خانوادههایی که بار دستمزدهای راکد، افزایش سرسامآور قیمت خانه و کاهش فرصت را بر دوش خود احساس میکردند، جنگیدن برای افرادی که در سیستم قضایی معیوب زندانی بودند، جنگیدن برای دانشجویانی که از سوی رباخواران استثمار میشدند و زیر بار شهریههای سرسامآور کمر خم کرده بودند، جنگیدن برای قربانیان کلاهبرداری و جرایم کارمندی، جنگیدن برای اجتماع مهاجران، برای زنان، برای سالمندان. میدانستم اینکه سناتور نمایندهی صدای چه کسانی خواهد بود، دور میزی که اولویتها و سیاستهای ملی تنظیم میشود، اهمیت دارد. ۱۳ ژانویهی ۲۰۱۵ اعلام نامزدی کردم. در نهایت سی و سه نفر دیگر هم همین کار را کردند. داگ، که این اولین کارزار بزرگش بود، باید به نوع جدیدی از زندگی زیر ذرهبین عادت میکرد. هنوز به اینکه یکبار خبرنگاری از من پرسید چه کسی در فیلم زندگیام نقش من را بازی خواهد کرد، میخندیم. طفره رفتم و گفتم نمیدانم. داگ به اندازهی من محتاط نبود. جواب سؤال را داده بود و در متن خبر نوشته بودند از تصور آیندهای که در آن بردلی کوپر نقش او را بازی کند «خرسند» است. با این رقابت هم مانند همهی رقابتهای دیگر برخورد کردم؛ تا جایی که می توانستم با آدمهای مختلف ملاقات کردم، به دقت به نگرانیهایشان گوش کردم و نقشهی راهی برای رسیدگی به آنها تنظیم کردم. با پیشروی کارزار، من و تیمم با اتوبوسی که اسمش را به خاطر کامالای عظیمی که به شکل اموجی عقب اتوبوس کشیده شده بود گذاشته بودیم اتوبوس کاموجی، دور ایالت گشتیم. حقایق ناگفته را پگاه فرهنگمهر و سید حسن رضوی به اتفاق ترجمه کردهاند و کتاب حاضر در ۳۱۶ صفحه رقعی با جلد سخت و قیمت ۶۵ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...