جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

تصویر مادر در قاب جوانی/ سرودی بلند در ستایش صلح

تصویر مادر در قاب جوانی/ سرودی بلند در ستایش صلح

کتاب «تصویر مادر در قاب جوانی»، نوشته‌ی فریدریش کریستیان دِلیوس، به همت نشر افق به چاپ رسیده است. فریدریش کریستیان دلیوس، زاده‌ی سال ۱۹۴۳ در شهر رم، از نویسندگان مطرح امروز آلمان و از نسل دوم نویسندگان پس از جنگ جهانی دوم است. ازاین‌رو، از تاریخ اجتماعی کشور خود در دوران معاصر و برهه‌های سرنوشت‌ساز آن چشم‌انداز گسترده‌تری دارد و آن را استادانه در آثار خود به کار می‌گیرد. تجربه‌های کودکی او در سال‌های جنگ سرد، نیز بحران‌هایی که از آن پس پیوسته دامن‌گیر جهان بوده است، به او نگاهی نقادانه و به آثارش رنگی اجتماعی داده‌اند. گذشته از این، او هم مانند هر نویسنده‌ی آلمانی از این امتیاز برخوردار است که می‌تواند بر سنت غنی انسان‌دوستی در نهضت روشنگری و تاریخ سیصدساله‌ی رمان‌نویسی مدرن تکیه کند و با بهره از این میراثِ سرشار به نگاه خود از مناسبات انسانی درکی عمیق‌تر ببخشد. دلیوس با تکیه بر همین سنت‌هاست که در داستان‌ها، رمان‌ها و خاصه اشعارش نگاهی جهان‌وطنانه به خوانندگانش ارائه می‌دهد، نگاهی نه خالی از طنز.

او به پاس سی سال آفرینش ادبی خود تاکنون چندین جایزه‌ی معتبر ادبی دریافت کرده است، از جمله جایزه‌ی گئورگ بوشنر را که نشان اول و ملی آلمان برای تقدیر از نویسندگان برجسته‌ی آلمانی‌زبان است.

«یکشنبه‌ای که من قهرمان جهان شدم» از مشهورترین آثار اوست؛ رمانی درباره‌ی پیروزی تیم ملی فوتبال آلمان در جام جهانی ۱۹۵۴ از نگاه پسربچه‌ای یازده‌ساله در سال‌هایی که آلمان هنوز از سایه‌ی کابوس جنگ و ویرانی به در نیامده بود. همچنین رمان «سالی که من قاتل بودم»، شرح ماجرای یک قاضی آلمانی است که در سال‌های حکومت هیتلری مبارزان ضدنازی را به مرگ محکوم می‌کرد، اما پس از سقوط هیتلر در فضای سنگینِ جنگ سرد و حاکمیت نیروهای راست‌گرا بر نهادهای قضایی آلمان فدرال از اتهام قتل قضایی تبرئه می‌شود.

تصویر مادر در قاب جوانی، روایتی بلند از اوست با رنگی آشکار از زندگی خود این نویسنده که زاده‌ی خانواده‌ای روحانی است و پدرش کشیشی پروتستان. در این داستان زنی جوان و باردار - که پیداست مادر خود نویسنده است- در ۱۹۴۲ در رمِ سال‌های جنگ از اقامتگاه خود در آسایشگاهی آلمانی به راه می‌افتد تا در یک کلیسای پروتستان به اثری معنوی از یوهان سباستین باخ گوش دهد. در یک ساعتی که این زن در راه است، همچنان که از کنار یادمان‌های تاریخی این شهر جاویدان می‌گذرد، مصیبت‌های جنگ - که در این میان طولانی هم شده است- در ذهنش می‌چرخند. با همه‌ی بیم‌ها و امیدهای زنی جوان و آشکارا ساده و معمولی که مقدرش است به‌زودی مادر شود؛ مادر در هنگامه‌ی جنگ هولناکی که از دشت‌های برف‌پوش روسیه تا صحرای سوزان شمال افریقا همه‌جا خاک کشورها را به خون آغشته است. به این ترتیب، دریافت‌های عینی و ذهنی این زن جوان در پیاده‌روی او نقشی تمثیلی می‌یابد و نمادی می‌شود بر نگاه هر مادر در نقد پدیده‌ی جنگ به مفهومی عام.

قسمتی از کتاب تصویر مادر در قاب جوانی:

آلمانی‌های مهربانِ بسیاری در رم کار می‌کردند که به احوالپرسی‌اش می‌آمدند، چون همان‌طور که برخی می‌گفتند، از جدایی غم‌بار این زوج جوان بعد از تنها سه روز زندگی مشترک خبر داشتند، دوستان و آشنایان شوهرش او را به چای دعوت می‌کردند یا بعد از مراسم کلیسا به سراغش می‌آمدند و خوش‌وبشی می‌کردند، به آسایشگاه انجمن پروتستانی سر می‌زدند و دلسوزانه جویای سلامتی‌اش می‌شدند و چنین روحیه‌اش می‌بخشیدند، و او به رغبت گوش می‌داد اگر این آدم‌ها حرف رم پیش می‌کشیدند، ذهمه‌ی آن‌ها شهر را خوب می‌شناختند و چون در امر جنگ و اوضاع آلمان نمی‌شد صراحت داشت، صحبت از رم و آنچه در این شهر جای شگفتی یا شکایت می‌گذاشت موضوعی بی‌پایان بود و از اینان هریک آشکارا دید ثابت و تصویر خود را از رم داشت، یکی در تحقیق بیش از همه به کلیساهای این شهر می‌پرداخت، به واتیکان مرموز و پاپ آرام و خاموش درون کاخ آن، یکی دیگر به فوروم و آثار باستانی و سزارهای بسیار آن دوران، گروهی از معماری پرآرایه‌ی دوران باروک لذت می‌برد و گروهی دیگر از ساختمان‌های مکعب‌شکل و کاربردیِ دورانِ موسولینی و گروهی هم تنها آراستگی و آسانی را می‌دید یا که کندی و کاهلی و زشتی را، تنها اندک کسانی بودند که رم پرتضاد و مرموز را دوست داشتند یا از آن بدشان نمی‌آمد و هنوز به کسی برنخورده بود که خود رمی‌ها، ایتالیایی‌ها را به‌راستی دوست بدارد، به جز شاید ایلزه که خوش‌تر با زن‌های رخت‌شو و اتوکش زیرزمین گپ‌وگفت داشت به نسبت آنکه بخواهد با همسفر سفیر یا نماینده و کاردار دوستی برقرار کند.

در مجموع به ساکنان رم از بالا نگاه می‌کردند این‌ها، نه آشکار یا با تحقیر، ولی به همان اندازه بدیهی که آدم با وجود نوع‌دوستیِ مسیحایی پیشخدمت، پیک و سرایدار را یک پله پایین‌تر از خود می‌گیرد، و از آنجا که شنونده‌ی خاموش جمع بود این زن جوان، گاه در گفت‌وگوها می‌یافت حتی پرفسورها، سیاست‌مدارها یا مقام‌های معتبر ایتالیایی بیشتر از همکاران آلمانی‌شان نیشِ پوزخند می‌بینند، همچنان که می‌شد گاهی به دوسه بخندی، یا جرئت کنی در تمسخرش لطیفه‌ای بگویی، اما در تمسخر پیشوا هیچ‌وقت و هرگز.

خودش هم در دل باید اعتراف می‌‌کرد که ایتالیایی‌ها برایش بیگانه و شاید حتی مرموز بودند، مرموز از پیر و جوان، مرد و زن در این پیاده‌راهِ باریکِ خیابان سیستینا و با همه‌ی آنکه بیشترشان برای این زن آبستن کوچه باز می‌کردند، سیمایی نداشتند که گمان کنی حتماً مشتاق‌اند به سهم خود بر تفاهم ملت‌یارانِ دو قدرت متحد تأکید کنند، حتی چهره‌های شاداب یا آسوده، چنانکه از ایتالیایی‌ها انتظار می‌رفت، نداشتند، بلکه بیشتر بی‌اعتنا بودند یا مثل فاتحان سرخورده‌ای که از پله‌ی تکبرِ ملی پایین افتاده باشند، و اگر چهره، اگر چشم‌هاشان چیزی بروز می‌داد، این پرسشِ خاموش که تا کی. بیشتر این مردم عجله داشتند یا وانمود به عجله می‌کردند با کیسه‌ی خرید یا کیفشان در دست و در این خیابان شلوغ هیچ‌کجا نمی‌دیدی دو نفر کنار هم ایستاده باشند و گپ بزنند، انگاری اجتماع حتی دو نفر هم مشکوک بود.   

تصویر مادر در قاب جوانی را محمود حدادی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۰۴ صفحه‌ی رقعی با جلد نرم و قیمت ۵۰ هزار تومان چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب تصویر مادر در قاب جوانی

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.