جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
تحصیلکرده نوشته تارا وستوور/ جذاب، خواندنی
رمان «تحصیلکرده» نوشته تارا وستوور به همت نشر آموت به چاپ رسیده است. در تحصیلکرده نویسنده با بیانی شیوا و خواندنی، داستان زندگیاش را مینویسد و چنان به صراحت از فضای خانوادگی خود پرده برمیدارد که همه مخاطبان را تا آخر کتاب با خود همراه میکند. این دختر جوان که تا سالها شناسنامه ندارد و به اجبار خانواده مجبور است کار کند، بهسختی تحصیل میکند و دنیای تازهای برای خود میسازد و سرآخر به دانشگاههای معروف امریکا مثل کمبریج و هاروارد میرسد. کتاب تحصیلکرده بهعنوان یکی از ده کتاب برتر سال ۲۰۱۸ انتخاب شد و بیش از ۶۲ هفته در لیست پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار داشت. تارا وستوور سال ۱۹۸۶ در آیداهو به دنیا آمد. سال ۲۰۰۸ از دانشگاه بریگام یانگ لیسانس گرفت و پس از آن، در دانشگاه کمبریج با بورسیهی (بیل و ملیندا) گیتس به تحصیل ادامه داد. سال ۲۰۰۹، از کالج ترینیتی کمبریج فوقلیسانس فلسفه گرفت و سال ۲۰۱۰ دانشجوی پژوهشگر تماموقت هاروارد شد. تارا وستوور به کمبریج برگشت و سال ۲۰۱۴ مدرک دکتری تاریخ را از این دانشگاه گرفت. تحصیلکرده نخستین اثر تارا وستوور است. رمانی که ساندی تایمز در موردش مینویسد: «زندگینامهای که شانهبهشانهی آثار کلاسیک بزرگانی چون جینت وینترسون و لورنا سیج قرار میگیرد... جذاب و درنهایت مسرتبخش.»تارا وستوور
قسمتی از کتاب تحصیلکرده نوشته تارا وستوور:
چارلز نحستین دوست من از دنیای دیگر بود، دنیایی که پدرم سعی کرده بود مرا در برابر آن حفظ کند. او یک آدم متعارف بود. دقیقاً به همان شکل و با داشتن همان مؤلفههایی که پدرم به خاطرشان از پیروی از عرف نفرت داشت. بیشتر از اینکه دربارهی پایان دنیا حرف بزند، دربارهی فوتبال و گروههای محبوب موسیقی حرف میزد. عاشق مدرسه بود. به کلیسا میرفت، اما مثل بیشتر مورمونها، اگر مریض بود، همانقدر که احتمال داشت پیش یک کشیش مورمون برود، ممکن بود پیش یک دکتر هم برود. نمیتوانستم دنیای خودم را با دنیای او تطبیق بدهم، پس آنها را از هم جدا کردم. هر شب از پنجرهی اتاقم منتظر دیدن جیپ قرمزش میماندم و وقتی در بزرگراه ظاهر میشد، به طرف در اتاقم میدویدم. وقتی از تپه بالا میآمد، روی چمن منتظرش بودم و قبل از اینکه بتواند پیاده شود سوار میشدم و با او سر بستن کمربند ایمنی بحث میکردم. (تا وقتی کمربند را نمیبستم حرکت نمیکرد.) یک بار زود رسید و از در جلویی وارد شد. با مکث و لکنت و با حالتی عصبی او را به مادر، که داشت ترنج را با کانانگا مخلوط میکرد و با انگشتانش درستی نسبتشان را میسنجید، معرفی کردم. مادر سلام کرد اما به تکان دادن انگشتهایش ادامه داد. وقتی چارلز، که انگار میخواست علت این کار مادر را بداند، به من نگاه کرد، مادر برایش توضیح داد خدا دارد از طریق انگشتان او حرف میزند. مادر گفت: «دیروز متوجه شدم اگه با اسطوخودوس حموم نکنم، امروز میگرن میگیرم. با اسطوخودوس حموم کردم. حدس بزن چی شد؟ میگرن نگرفتم!» پدر در تأیید حرف مادر گفت: «دکترها نمیتونن میگرن رو از قبل درمان کنن، اما خدا میتونه!» وقتی با چارلز میرفتیم تا سوار جیپش بشویم، پرسید: «خونهتون همیشه این بو رو میده؟» «کدوم بو رو؟» «بوی گیاههای گندیده.» شانههایم را تکان دادم. گفت: «باید این بو رو حس کرده باشی، خیلی تند و شدیده. من قبلاً هم حسش کرده بودم. تو این بو رو میدادی. تو همیشه این بو رو میدی. حالا من هم احتمالاً این بو رو میدم. پیراهنش را بو کرد. من ساکت بودم. بویی حس نکرده بودم.» تحصیلکرده با ترجمه علی ایثاری کسمایی در ۴۹۵ صفحه رقعی با جلد نرم چاپ و با قیمت ۶۶ هزار تومان روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...