جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: کریم امامی
زاده پنجمین روز خرداد ۱۳۰۹ و درگذشته ۱۸ تیر ۱۳۸۴٫ امامی نویسنده، مترجم، روزنامهنگار، منتقد و ویراستاری بود که هریک از آثاری که خلق کرد، اهمیت و اعتبار والایی دارد. او از برجستهترین مترجمان انگلیسی بود و ترجمههایش هنوز هم در ذهن دوستداران ادبیات جایگاهی مثالزدنی دارد؛ مانند ترجمه او از گتسبی بزرگ، اثر اسکات فیتز جرالد، و ترجمههایش از داستانهای شرلوک هولمز. امامی که محل تولد خود را شیراز، زادگاه سعدی و حافظ، میداند در واقع در شهر کلکته به دنیا آمده و دو سال نخست زندگی خود را در همین شهر گذرانده بود. پدر او، شیخ عبدالنبی امامی، تاجر چای در هندوستان بود و بهدلیل همین مراوداتش زبان انگلیسی را آموخته بود. بنا به قول خودِ کریم امامی، او نخستین واژههای زبان انگلیسی را از پدر آموخته بود. سالهای تحصیلات متوسطه امامی در شهر شیراز و در دبیرستان نمازی سپری شد و در آغازین سالهای همین دوره بود که یاد گرفتن اصولی زبان انگلیسی برای او مسئلهای جدی شد و این نخستین سنگبنای سالها تلاش در زمینه آموختن زبان انگلیسی برای کریم امامی بود. ویراستاری در مؤسسه انتشارات فرانکلین تهران، از دیگر افتخارات مهم زندگی او بود، زیرا در آنجا بود که بسیاری از چهرههای بزرگ ادبی در یک مقطع زمانی و در یک مؤسسه انتشاراتی با یکدیگر همکار شدند: حمید عنایت، ابوالحسن نجفی، احمد سمیعی گیلانی، مهشید امیرشاهی و باقر معین. در زمان کار در مؤسسه کیهان بود که با گلی امامی ازدواج کرد؛ ازدواجی که در دو سوی آن چهرههای ادبی درخشانی بودند.قسمتی از کتاب سیمای زرد و پنج داستان دیگر با ترجمه کریم امامی:
وقتی به این سلسله خاطرات نسبتاً پراکنده نگاه میکنم که در آنها کوشیدهام بعضی از ویژگیهای فکریِ دوستم آقای شرلوک هولمز را به معرض تماشا بگذارم، میبینم که در انتخاب نمونههایی که از هر لحاظ جوابگو باشند با دشواری روبهرو بودهام؛ چون در آن پروندههایی که هولمز با استفاده از استدلالِ تحلیلی هنرنمایی میکرد و ارزش روشهای تحقیقِ خاص خودش را به اثبات میرسانید حقایق امر غالب به اندازهای بیاهمیت و پیش پا افتاده بودهاند که من از ارائه آنها به جمع وسیع خوانندگان خودداری ورزیدهام. از طرف دیگر، چهبسا پروندههایی که هولمز مورد حلوفصل قرار میداد و حقایق امر در آنها کاملاً قابل ملاحظه و هیجانانگیز بودهاند ولی سهم او در روشن ساختن ریشهی ماجرا آنقدرها، به اندازهای که نویسندهی این سطور که متعهد به نگارش شرح حالِ آن بزرگمرد است میل داشته، مشخص نبوده است. آن ماجرای کوچکی که من با عنوان اتود در قرمز لاکی قلم زدهام و آن ماجرای دیگری که با غرق کشتی گلوریا اسکات پیوند خورده است نمونههایی هستند از آن دو غول افسانهای، سکولا. خاروبدیس، که پیوسته مورخ هولمز را تهدید میکنند. ممکن است در قضیهای هم که اینک قصد نگارش آن را دارم نقش دوستم به اندازه کافی چشمگیر نباشد؛ ولی سیر حوادث در آن بهقدری قابل توجه است که دلم نیامد آن را از این مجموعهی روایتها حذف کنم.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...