جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

بیوگرافی: پتر هانتکه

بیوگرافی: پتر هانتکه پتر هانتکه، زاده‌ی ۶ دسامبر ۱۹۴۲، نویسنده، نمایشنامه‌نویس، مترجم، شاعر، کارگردان فیلم و فیلمنامه‌نویس اتریشی است. او جایزه‌ی نوبل ادبی را در سال ۲۰۱۹ به دلیل اثراتی که با نبوغ زبانی خود در ادبیات به جای گذاشته و با آثارش تجربیات و درون بشر را مورد واکاوی قرار داده است از آنِ خود کرده است. در همان سال، گروه‌هایی از روشنفکران و روزنامه‌نگاران عمومی به انتقاد از اختصاص نوبل ادبیات به پتر هانتکه پرداختند که دلیل اصلی آن‌ها، حمایت این نویسنده از اسلوبودان میلوشویچ و نفی نسل‌کشی بوسنیایی‌ها از طرف او اعلام شد. در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰، هانتکه با نمایشنامه‌های «اهانت به تماشاگر» و «کسپار» و همچنین رمان «ترس دروازه‌بان از ضربه‌ی پنالتی» شناخته شد. هانتکه که با خودکشی مادرش در سال ۱۹۷۱ بسیار تحت تأثیرِ این واقعه‌ی دراماتیک قرار گرفته بود، در رمان «اندوهی فراتر از رؤیاها» زندگی او را منعکس کرد. او عضو انجمن نویسندگان و بنیان‌گذارِ انتشارات ورلاگ در آوترن در فرانکفورت بود. او با ویم وندرس، یکی از بزرگ‌ترین کارگردانان سینمای آلمان، همکاری می‌کرد که این همکاری منجر به خلق فیلمنامه‌هایی همچون «حرکت اشتباه» و «فرشتگان بر فراز برلین» شد. هانتکه در گریفن متولد شد. پدرش اریش شونمن، کارمند بانک و سرباز آلمانی بود که هانتکه تا سنین بزرگسالی با او ملاقات نکرد. مادرش ماریا، قبل از تولد پینتر، با برونو هانتکه، راهنمای تراموا از برلین، ازدواج کرد. خانواده از ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۸ در منطقه‌ی پانکوف تحت اشغال شوروی زندگی می‌کردند، جایی که پیتر در آنجا یک خواهر و یک برادر ناتنی داشت. در سال ۱۹۵۴، هانتکه به مدرسه‌ی شبانه‌روزی پسران ماتینوم کاتولیک در تانزنبرگ فرستاده شد. او در آنجا اولین نوشته‌ی خود را در روزنامه‌ی مدرسه به نام فاکل منتشر کرد. در سال ۱۹۵۹، به کلاگنفورت نقل مکان کرد و در آنجا به دبیرستان رفت و در سال ۱۹۶۱ تحصیلات حقوق را در دانشگاه گراتس آغاز کرد. هانتکه در دوسلدورف، برلین، کرونبرگ، پاریس، ایالات متحده و سالزبورگ زندگی کرده است و از سال ۱۹۹۰ در شاویل در نزدیکی پاریس اقامت داشته است. در سال ۲۰۱۶، فیلم مستند پرتره‌ای براساس زندگی او به کارگردانی کورینا بلز ساخته شد. از سال ۲۰۱۲، هانتکه عضو آکادمی علوم و هنر صربستان است. او یکی از اعضای کلیسای ارتدکس صرب است.

قسمتی از کتاب دون‌ژوان از زبان خودش نوشته‌ی پتر هانتکه:

دون‌ژوان یتیم بود، نه در معنای استعاری. سال‌ها پیش نزدیک‌ترین کسش را از دست داده بود و آن فرد پدر یا مادرش نبود، بلکه، دست‌کم من این‌طور احساس می‌کردم، بچه‌اش بود، تنها بچه‌اش. آدم با مرگ بچه‌اش هم می‌تواند یتیم شود، چه جور هم! یا شاید زنش، یگانه محبوبش مرده بود؟ روانه‌ی گرجستان شده بود، مثل بقیه‌ی جاها، بدون مقصد خاصی. چیزی جز تسلی‌ناپذیری و اندوهش او را به حرکت وانمی‌داشت. اندوهش را به سرتاسر دنیا می‌برد و آن را در دنیا می‌پراکند. دون‌ژوان با اندوهش زندگی می‌کرد، مثل یک منبع نیرو. اندوهش بزرگ‌تر و فراتر از او بود. به تعبیری -و نه فقط به تعبیری- مسلح به آن، اگرچه خودش را به‌هیچ‌وجه نامیرا نمی‌دانست، ولی می‌دانست که آسیب‌ناپذیر است. اندوه چیزی بود که سرکشش می‌کرد و در عوض او را در برابر هر چیزی که پیش می‌آمد کاملاً نفوذناپذیر می‌کرد، پذیرنده می‌کرد، و در صورتِ لزوم نامرئی. اندوه توشه‌ی راهش بود. از هر نظر تغذیه‌اش می‌کرد. با وجود آن دیگر هیچ نیازِ عمده‌ای نداشت. اصلاً دیگر این نیازها به چشم نمی‌آمدند. اما در عین حال باید مدام این فکر را از خود دور می‌کرد که امکان‌پذیرشدنِ زندگی مطلوبِ دنیوی با این اندوه در مورد دیگران هم صدق می‌کرد. سوگواری‌اش مشغله‌ای تمام‌وقت بود، نه مشغله‌ای موقتی. سال‌ها بود که دون‌ژوان با کسی مراوده نداشت. فوقش آشنایی‌هایی تصادفی در سفر پیش می‌آمد، که در پایانِ تکه‌راهِ مشترکشان بلافاصله از ذهنش پاک می‌شدند. طبعاً در بینشان کلی زنِ نه‌چندان نازیبا هم پیدا می‌شد. ولی این زن‌هایی که مجذوبِ دون‌ژوان و به‌خصوص مجذوب هاله‌ی اندوه عمیقش می‌شدند، که از نظر آن‌ها شکلی از قدرت بود، همیشه بعد از چند قدم یا چند کلمه‌ی اول دوباره از او رو برمی‌گرداندند. او خواه‌ناخواه، هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌داد، در برابر آن‌ها، چه به‌عنوان انسان چه به‌عنوان زن، کر و کور بود. واقعاً از حرف زدن پرهیز می‌کرد، حتی مواظب بود که به خاطر چیزی شبیه گفت‌وگو دهان باز نکند، انگار که ترکِ سکوت به معنی کم شدن قدرت و خیانت به خانه‌دوشی‌اش بود. در عوض دون‌ژوان در نیمی از زندگی‌اش تا قبل از یتیم شدن چه رفتار متفاوتی داشت.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.