جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

بیوگرافی: ویتولد گُمبروویچ

بیوگرافی: ویتولد گُمبروویچ ویتولد گُمبروویچ، سال ۱۹۰۴، در شهر وارسُوی لهستان به دنیا آمد. پدرش از اشراف و زمین‌داران بزرگ بود. بعد از تحصیل در دبیرستان کاتولیک وارسُوی، در دانشگاه این شهر حقوق خواند و سال ۱۹۲۶ لیسانس گرفت. بعدها، در مدرسه‌ی مطالعات عالی پاریس، فلسفه و اقتصاد خواند. اولین کتابش مجموعه داستانی به نام «خاطرات زمان خامی» بود که سال ۱۹۳۳ منتشر شد و مورد توجه اهالی ادبیات قرار گرفت. این مجموعه به همراه چند داستان دیگر، سال ۱۹۵۷، در کتابی با عنوان باکاکایی بازنشر شد. کتاب‌های بعدی گمبروویچ رمانی به نام «فردیدورک» (۱۹۳۷)، نمایشنامه‌ای به نام «ایوون، شاهزاده خانم بورگونی» (۱۹۳۸) و رمان دیگری به نام «افسون‌شده‌ها» (۱۹۳۹) بود. سال ۱۹۳۹، او که برای اقامت کوتاهی به آرژانتین رفته بود، با حمله‌ی آلمان نازی به لهستان و آغاز جنگ غافلگیر شد و تصمیم گرفت به اروپا برنگردد. ۲۵ سال در شهر تاندیل، در حومه‌ی بوئنوس آیرس زندگی کرد و طی این دوره، که هشت سال آن را کارمند بانکو پولاکو بود، مهم‌ترین اثرش، رمان «فردیدورک»، به اسپانیایی ترجمه شد (۱۹۴۷) و از سال ۱۹۵۱ با مجله‌ی آرژانتینی کولتورا، که در پاریس منتشر می‌شد، همکاری کرد. او برای این مجله، بیشتر خاطرات زندگی میان مردم، روشنفکران آرژانتینی و مهاجران لهستانی را روایت می‌کرد که بعد از مرگش در کتاب‌هایی به نام خاطرات لهستان و سفرهای طولانی آرژانتین منتشر شدند. این آثار، علاوه بر یادداشت‌های مجله‌ی کولتورا، متن‌هایی را هم شامل می‌شود که گمبروویچ بین سال‌های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱ برای رادیوی اروپای آزاد می‌نوشت. بازتاب این مطالب را می‌توان در رمان ترانس آتلانتیک دید که سال ۱۹۵۷، به همراه چند کتاب دیگرش، در لهستان منتشر و به‌سرعت ممنوع شد. از زمان آغاز جنگ، آثار گمبروویچ ابتدا توسط نازی‌ها و بعد از جنگ، توسط کمونیست‌ها ممنوع یا سانسور می‌شد. سال ۱۹۵۷ این سد برای مدت کوتاهی شکست، اما بلافاصله دوباره چاپ آثار او ممنوع شد و این وضعیت تا سال ۱۹۸۶ ادامه یافت. چاپ رمان «فردیدورک» به فرانسه در سال ۱۹۵۸ معرفی تازه‌ای از این نویسنده‌ی منحصربه‌فرد به اروپا بود. آثار این نویسنده علاقه‌مندان بسیاری در سراسر اروپا، به‌ویژه در فرانسه و آلمان، پیدا کرد. گمبروویچ، سال ۱۹۶۳، به لطف بورسیه‌ی مؤسسه‌های فورد و سنات به اروپا بازگشت و ابتدا در برلین ساکن شد. در این دوره، یکی از نمایشنامه‌های او به نام «ازدواج»، برای اولین‌بار در اروپا، در پاریس روی صحنه رفت. یک سال بعد، همزمان با چاپ جلد اول خاطراتش در فرانسه، چند ماهی در حومه‌ی پاریس اقامت کرد. او که از سال ۱۹۵۵ با حق‌التألیف آثارش زندگی می‌کرد، زنی کانادایی به نام ریتا لابروس را به عنوان منشی خود استخدام کرد که بعدها یار و همسر او شد. آن‌ها از سپتامبر ۱۹۶۴ در وناس، نزدیک نیس، ساکن شدند که شهری کوچک و زیبا و اقامتگاه بسیاری از هنرمندان و نویسنده‌های آن زمان بود. گمبروویچ طی سال‌های آخر عمرش چند اثر دیگر هم منتشر کرد: رمان «هستی» که سال ۱۹۶۷ برنده‌ی جایزه‌ی بین‌المللی ناشران شد، جلد دوم خاطرات و نمایشنامه‌ی اپرت. او ۲۴ ژوئیه‌ی ۱۹۶۹، پس از چند ماه بیماری در وناس درگذشت.

قسمتی از کتاب قتل حساب‌شده نوشته‌ی ویتولد گمبروویچ:

خودم را پریشان حس می‌کردم. با این همه، من به عنوان بازپرس، در زندگی‌ام صدها فوت از سر باز کرده بودم. اما دقیقاً... چه باید می‌گفتم؟ جنازه‌ی زشت مقتولی پنهان‌شده زیر پتو یک چیز است، متوفی درگذشته به مرگ طبیعی و خوابیده در تابوتش چیز دیگر؛ نبودن تشریفات در مورد اول یک چیز است، انتظار عزت و احترام برای فوتی شرافتمندانه و در واقع مرگی قانونی، یک چیز دیگر. تکرار می‌کنم، اگر همان اول همه‌ی ماجرا را به من گفته بودند، کوچک‌ترین تشویشی حس نمی‌کردم. اما آن‌ها زیادی معذب بودند. زیادی هراسان بودند. نمی‌دانم فقط از این رو بود که من سرزده آمده بودم یا از این رو که با توجه به شرایط، به سبب شغل من نوعی شرمساری حس می‌کردند، از این رو که سال‌های طولانی کار از من یک حرفه‌ای جدی می‌ساخت. به‌هر‌حال، شرمساری آن‌ها شرم وحشتناکی را در من برمی‌انگیخت، شرمی مطلقاً بی‌تناسب. جویده‌جویده چند کلمه گفتم راجع به احترام و محبتی که همیشه نسبت به متوفی حس کرده بودم. بعد، یادم افتاد که او را از زمان مدرسه به این طرف ندیده بودم، برای همین اضافه کردم «وقتی مدرسه بودیم». از آنجا که آن‌ها همچنان چیزی نمی‌گفتند و با این همه من باید حرفم را تمام می‌کردم و چیز دیگری برای گفتن پیدا نمی‌کردم، پرسیدم: «می‌توانم جسد را ببینم؟» کلمه‌ی جسد به نظرم شاد نیامد. ناراحتی آشکار من دلِ بیوه را نرم کرد. به هق‌هق افتاد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.