جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: نغمه ثمینی
زاده پانزدهُمین روز خرداد ۱۳۵۲٫ ثمینی در چندین زمینه هنری از جمله نمایشنامهنویسی، فیلمنامهنویسی، نقد سینمایی، فعالیتهای ژورنالیستی و... فعالیت میکند. برای تحصیلات در مقطع لیسانس، رشته ادبیات نمایشی را انتخاب کرد و همچنین در مقطع کارشناسی ارشد در رشته سینما از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و مقطع دکترای خود را در رشته پژوهش هنر به پایان رساند. ماهنامه فیلم و مجله زنان از جمله نشریاتی است که ثمینی تاکنون با آنان همکاری داشته است. ثمینی در جایی در مورد خود گفته است که وابستگی خاصی به قصه دارد. او معتقد است ذهنهای گوناگون ساختارهای متفاوتی دارند که میتوان تا حدودی آنها را شکست، اما افسانهها و داستانها برای او خاصیتی جادویی دارند. حضور پررنگ اسطورهها در دل آثار ثمینی را میتوان بازتاب و انعکاسی از علاقهاش به مباحث اسطورهشناسی دانست. دغدغه اصلی ثمینی در مقوله نمایشنامهنویسی فرم است. او همواره در آثارش در جستوجوی فرمی تازه است، چرا که معتقد است تمام قصهها گفته شده و اکنون نوع نگاه به قصههاست که اهمیت دارد. ثمینی البته نویسندگی را با داستاننویسی آغاز کرد، اما بعدها بیشتر تمرکز خود را روی نمایشنامهنویسی قرار داد. او ادبیات و موسیقی را سرچشمهی خلق درامهایش میداند و بهخصوص برای ادبیات نقشی مادرگونه قائل است. دقت و ریزبینی از جمله ویژگیهای بارز نغمه ثمینی است، به گونهای که مثلاً برای کار پژوهشیِ «تماشاخانه اساطیر» دو سال زمان صرف کرد. اسبهای آسمان خاکستر میبارند، خواب در فنجان خالی، زبان تمشکهای وحشی، جنگها و بدنها، برای سه اتاق و یک پشتبام و شکلک از جمله آثار نغمه ثمینی است.قسمتی از نمایشنامه شکلک نوشته نغمه ثمینی:
کوچه؛ نرگس و شریف جلوی دری قدیمی ایستادهاند. نرگس شانزده هفده ساله است؛ در ماه آخر بارداری. شریف بیست ساله مینماید، باریک و ضعیف. شب است و نورِ بالای در محدودهی کوچکی را روشن کرده. شریف ساکی محقر در دست دارد و با نگرانی دور و اطرف را میپاید. بعد آرام در را میگشاید. صدای در گواه آن است که مدتها روغن نخورده است. نرگس: (با نارضایتی) اینجاست؟ شریف: هیس! یواشتر! قشنگه نه؟! نرگس: همچی گفتی خونه پیدا کردی، فکر کردم چی هست حالا. شریف: مگه چشه؟! عوضش یه قرون هم پول نمیدیم... بیا برو تو! توش قشنگتره. نرگس: ببین اینجا چطوریه! شریف: چطوری؟ نرگس: آخه نمیشه که همینطوری آدم سرش رو بندازه بره توی خونهی مردم. شریف: باز میگه خونهی مردم! بهت گفتم که! یه هفته است دارم پرسوجو میکنم. خونه صاحب نداره، پنجاه ساله خالیه. نرگس: بالاخره یه صاحبی داره لابد. شریف: نداره! واکسیه سر کوچه میگفت همون قدیمها صاحبش رو همینجا سر به نیست کردن. نرگس (ترسیده): چی؟ شریف: (هول): نه! من کی همچین چیزی گفتم... اصلاً به ما چه تو گذشته چی شده؟... حالا که خالیه (نرگس ترسان راه میافتد که برود. با صدای شریف میایستد.) شریف: کجا؟ نرگس... واستا... نرگس (بیحال): عمراً اگه بیام توی این خرابه. نرگس با بیحالی روی سکوی جلوی در مینشیند. شریف مستأصل دور خودش میچرخد. شریف: بگم جون من، میآیی؟ نرگس: برو بابا...(ناگهان) هیس! شریف: چی شده؟ نرگس: تو هم شنیدی؟ شریف: چی رو؟ نرگس: از اون تو یه صدایی اومد. شریف: صدای باد بوده لابد... بیا تا همسایهها ندیدنمون. نرگس: بالاخره چی؟ مگه میشه نفهمن دو تا آدم گنده دارن یواشکی اینجا زندگی میکنن... شریف: آسته میریم، آسته مییایم، هیچ کی هم نمیفهمه... بعدش هم وقتی این دنیا اومد و یه کم هم دست و بالم پر شد، برات یه خونه میگیرم با همهچی... هان؟! قبوله؟ نرگس (لجباز): نمیخوام... میترسم خُب! شریف (عصبی): باشه نیا...میخوای پاشیم بریم خونهی داداشِ تو، یا آقا جون من؟! هان؟! کدوم یکی؟ نرگس... شریف: دیدی؟! کم آوردی... اینجا خرابه است، قبول ولی عوضش پیدامون نمیکنن. آخه تو که نمیدونی چقدر گشتم تا همچی جایی گیر بیارم... نرگس (با طعنه): خسته نباشی واقعاً! شریف: از یواشکی توی پارک خوابیدن که بهتره. نرگس (لجباز): هیچ هم بهتر نیست. شریف: خوب بود که توی پارک دنیا میاومد؟ چه بیآبرویی میشد... بعدش رو بگو... میخواستی کجا تر و خشکش کنی؟ سکوت. نرگس جوابی ندارد. شریف: حالا قبول؟! نرگس (بغض کرده): پس قول بده زودِ زود از اینجا بریم. شریف: قول مردونه! باشه! نرگس بیرغبت از جا بلند میشود و میرود داخل. شریف میماند. نرگس (سرک میکشد): پس تو چی؟ شریف (دستپاچه): من... نرگس جان... باید برم یه سر بزنم آژانس. نمیخوام آتو بدم دستشون. نرگس: یعنی من تنها بمونم؟! شریف: همهش نیم ساعت... یه سوکسوک کنم برگردم... نرگس: تنهایی میترسم... شریف: ای بابا! خونهی خالی که ترس نداره! دیروز همهچی رو برات رو به راه کردم. برات یه چراغ هم روشن کردم توی خونه. یه چرخی بزنی من برگشتم... آفرین نرگس جان... شریف با مهربانی و البته با تحکم در را میبندد. از آن ور صدای نرگس میآید. شریف در را نگه داشته.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
کلات
6 ماه پیش
فیلمنامه شهرزاد فوق العادس