جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

بیوگرافی: مهدی اخوان ثالث

بیوگرافی: مهدی اخوان ثالث مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در مشهد متولد شد؛ اما پدرش زادۀ فهرجِ یزد بود که به مشهد کوچ کرده بود و از آنجا که پدر اخوان دو برادر دیگر هم داشت، آن‌ها نام خانوادگی‌ اخوان ثالث، به معنی برادران سه‌گانه، را برگزیده بودند. مهدی اخوان ثالث از نام‌دارترین شاعران معاصر ایران است که در موسیقی‌پژوهی نیز دستی بر آتش داشته. تخلص اخوان م. امید است و شعرهایش بیشتر زمینه‌ای اجتماعی دارد. لایه‌های مختلف شعر اخوان بازتاب‌دهنده حوادث زندگی مردم و چگونگی زیست آن‌هاست. یکی دیگر از دیگر ویژگی‌های شعری اخوان قدرت او در خلق اشعار حماسی است. اشعار حماسی او که گاه جنبۀ استعاری و نمادپردازانه دارد، در شعر معاصر فارسی، صلابت کم‌نظیری دارد. جمال میرصادقی، که خود از منتقدان ادبی و داستان‌نویسان به‌نام است، دربارۀ مهدی اخوان ثالث می‌گوید: «من اخوان ثالث را از آخر شاهنامه شناختم. شعرهای او بینش و جهان‌بینی نویی به من دادند و سبب شدند نگاه من به شعر کاملاً متحول شود.» اخوان در مورد خود می‌گوید: «من حدود ۲۰ سال در محیط ادبی خراسان پرورش یافتم. بعد هم متون ادبی را خواندم و از این زبان توشه‌ها برگرفتم. دیدم که مثلاً ناصرخسرو چقدر زیبا می‌گوید: تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن. این‌ها به مرور ملکۀ ذهن من ‌شد، اما مسائل من با مسائل ناصرخسرو فرق دارد. من زمستان ۳۳ را می‌بینم یا تابستانی که در واقع زمستان بود.» ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم، ارغنون، زمستان، عاشقانه‌ها و کبود، آخر شاهنامه و از این اوستا عناوین  تعدادی از آثار اوست.

بخشی از اشعار مهدی اخوان ثالث از دفترِ «زمستان»:

هوا سرد است و برف آهسته می‌بارد ز ابری ساکت و خاکستری‌رنگ زمین را بارشِ مثقال، مثقال فرستد پوششِ فرسنگ، فرسنگ سرود کلبۀ بی‌روزنِ شب سرود برف و باران است امشب ولی از زوزه‌های باد پیداست که شب مهمان توفان است امشب دوان بر پرده‌های برف‌ها، باد روان بر بال‌های باد، باران؛ درون کلبۀ بی‌روزن شب شبِ توفانی سردِ زمستان *** زمین سرد است و برف آلوده و تر هوا تاریک و توفان خشمناک است کشد مانند گرگان- باد، زوزه ولی ما نیکبختان را چه باک است؟ کنار مطبخِ ارباب، آنجا بر آن خاک‌اره‌های نرم خفتن چه لذتبخش و مطبوع است؛ و آنگاه عزیزم گفتن و جانم شنفتن وز آن ته مانده‌های سفره خوردن وگر آن هم نباشد، استخوانی چه عمر راحتی، دنیای خوبی چه ارباب عزیز و مهربانی! ولی شلاق! این دیگر بلایی‌ست بلی، اما تحمل کرد باید درست است اینکه الحق دردناک است، ولی ارباب آخر رحمش آید گذارد، چون فروکش کرد خشمش که سر بر کفش و بر پایش گذاریم شمارد زخم‌هامان را و ما این محبت را غنیمت می‌شماریم
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.