جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: محمدرضا شفیعی کدکنی
زاده نوزدهمین روز از مهر ماه سال ۱۳۱۸ در کدکن. شفیعی کدکنی هیچگاه به شکل رسمی به مدرسه نرفته و نزد پدر خود مراحل آموزشی را طی و زبان و ادبیات عرب را آموخته است. تحصیلات آکادمیک او در مقطع کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد و تحصیلات تکمیلی در مقطع دکترا در دانشگاه تهران به انجام رسیده است. کدکنی از پایدارترین اساتید دانشگاه تهران نیز هست که از سال ۱۳۴۸ تا کنون به تدریس در دانشگاه تهران مشغول بوده است. کدکنی در کنار تصحیح متون کلاسیک فارسی به سرودن شعر نیز پرداخته است که مسیر سرودن شعریِ او از فرمهای کلاسیک شروع و در نهایت به قالب نیمایی رسیده است. زمزمهها، از زبان برگ، بوی جوی مولیان و در کوچه باغهای نِشابور عناوین تعدادی از دفترهای شعری اوست و همچنین تصحیح درخشان متون کلاسیکی چون منطقالطیر، اسرارنامه، الهی نامه و اسرارالتوحید بخش دیگری از کارنامه پربار محمدرضا شفیعی کدکنی ست.قسمتی از کتاب موسیقی شعر به تالیف محمدرضا شفیعی کدکنی:
ممکن است فردا، یا همین امروز عصر، عقیدهی دیگری داشته باشم ولی در این لحظه با اطمینان خاطر میتوانم بگویم: شعر حادثهای است که در زبان روی میدهد و در حقیقت، گویندهی شعر، با شعر خود، عملی در زبان انجام میدهد که خواننده، میان زبان شعری او و زبان روزمره و عادی- یا به قول ساختگرایان چک: زبان اوتوماتیکی- تمایزی احساس میکند. این تمایز میتواند علل بسیاری داشته باشد، عللی شناخته شده و عللی غیر قابل شناخت. اتفاقا شعر حقیقی، شعر ابدی، همان شعری است که علت تمایز آن از زبان مبتذل و معمول، در تمام ساحات، قابل تعلیل و تحلیل نیست. نمونهاش شعر حافظ. شما نمیتوانید بگویید در: زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم مست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای تمایز این زبان، از زبان مبتذل روزمره، در توازن دو مصرع و برابری آنها با وزن فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات است که مثلا در زبان روزمره کسی به صورت موزون سخن نمیگوید، و نیز نمیتوانید بگویید هماهنگی و تقارن قافیههای راز و ناز در طول غزل و... است و نیز نمیتوانید کاربرد تک تک کلمات را که متمایز از زبان روزمره است، دلیل شعریت آن بدانید، و میبینید که هیچ استعاره و مجاز و کنایه و تشبیهی هم در آن نیست، هر چه هست در نفس کاربرد زبان است. برخلاف عقیدهی خودم، در کتاب صور خیال، و عقیدهی بسیاری از ناقدان قدیم و جدید، ایماژ هم درین بیت نقشی ندارد چون هیچ تشبیه یا مجاز تازهای هم در آن به چشم نمیخورد. هیچ نکتهی عرفانی یا فلسفی یا اجتماعی هم در آن نیست پس چیست وجهِ شعریت این بیت و وجه عدم شعریت بسیاری از ابیاتی که تمام این خصوصیات را دارند و شعر نیستند. هم وزن دارند و هم قافیه و حتی تشبیه و استعارهشان هم تازه و نو است و احتمالا فکر یا نکتهی ظریفی هم در آنها به کار رفته است؟ حقیقت امر این است که اگر میتوانستیم علت اصلی این تمایز را در فرمولهای شناخته شده علوم ادب یا زبانشناسی جدید بررسی کنیم میتوانستیم با آموزش و تعلیم، حافظهای دیگری تربیت کنیم.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...