جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
بیوگرافی: دارن هاردی
زاده نخستین روز فوریه ۱۹۷۱ در امریکا. هاردی را میتوان از شناختهشدهترین سخنرانان و مشاوران بحث موفقیت در کسبوکار، در سطح جهانی دانست. او که پیشتر مجلهای با نام «موفقیت» را نیز منتشر و مدیریت میکرد در سندیگویِ ایالات متحده ساکن است. زندگی دارن هاردی، از همان سال نخست، با فرازونشیب همراه بود. وقتی یک ساله بود، پدرومادرش از هم جدا شدند و مادرش حاضر نشد سرپرستی او را بپذیرد! بنابراین دارن هاردی در کنار پدرش رشد کرد و پرورش یافت. بیزاری از مدرسه، از جمله خصایص هارل هارتلی در طی سالهای زندگیاش بوده است. فقط ۱۸ سال داشت که کسبوکار شخصی خودش را راهاندازی کرد و در ۲۷ سالگی بدل به یک میلیونر شد. مدیریت سه شبکه تلویزیونی با مباحث پیرامون موفقیت و همچنین ناشر مدیا ساکسس بودن بخشی دیگری از فعالیتهای او در زمینه نوآوری و خلاقیت در کسبوکار است. او زمانی برای شبکهی TSTN با چهرههای موفقی چون استیو جابز، ایلان ماسک، بیل گیتس و مارک زاکربرگ گفتوگو و مصاحبه کرده است، گفتوگوهایی که اطلاعات بسیاری درباره شیوه و روش این افراد به دست میدهند. دارن هاردی در قالب کتابها و سخنانش قطار وحشتی را برای کارآفرینان ترسیم میکند و پیچوخمهای لرزهآورش را معرفی میکند، همان اصول و مهارتهای زندگی در این دوران تازه است که مثل قطار وحشت، بالا و پایینهای عجیب و غریبی دارد و گاهی به آنجا میرسد که فراتر از ترس میرود و میشود آنچه نباید بشود. منتها این قطار وحشت مثل قطار وحشت شهربازیها نیست که بتوان نادیدهاش گرفت و از کنارش بهآرامی رد شد و رفت. این قطار وحشت، همان زندگی در دوران جدید است که دیر یا زود، ما را مسافر خود میکند و اسیر پیچوخمهایش. کتابهای هاردی، راهنمایی مناسب در زندگی حرفهای و کسبوکار است. اثر مرکب، قطار سرعت به سوی ثروت، قطار کارآفرینی، مرد واقعی، سفر هیجانانگیز ترن هوایی کارآفرینان و دیوانگان ثروتساز از جمله آثار ترجمهشدهی دارن هاردی به زبان فارسی است.قسمتی از کتاب دیوانگان ثروتساز نوشته دارن هاردی:
به من اعتماد کنید، شما میدانید چگونه بفروشید؛ کل زندگیتان این کار را کردهاید. همهمان این کار را کردهایم. فروش یکی از اولین مهارتهایی است که در مقام انسان یاد میگیریم. قبل از آنکه حتی صحبت کنیم، یاد میگیریم که میتوانیم با گریهای مناسب، والدینمان را تحت تأثیر قرار دهیم. کار راحتی نیست که هر روز ساعت ۳ بامداد کسی را از خواب بیدار کنی، به پای گهواره بکشانی تا پستانک یا خرس عروسکیات را که روی زمین افتاده، پس بگیری. نوزادها مهارت دارند! و آن نوزاد، شما هستید! گریه کردن اولین مهارت فروشی است که یاد میگیریم تا از مردم انجام کاری را بخواهیم (متأسفانه بعضیها در درورهی بزرگسالی هم به همین استراتژی اکتفا میکنند.) همانطور که بچهها رشد میکنند، در فروش بهتر میشوند. تا حالا بچهی خردسالتان را بردهاید بقالی؟ کودکی که بستنی یا عروسکی را که در قفسه هست، میخواهد، با مقاومتی بیوقفه از هر مهارتفروشی که در چنته دارد استفاده میکند. بچهها در فروش استادند. میدانند که چطور بر مخالفتها غلبه کنند، از تاکتیکهای فریبنده استفاده کنند، با رد شدن دستوپنجه نرم کنند، جواب منفی را قبول نکنند و چیزی را که میخواهند بارها بگویند... تا وقتی به مرادشان برسند (یا بهزور از آنجا دور شوند.) به نامههایی فکر کنید که در شب کریسمس برای بابانوئل مینوشتید، یا به شبهایی که واقعاً میخواستید بعد از گذشتنِ ساعت خواب بیرون باشید. شاید این موضوع مربوط باشد به دهها سال پیش؛ ولی شما هم روزی بچه بودید و همان مهارت متقاعدسازی را داشتید. همهی ما مشغول فروشیم، تمام روز و هر روز. وقتی میشنوم کسی میگوید: «من فروشنده نیستم» همیشه باید اول کمی بخندم. بعد، آنها شروع میکنند ده دقیقه جزئیات دلایلشان را میگویند و این حقیقت را به من میفروشند که در فروش خوب نیستند. همه در روز بارها درگیر فروش میشویم. به دوستمان میگوییم به دیدن فلان فیلم در سینما برود و فلان رستوران جدید را امتحان کند. میگوییم که چرا دیر کردهایم و چرا نمیتوانیم مهمانی بگیریم؛ حتی به خودمان این موضوع را میفروشیم که چرا باید از زیر بار ورزش در برویم و چرا باید چیزی را بخریم که به آن احتیاجی نیست.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...