جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

بهشت/ طعم ادبیات ژاپنی

بهشت/ طعم ادبیات ژاپنی

رمان «بهشت»، نوشته‌ی میه‌کو کاواکامی، به همت نشر شبگیر به چاپ رسیده است. «بهشت» از زبان دانش‌آموزی چهارده ساله روایت می‌شود که به‌دلیل تنبلی چشم بی‌رحمانه شکنجه می‌شود. این پسر تصمیم می‌گیرد به جای مقاومت، این رنج‌ها را تحمل کند. تنها کسی که او را درک می‌کند، دختری از همکلاسی‌هایش است که از طرف شکنجه‌گران با رفتارهای مشابهی روبه‌رو می‌شود.

«بهشت» گواهی خیره‌کننده‌ای بر استعداد ادبی کاواکامی است. کوچک‌ترین تردیدی وجود ندارد که این امر شهرت او را، در جایگاه یکی از مهم‌ترین نویسندگان جوان امروزی که برای گسترش مرزهای ادبیات معاصر ژاپن تلاش می‌کنند، تقویت کرده است.

وقایع رمان «بهشت» در سال ۱۹۹۱ اتفاق می‌افتد. شخصیت‌های دیگر این رمان به دانش‌آموزی که چشمانش دچار مشکل است لقب «چشم‌» داده‌اند. در این میان، دختری به نام کوجیما که او نیز ۱۴ ساله است، به دنبال نزدیک شدن و دوستی با «چشم» است و یادداشت‌هایی را برای او باقی می‌گذارد تا بخواند. کوجیما گویی رنج کشیدن را کلیدی برای رستگاری می‌داند. لیلی مایر در نقدی که از رادیو ملی ژاپن پخش شده، بیان می‌کند که کاواکامی در این رمان دیدگاهی دلسوزانه نسبت به کوجیما دارد. همچنین در یادداشتی در واشینگتن پست، به قلم تو-هونگ ها، دیدگاه کوجیما پیرامون رنج کشیدن، «نوعی آیین و اخلاق درونی» توصیف شده که برسازنده‌ی ساختار شخصیتی این شخصیت است.

قسمتی از رمان بهشت نوشته‌ی میه‌کو کاواکامی:

وقتی تابستان تمام می‌شد، در مدرسه حاضر می‌شدم تا ببینم خاطراتی که از من داشتند، پاک شده است. ورود من هیچ احساس یا عاطفه‌ای را تحریک نمی‌کرد، هیچ چیز. در طول تعطیلات ممکن بود اتفاقی برای آن‌ها افتاده باشد، افراد کاملاً متفاوتی شده باشند، دیگر علاقه‌ای به من نداشته باشند. می‌دانستم که این حجم از خوش‌بینی آزاردهنده است، اما در خلوت خود نتوانستم در برابر این خواسته مقاومت کنم و روزهای زیادی را غرق در خیال‌پردازی‌های احمقانه می‌گذراندم. گاهی اوقات دست به دعا برمی‌داشتم. هرچه بیشتر در خانه می‌ماندم، تمام اتفاقات مدرسه بیشتر شبیه داستان‌هایی می‌شد که در کودکی با آن روبه‌رو شده بودم. گویی هیچ‌کدام از آن‌ها به کسی که من به آن تبدیل شده بودم، ربطی نداشت.

من و مامان همیشه کنار تلویزیون غذا می‌خوردیم.

هر روز حجم عظیمی از حوادث و تصادفات اتفاق می‌افتاد که اخبار به‌طور خلاصه آن‌ها را ارائه می‌کرد؛ حکم دادگاه‌ها، خبر نامزدی افراد مشهور، میزان مقبولیت سیاست‌مداران، توافقنامه‌ها. عده‌ای از افراد کشته می‌شدند. توفان می‌آمد. انواع و اقسام این چیزها.

یک روز، داستانی را درباره‌ی یک دانش‌آموز راهنمایی شنیدم که مورد آزار و اذیت قرار گرفته و خود را کشته بود.

نور روی یک ورق کاغذ افتاد و صدایی جدی قسمتی از دفتر خاطرات او را خواند که شبیه یادداشت خودکشی بود. وقتی صدای راوی به پایان رسید، مدیر مدرسه و دیگر طرف‌های مربوطه به گناه وحشتناک خود اعتراف کردند و در برابر دوربین تعظیم کردند که همان موقع، مصاحبه با دانش‌آموزان دیگر را قطع کردند و چهره‌هایشان تار شد. خانواده و معلمان و هم‌کلاسی‌هایش همه ادعا می‌کردند که متوجه پیش ‌آمدن مشکلی نشده‌اند. آن‌‌ها با او چه کرده بودند، چه چیزی باعث شده بود او دست به این کار بزند؟ طبق برنامه وسایلش را دزدیده و پول‌هایش را گرفته بودند، اما بدترین قسمت ماجرا این بود که چگونه وحشیانه او را کتک زده بودند.

اگر تلویزیون را خاموش می‌کردم، اخبار قطع می‌شد، اما آن‌طور که می‌دانستم زندگی تغییر نمی‌کرد. هیچ راهی برای پایان دادن به زندگی‌ام وجود نداشت. افکارم باعث شد که بخواهم از اعماق وجود فریاد بزنم، اما موفق شدم این احساس را پنهان کنم و خود را مجبور به این اعتراف کنم که اوضاعم حتی نصف آن بچه‌ای که خودکشی کرد هم بد نیست؛ اما این باعث شد احساس بدتری نسبت به قبل داشته باشم. چه چیزی می‌تواند بی‌رحمانه‌تر از استفاده از خودکشی برای بهترشدن حالتان باشد؟ تظاهر به حال خوب هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد. اگر من هم فقط تظاهر می‌کردم، مشکلی حل نمی‌شد.

در چنین مواقعی سخت تلاش می‌کردم تا باور کنم درست همان‌طور که تابستان پایانی دارد، سال تحصیلی و هر سال دیگری پایانی دارد و آزار و اذیتی که زندگی مرا نابود کرده نیز به پایان می‌رسد، اما اگر بگویم که احساس بهتری داشتم، دروغ می‌گویم.

چشمانم به تمام مشکلاتم بود.

می‌توانستم مدرسه را به پایان برسانم و محیط اطرافم را تغییر دهم؛ اما تا زمانی که تنبلی چشم داشتم، نمی‌توانستم انتظار تغییری اساسی داشته باشم.

بهشت را رؤیا عبادی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۷۹ صفحه‌ی رقعی با جلد نرم و قیمت ۶۵ هزار تومان چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب بهشت

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.