جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
با برادران کوئن از میان آثار کم نظیرشان
کتاب مصاحبههای برادران کوئن به تدوین ویلیام رادنی آلِن به همت انتشارات روزنه به چاپ رسیده است. فیلمهای برادران کوئن با آنکه بسیار از هم متمایزند، باز میتوان آنها را تحت عنوانی مانند آن چه منقدان "آن حس خاص برادران کوئن" خواندهاند، در یک مجموعه طبقه بندی کرد. هدف مجموعه مصاحبههای کتاب حاضر روشنایی افکندن بر زیر و بم چشمانداز متمایز سینمای برادران کوئن است: فوت و فن دوربین متحرک آنها، طنز سیاهی که بر همهی کارهایشان سایه افکنده است، اعتیاد آنها به گفتار روی تصویر، شگرد فاصله گذارانه چیدن رویدادها در گذشته، استفاده پیچیده آنها از ژانرهای سینمایی به قصد ادای دین و در عین حال یک جور به سخره گرفتن ژانرهای جا افتاده، عشق به حرافی فوقالعادهپر آرایه و... اگر بخواهیم صریحتر و مشخصتر ریزبین شویم، و حتی بخواهیم از فیلمهای برادران کوئن چیزی مثل هیولای فرانکشتاین بسازیم: مردی با کلاه گیس، در اتاقی پر از دود زار میزند که همهی رفقای تبهکارش فاقد اخلاقیات هستند! که خشکشویی موج آینده است، در حالی که در بیرون، کنار استخر، دوربین نرم روی آب میلغزد و به سوی وکیل یا فروشنده کتاب مقدس یا رئیس کله گنده پر حرف و بدبین فلان استودیو میرود که با چرب زبانی، دهاتی بی دستوپا یا نویسنده هالویی را راضی کند که با آدم دزدها مذاکره کند یا نقش طعمه را در رقابت با روسای شرکتهای بزرگ بازی کند! شب دیر وقت، مردی که فکر میکنیم مرده است وارد بارِ دور افتادهای میشود. او امیدوار است در دخل رئیس سابقش (که سفارش قتل این مرد را داده) پولی را که از او طلبکار است پیدا کند. البته او پولی پیدا نمیکند، اما عوضش جسد صاحب کارش را پیدا میکند که روی صندلی افتاده و گلولهای در سینهاش جا گرفته است! وسط جادهای کویری، نوزادی که با تسمه به صندلیاش بسته شده، با خرسندی به اطراف نگاه میکند. او اول توسط زن و شوهر نازایی دزدیده شده، بعد به دست دو زندانی فراری کله خراب افتاده، با صندلی و باقی وسائلش در بانکزنی آنها شرکت کرده، اما بعد او را فراموش کرده و روی طاق ماشین جا گذاشتهاند! مدیر کل چاقالویی، با خونسردی به ساعتش نگاه میکند، خیز برمیدارد، درازای میز کنفرانس را طی میکند، به دو از جلوی همکارانش میگذرد و از میان پنجره شیرجه میرود به خیابان، به سوی مرگ. آخر از هرچه بگذریم، ما بلیطهایمان را خریدهایم و به دنیای سینمایی یگانهی جوئل و اتان کوئن پا گذاشتهایم.در بخشی از کتاب مصاحبههای براداران کوئن میخوانیم:
-حالا فیلمهای خودتان به کنار، هرگز شده نسبت به خشونت در فیلمهای دیگر مشکل داشته باشید؟ خشونت در سینما حدش کجاست؟ جوئل: من هیچ حدی قائل نیستم، من فیلمی مثل چهرههای مرگ یا تصویر خشونتهای واقعی و فیلمهای خبری از کسانی که خودشان را میکشند را تماشا نمیکنم، چون دوست ندارم روانم با این گونه چیزها پُر شود. اما به طور کلی فیلمهای اشک برانگیز، فیلمهای زیادی احساساتی، برایم دافعه بیشتری دارند تا فیلمهای خشن. -آخرین باری که با دیدن یک فیلم گریه کردید کی بود؟ جوئل: من متنفرم از این که میبینم آدمها موقع تماشای فیلم گریه کنند. مشخصتر بگویم، ناخرسند کنندهتر از این چیزی نیست که موقع تماشای یک فیلم بد میبینی دور و بریها همه هق هق گریه میکنند یا فین میکنند! -اصلا هیچ وقت گریه میکنید: جوئل: من موقع تماشای رقصنده در تاریکی گریه کردم (میخندد). در واقع نتوانستم تا آخر فیلم را ببینم. دوست ندارم این را بگویم، اما به نظر من بهترین صحنه فیلم جایی است که بیورک با یک جعبه فلزی دیوید مورس را به قصد کشت میزند. -جوئل، تو یک بار گفتهای "اتان حسابی سانتی مانتال و احساساتی است و همهاش سعی میکند یک چیز این طوری توی فیلمهایمان بچپاند." شوخی میکردی؟ جوئل: نه. حقیقت دارد. اتان: قبول دارم-مثلا صحنه ترکیدن اون گاو! جوئل: او سعی میکند با زیرکی یک چیز عشقی هم در فیلم جدیدمان وارد کند. اصلا معنی نداره، چون در رمان هم چنین چیزی نیست. اما او اصرار داردکه براد پیت در راه با دختری آشنا شود. اتان: بله،درسته. دوست دارم او در برف به یک دختر ژاپنی بر بخورد که بالاپوشی از پوست جانوران به تن و کلاهی از پوست سمور به سر دارد. چیزی تو مایههای کلانِ خرس غار. من همین طور بدم نمیآمد شخصیت اصلی فیلم رفیقی داشته باش، مثل فیلمهای جنگی. جوئل: تا بعدش بتوانیم این رفیقش را به کشتن بدهیم. اتان: تا براد پیت بتواند بگوید: "آه، رفیقم را کشتند!" جوئل: آره، بامزه است! باید این کار را بکنیم. در این صورت همه میتوانند راجع به خشونت در سینما هم صحبت کنند. مصاحبههای برادران کوئن را روبرت صافاریان ترجمه کرده و اثر حاضر در ۳۳۴ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۴۹۵۰۰ تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...