جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

اگر حافظه یاری کند/ زبان و خاطره در تبعید

اگر حافظه یاری کند/ زبان و خاطره در تبعید کتاب اگر حافظه یاری کند چهار جستار است از زبان و خاطره در سال‌های تبعید و نوشتۀ جوزف برودسکی که به همت نشر اطراف به چاپ رسیده. تبعید، هر آدمی را، به‌خصوص هر نویسنده‌ای را، دوپاره می‌کند: یک پاره گذشته‌ای است که با زبان خودت به آن فکر می‌کردی و بخشی از هویت توست و دیگری اکنونی است که سرگشته و با لکنت می‌کوشی در آن زندگی کنی و به یاد آوری. جوزف برودسکی برندۀ نوبل ادبیات ۱۹۸۷، در چنین جایی ایستاده است. او که زندگی‌اش، حتی در تبعید، به روسیه گره خورده بود، هیچ‌وقت حکومت شوروی را نپذیرفت و با وجود اینکه به امریکا رفت، اسیر غرب‌گرایی نشد. می‌گفت به زبان روسی تعلق دارد، اما به انگلیسی می‌نوشت. همین بی‌درکجایی بود که سکوی پرش جستارهایش شد تا در زبان جدید، از چنگال بی‌رحم خاطرات نجات یابد و بتواند باز به چنگشان آورد تا خانه‌ای نو برای خود بسازد: این‌بار درون زبانی تازه، با خشت ادبیات، زیر سقف حافظه‌ای نویافته. جوزف برودسکی هنوز ۲۴ ساله نشده بود که به اتهام «انگل اجتماع» در دادگاه مقابل قاضی ایستاد و به این سؤال که چه کسی شما را در ردیف شاعران قرار داده؟ اینگونه پاسخ داد: «چه کسی من را در ردیف انسان‌ها قرار داده؟» پیش‌تر در ۱۹۶۳، روزنامه‌ای در لنینگراد اشعار او را ضد شوروی خوانده بوده و همین کافی بود تا دست‌نوشته‌هایش را ضبط و از او بازجویی کنند، دوبار او را به بیمارستان روانی بفرستند و نهایتاً دستگیرش کنند. پس از آن بود که به جرم طفیلی بودن، به پنج سال کار اجباری در اردوگاه‌های گولاگ محکوم شد و هجده ماه از دوران محکومیتش را به هیزم‌شکنی و حمل کود گذراند تا اینکه در ۱۹۶۵، پس از اعتراض چهره‌های مشهور فرهنگی شوروی و بین‌المللی مثل آخماتووا، یوتوشنکو، شوستاکوویچ و سارتر مجازاتش تخفیف یافت. آنا آخماتووا، شاعر شهیر روس، البته به حماقت کا گ ب خندیده بود که عجب بیوگرافی پُر و پیمانی دارند برای این رفیق موقرمزمان دست‌وپا می‌کنند! وقتی رونوشت پر جزئیات و مفصل پاسخ‌های غرا و شجاعانۀ برودسکی به سؤالات بازجویان در محاکمه‌ای که ذکرش رفت قاچاقی به بیرون مرزهای شوروی درز کرد، او نیز همچون آخماتووا به مظهر مقاومت از راه هنر در برابر حاکمیتی تمامیت‌خواه بدل شد.

قسمتی از کتاب اگر حافظه یاری کند:

این شهر در تجربۀ ملی، قطعاً لنینگراد است؛ با ابتذال روز افزون محتوایش مدام لنینگرادتر هم می‌شود. علاوه بر این، لنینگراد در مقام کلمه به گوش روس‌ها همان‌قدر خنثی است که کلمۀ ساختمان یا سوسیس. با این همه من ترجیح می‌دهم پتر بخوانمش، چرا که این شهر را در زمانی به یاد می‌آورم که شبیه لنینگراد نبود -درست پس از جنگ. نماهای خاکستری و سبز رنگ و رو رفته با جای گلوله و توپ؛ خیابان‌های خالی بی‌انتها با تک‌وتوکی رهگذر و اندک رفت‌وآمدی؛ در نتیجه شمایلی قحطی‌زده با اجزایی مشخص‌تر و شاید اصیل‌تر. رخساری سخت و تکیده با تلألؤ انتزاعیِ رودخانه‌اش که در دیدگان پنجره‌های تهی بازتاب می‌یافت. اسم لنین را نمی‌توان روی یک جان به در برده گذاشت. نماهای پرشکوه پوشیده از جای زخمِ ساختمان‌ها که پشت‌شان در میان پیانوهای قدیمی، قالی‌های مندرس، نقاشی‌های غبارگرفته با قاب‌های سنگین برنز، باقی‌ماندۀ اسباب خانه (کمتر از همه صندلی‌ها) که در زمان محاصره توی اجاق‌های آهنین سوزانده شده بودند- حیاتی کم‌رمق سوسو می‌زد. اگر حافظه یاری کند را طهورا آیتی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۷۴ صفحه پالتویی با جلد نرم و قیمت ۲۸ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.