جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
انجمن دختران مرده/ هیجان در روزهای آخر
کتاب انجمن دختران مرده نوشته میشل کرایز، نویسنده کانادایی، به همت نشر کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است. دختر نوجوانی به نام هوپ کالاهان، روزهای آخر زندگیاش را سپری میکند، اما با وجود این، چرا همه با او همچون یک مُرده رفتار میکنند؟ هوپ از این قضیه ناراحت است. او مایل است هیجان را به زندگیاش باز گرداند و با شور و شوق این لحظات واپسین را سپری کند. وقتی دعوتنامهای مرموز از طرف انجمن به دستش میرسد، شانسش را برای تجربهی هیجان قبل از مرگ امتحان میکند، اما انجمن آن چیزی نیست که به نظر میرسد. هوپ بهزودی میفهمد بازی جرئت یا حقیقت، تبدیل به بازی مرگ یا زندگی شده است. میشل کرایز که در یکی از مراکز مراقبتهای پزشکی پرستار نیمهوقت است، اوقات فراغتش را به نویسندگی میپردازد. تجربیات او از پرستاری و بیماری فیبروز سیستیک، در خلق رمان انجمن دختران مرده کمک بسیاری به او کمک کرده است.قسمتی از کتاب انجمن دختران مرده:
تمساح با چشمهای درنده و تیزش به من خیره میشود و روی اندامهای کوتاه و قدرتمندش میچرخد. دندانهای تیز و سفیدش از لابهلای آروارهاش مشخص میشود. فلسهایش مثل زره در تاریکی میدرخشد. تکان نمیخورم، نفس نمیکشم. نمیتوانم هیچجا بروم. عمراً نمیتوانم توی شنا کردن از این خزنده سریعتر باشم. پلکهایم را به هم فشار میدهم. سریع تموم بشه. لطفاً! سر و صدایی وحشیانه شب را میشکافد. وقتی آب رویم میپاشد، صورتم را با دست میپوشانم چشمهایم را به زور باز میکنم و آن قدری به موقع قطرهها را کنار میزنم تا ببینم تمساح به سرعت توی باتلاق فرار میکند. هارتلی توی ساحل ایستاده و اسلحه گاوکشی را به سمت من نشانه گرفته. قایق توی باتلاق است و لجن را مثل اینکه با چاقوی داغ، کره را ببری، جلو میآید. گلوله به سمت چپ جزیره-و من- خورد و باعث شد باران روی سرم ببارد. قایق کنار جزیره میایستد. لایلا تا جایی که میتواند و خطر افتادن در گل و لای را ندارد نزدیک میشود و فریاد میزند: «بپر بالا.» دستش را دراز میکند. دلم نمیخواهد نزدیک آبی بروم که تویش تمساح میلولد. ولی تنها راه برگشتن گذشتن از تونل است و این اتفاق عمراً نمیافتد. به سرعت به سمت قایق میروم و دست درازشده لایلا را میچسبم. او بدنم را بالا میکشد و با سنگینی کف قایق میافتم. خودم را میپیچانم و تا جایی که میتوانم دور از لبههای قایق قرار میگیرم. وقتی میفهمم چقدر نزدیک بود تا تمساحی به من حمله کند، صدای نامفهومی از گلویم خارج میشود. لایلا بدنم را دنبال زخم میگردد: هوپ! تو حالت خوبه؟ زخمی شدی؟ نگاه وحشت زدهام را دور باتلاق میگردانم: ف- فقط من رو از اینجا ببر بیرون. لایلا سر تکان میدهد و پاروها را میچسبد. همانطور که او به سمت ساحل برمیگردد، نفس ناامیدانهای میکشم. قایق به لبه ساحل گلآلود میرسد. لایلا بیرون میپرد، فراه کنارش ایستاده. سعی میکنند قایق را دورتر از ساحل بکشانند. وقتی لایلا کمکم میکند از قایق بیرون بیایم، پاهایم بهشدت میلرزد. انجمن دختران مرده را زهرا چفلکی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۹۵ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۴۵ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...