عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
استادیِ زندگی/ راهنمای تولتِک برای آزادی فردی
کتاب «استادی زندگی» با زیرعنوانِ راهنمای تولتِک برای آزادی فردی، نوشتهی دون میگوئل روئیز جونیور، به همت نشر بهار سبز به چاپ رسیده است. دون میگوئل روئیز در جایی گفته بزرگترین سفری که میتوانید انجام دهید، سفر درون خودتان است. سازههای باستانی همیشه پر رمز و راز و چگونگی ساخت و هدف از ساختن آنها در پردهای از ابهام بوده است. مجتمع هِرَمهای تئوتیهواکان هم جزء مشهورترین بناهای باستانی است که براساس آنچه در این کتاب میخوانیم، نماد یا وسیلهای برای استادی در زندگی است. گذر از هر بخش آنجا، چه به صورت فیزیکی چه به صورت نمادین، معادل است با یادگیری و مهارت در هریک از آن بخشها: مهارت در زندگی.
در هر فصل، علاوه بر مطالبی که آموزش داده میشود، یکسری تمرینها هم وجود دارد که به درونی شدن مفاهیم کمک کرده و این کتاب را بسیار کاربردی میکند.
نویسنده میگوید: در سنت تولتک، که من به آن تعلق دارم، ما میگوییم کلمهها، قلمموهایی هستند که از آنها برای کشیدن شاهکارهای زندگیمان استفاده میکنیم. کلمهها میتوانند چشماندازها را جابهجا کنند، شفافیت ایجاد کرده و فرصتها را آشکار کنند. برعکس، از آنها برای گستردن خشم، ترس یا نفرت هم میتوان استفاده کرد. بنابراین، کلمههایی که انتخاب میکنیم، یا ما را بالا میبرند یا از هم میدَرَند.
همچنین، کلمهها ابزارهای اولیهای هستند که از آنها استفاده میکنیم تا با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم و تقریباً هر چیزی را بسازیم. با این دیدگاه، جای شگفتی نیست که خط آغازین انجیل یوحنای مسیحیان این جمله است: «در آغاز، کلمه بود.»
کلام ما نخست به صورت افکار در ذهنمان رخ میدهد. سپس به صورت نمادهای معناداری ظاهر میشود که به ما امکان میدهد به روشهای عقلانی ارتباط برقرار کرده، فکر و استدلال کنیم، داستانهای پیچیده بسازیم و البته میثاق بسازیم. ذهن انسان در ساختن میثاقها بسیار ماهر است.
بیشتر میثاقهای ما در اعماق وجودمان ریشه دارند و توسط ذهنهای پُر از کلمه و متفکر ما ساخته شده و به واقعیت تغییرناپذیر ما تبدیل شدهاند. ما فراموش میکنیم که افکار و ایدهها که سنگ بناهای میثاقهای ما و بنابراین باورهای ما هستند، در دنیای بیرون وجود ندارند. آنها صرفاً درون ما وجود دارند و قدرت آنها صرفاً به این دلیل است که ما به واقعی بودن آنها باور داریم. هرچه وابستگی بیشتری به یک میثاق خاص داشته باشیم، آن میثاق قدرت بیشتری بر ما دارد. میثاقها بهخودیخود نه مثبت هستند نه منفی و ما برای داشتن زندگی موفقیتآمیز بر بسیاری از آنها تکیه میکنیم. میثاقهایی که در کودکی در پاسخ به دستورهای والدینمان دربارهی امنیت و سلامت پذیرفتیم، مفید هستند: سبزیجات مغذی و سالم است. پیش از گذر از خیابان به هر دو طرف نگاه کن. هرچند گاهی ممکن است میثاقها سازنده یا مثبت نباشند: کمکهایم در محل کار زیاد ارزشمند نیستند. من آدم خلاقی نیستم و حتی برخی از آنها میتوانند مخرب باشند: من ارزش دوست داشته شدن ندارم.
مردم تولتِک گروهی باستانی از بومیان امریکاییاند که در جنوب و مرکز مکزیک گرد هم آمدند تا ادراک را مورد مطالعه قرار دهند. واژهی تولتِک به معنای «هنرمند» است.
قسمتی از کتاب استادی زندگی:
در فرهنگهای سرتاسر دنیا و در کل تاریخ، آب، مدتهای طولانی با شفا و احساس مرتبط بوده است. احتمالاً از قبل میدانید که ۵۰ تا ۷۵ درصد بدن انسان از آب تشکیل شده است. بنابراین آب، بخشی بنیادین از وجود ماست. پس جای تعجبی نیست که به سمت ساحلها، رودخانهها و حتی گودالهای آب در یک روز بارانی کشیده میشوید. حمامِ آبِ گرم در عرض چند دقیقه میتواند شما را سرحال کند. شیرجه در آب یخ میتواند کل سیستم عصبی شما را بیدار کند. باران، رطوبت یا خشکی هوا همگی بر تنفس و احساس شما اثر میگذارند. همچنین میدانیم که تمام زندگی حیوانیِ روی زمین در اقیانوسها آغاز شده و بدن شما همچنان سطح مشابهی از شوری دارد که در آب دریا یافت میشود. درون و بیرون شما، آب خودِ زندگی است.
سنت تولتِک آب را با احساسات و کالبد عاطفی مرتبط میداند. بنابراین، آب، ظرفیت شفابخشی قدرتمندی برای جسم و ذهن دارد. همچنین نماد مهمی از تطهیر است. بنابراین، در استادیِ زندگی، هنگام پاک کردن ذهنتان از تمام میثاقهای گذشته و وابستگیها و هویتهای غلط خودتان، آب بهعنوان یک متحد قدرتمند دیده شده است. این گامی اساسی در سفر شماست. پس وقتی از پلازای ذهن عبور میکنید، وارد پلازای آب میشوید که مشخصکنندهی نخستین موقعیت از چهار موقعیت در طول خیابان مردگان است که با چهار عنصر همبسته است: آب، هوا، آتش و زمین.
اگر آزادی فردی میخواهید باید نگاه دقیقی به احساساتتان بیندازید تا بتوانید خودتان را شفا دهید تا در صلح زندگی کنید و به دام واکنشها و انفجارهای احساسی نیفتید. برعکس، باید یاد بگیرید اجازه دهید احساساتتان به روش سالم و مفیدی، درونتان جاری شوند. این بدان معنا نیست که دیگر احساسات منفی را تجربه نخواهید کرد. این فقط بدین معناست که از طریق آگاهی میتوانید به جایگاهی برسید که دیگری شما را کنترل نکند.
برای مثال، احساس اضطرب یا پشیمانی اغلب حوزههایی از اهلی شدن و فعالیتهای داستانسُرایی ذهن را آشکار میکند. چون آنها بر آنچه «ممکن است در آینده رخ بدهد» یا «آنچه نباید در گذشته اتفاق میافتاد» تمرکز میکنند. هرچند، وقتی نگاه دقیقی به این احساسات میکنید، متوجه میشوید که تقریباً در تمام موارد، ترس روانشناختی مبتنی بر داستانی وجود دارد که آنها را تغذیه میکند. احساسات واقعی هستند، اما آنچه محرک آنها میشود ممکن است واقعی نباشد. این راهحل برای سرکوب کردن احساساتتان و تظاهر به وجود نداشتن آنها نیست، بلکه برای توجه به احساس و پیدا کردن منبع آنهاست. چه فکری داشتید که این احساس را در شما ایجاد کرد؟ آیا اهلیسازی یا داستان غیرمفیدی در اساس این افکار و احساسات وجود دارد؟ با بهکارگیری آگاهی و توجه میتوانید یاد بگیرید تشخیص بدهید چه موقع ریشهی یک احساس، باور اهلیشده یا داستان است و آنگاه پیدا کنید چه چیزی در درونتان به شفا نیاز دارد. اغلب، دیدگاهتان را دربارهی یک فرد، مکان، شیء یا موقعیت به پرسش بگیرید.
استادی زندگی را منصور بیگدلی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۷۶ صفحهی رقعی با جلد نرم و قیمت ۶۳ هزار تومان چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.