جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

چرخش کلید/ تجربه‌ی تعلیق خالص

چرخش کلید/ تجربه‌ی تعلیق خالص رمان چرخش کلید، نوشته‌ی روث وِر، به همت نشر نون به چاپ رسیده است. وقتی روئین کِین اتفاقی آگهی را می‌بیند که دارد به دنبال چیزی متفاوت می‌گردد؛ اما آن آگهی فرصتی است که حیف است از دست برود؛ آگهی استخدام پرستار ساکن در خانه، برای نگهداری از چند کودک، با دستمزدی سخاوتمندانه. وقتی به عمارت هیثربرا می‌رسد، مبهوت می‌شود، مبهوت آن خانه‌ی هوشمند لوکس با تمام امکانات امروزی‌اش، مبهوت مناظر چشم‌نواز ارتفاعات اسکاتلند و مبهوت آن خانواده‌ی بی‌نقص. آنچه نمی‌داند این است که دارد قدم به درون کابوس می‌گذارد. او درگیر ماجرای یک قتل می‌شود و کارش به زندان می‌کشد. با آنکه اشتباهاتی داشته و دروغ‌هایی هم گفته، قضیه پیچیده‌تر از آن است که در ظاهر به نظر می‌رسد. روث ور پایان‌بندی کتاب را چنان ماهرانه نوشته که کنجکاوی مخاطب را برمی‌انگیزد و به‌این‌ترتیب ذهن خوانندگان را با پرسشی نهایی درگیر باقی می‌گذارد، پرسشی که تا مدت‌ها رهایشان نمی‌کند. چرخش کلید، با رعب و وحشت مجذوب‌کننده‌اش، به قلم و سبک مخصوص روث ور، داستان معمایی دیگری از آگاتا کریستی زمانه‌ی ماست که نمی‌توانید زمین بگذاریدش. لایبرری جورنال در مورد این رمان می‌نویسد: «روث ور باز هم شاهکار آفریده. هرکس به روایت‌های دلهره‌آور علاقه‌مند باشد تا پاسی از شب بیدار می‌ماند تا این داستان را بخواند.» همچنین ارین کلی در توصیف این رمان می‌گوید: «تعلیق خالص؛ از اولین صفحه که گیرتان می‌اندازد تا آخرین چرخش بهت‌‌آور داستان.»

روث وِر

قسمتی از رمان چرخش کلید نوشته روث وِر:

وقتی بیدار شدم، در واقع، از جا پریدم، در تاریکی محض و حس گم‌گشتگی مطلق. کجا بودم؟ چه چیزی بیدارم کرده بود؟ یک دقیقه‌ای طول کشید تا حافظه‌ام به کار افتاد: عمارت هیثربرا. خانواده‌ی الین‌کورت. بچه‌ها. جک. تلفنم روی میز پاتختی ساعت سه و شانزده دقیقه‌ی بامداد را نشان می‌داد. غرغری کردم و تلفن را رها کردم که با صدایی روی میز چوبی افتاد. تعجبی نداشت که هنوز تاریک بود. تازه، نیمه‌های آن شب لعنتی بود. مغز احمق. ولی چه چیزی بیدارم کرده بود؟ پترا بود؟ یکی از دخترها در خواب جیغ کشیده بود؟ لحظه‌ای، همان‌طور دراز کشیدم و گوش سپردم. چیزی نمی‌شنیدم. ولی من یک طبقه بالاتر بودم و بین من و بچه‌ها دو تا در بسته وجود داشت. بالاخره، آهی سر دادم، بلند شدم، ربدوشامبرم را دورم پیچیدم و به پاگرد پله‌ها رفتم. خانه ساکت بود. ولی انگار خبری بود... هرچند نمی‌توانستم مشخصاً بگویم چه خبری. باران بند آمده بود و مطلقاً هیچ صدایی نمی‌آمد، حتی صدای غرش موتورماشینی از دوردست یا حتی زوزه‌ی باد بین درختان. اما ناگهان، متوجه دو چیز شدم؛ اولی، سایه‌ای روی دیوار رو‌به‌رویم بود، سایه‌‌ای روی دیوار روبه‌رویم بود، سایه‌ی گل‌های صد تومانیِ خشکیده روی میز طبقه‌ی پایین. کسی چراغ راهروی طبقه‌ی پایین را روشن کرده بود، چراغ‌هایی که مطمئن بودم وقتی می‌رفتم بخوابم، روشنشان نگذاشته بودم. دومین چیز را وقتی متوجه شدم که داشتم پاورچین از پله‌ها پایین می‌رفتم و باعث شد قلبم تقریباً از حرکت بایستد و بعد، چنان با شدت بکوبد که حس کنم دارد از سینه‌ام بیرون می‌زند. صدای پا روی کفِ چوبی بود، آهسته و شمرده، درست مثل شب قبل. چرخش کلید با ترجمه شادی حامدی آزاد در ۳۵۵ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۵۸ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.