جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: من
«من» عنوان کتابی است نوشتهی مل تامپسون و از مجموعه کتابهای تجربه و هنر زندگی نشر گمان. من کیستم؟ برای چه زندگی میکنم؟ چه کاری ارزش انجام دادن دارد؟آیا واقعاً می توانم دوستانم یا اعضای خانوادهام را بشناسم؟ آنها چطور؟ آیا آنها میتوانند واقعیت من را بفهمند؟ در جهانی که رخدادهای تصادفی در یک چشم به هم زدن میتوانند زندگیمان را زیر و رو کنند، آیا میتوان تصویر ثابتی از من داشت؟ هنر زندگی و هدف هر فلسفهی شخصی این است که یک من معنادار بسازد و به زندگیمان معنا ببخشد. اینکه چطور میتوان این کار را کرد پرسشی است که این کتاب میکوشد به آن پاسخ دهد. هرچه بیشتر دربارهی ماهیت خود تأمل میکنیم، این خود غریبتر به نظر میرسد. برای فهم هویت شخصی، رویکردهای مختلف و متعددی وجود دارد. رویکرد دوگانه انگار بر تفاوت ببین ذهن، خود یا نفس اندیشنده از یک سو و بدن مادی از سوی دیگر تأکید دارد. این رویکرد که گیلبرت رایل در کتاب «مفهوم ذهن» (۱۹۴۹) آن را با عنوان آموزهی شبح در ماشین کاریکاتوروار توضیح داده، با این مسئله دست به گریبان است که ما چگونه دیگران را میشناسیم و اگر این خود را از جسمش جدا کنیم، آن خود بر جای مانده چه یا چه شکلی خواهد بود؟ در آن سر دیگر طیف، طرفداران رویکرد مادهگرا هستند که میگویند خود صرفاً برچسبی کاربردی است که بر تکهای از واقعیت مادی میچسبانیم. به اعتقاد آنها به کمک پیشرفتهای علم عصبشناسی، تمام شگفتیهای ذهن و روح انسان سرانجام به شکل الگوهایی از کار مغز آشکار و ارائه خواهد شد؛ اما آیا هیچکدام از این دیدگاهها حق مطلب را در مورد خودی که ما تجربهاش میکنیم و خودهایی که در اطرافمان میبینیم ادا میکنند؟قسمتی از کتاب «من»:
همهی ما با ساختاری ژنتیکی به دنیا میآییم که بر آیندهمان تأثیر میگذارد و شخصیتمان را طوری شکل میدهد که در نهایت کمابیش شبیه پدر و مادرمان میشویم. ما در لحظهای معین و در شرایطی خاص پا به جهان میگذاریم، یا به قول هایدگر به زندگی پرتاب میشویم و از خصوصیات ارثیمان هم گریزی نداریم. تصور کنید اگر در خانوادهای دیگر، دورانی دیگر و یا در فرهنگی دیگر به دنیا میآمدیم، چقدر زندگیمان با امروز متفاوت بود. از همان لحظهای که به دنیا میآییم دو چیز مسلم است: اول اینکه خصوصیاتی که به ارث بردهایم خیلی بیشتر از آنهایی است که انتخابشان کردهایم. دوم اینکه ما منتظر نمیمانیم تا تجربههایی را از محیطمان دریافت کنیم، بلکه خودمان به شکار تجربه میرویم.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...