جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: شهر خرس

معرفی کتاب: شهر خرس شهر خرس رمانی است از فردریک بکمن، نویسندۀ سوئدی و خالق رمان مردی به نام اَوه. نیویورک تایمز دربارۀ این کتاب می‌نویسد: «رمانی خیره‌کننده و عمیق دربارۀ رؤیاهای بزرگ آدم‌ها و خاطره‌ها و عشق‌ها.» بکمن هیچ‌گاه خودش را تکرار نمی‌کند و همیشه از زاویۀ تازه‌ای به آدم‌ها، ارتباطاتشان، خاطره‌ها، عشق‌ها و نفرت‌ها، گریه‌ها و خنده‌ها و پیروزی‌ها و ضعف‌ها می‌نگرد. این‌بار موضوع کتاب بکمن هاکی، ورزش محبوب خرس‌هاست؛ اما شهر خرس و ساکنان آن در دل جنگل، دغدغه‌های دیگری هم دارند. امیدها و رؤیاهای آن‌ها به بازوهای بازیکنان تیم هاکی گره خورده، اما ماجرایی که برای یکی از این بازیکنان و دختری جوان پیش می‌آید، اتفاق‌های دیگری را رقم می‌زند. داستان این شهر کوچک، داستان تمام جهان است. این کتاب در سال ۲۰۱۷، جایزۀ منتخب کتاب‌های سایت گود ریدز را هم به‌دست آورد و همچنین در لیست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفت. فردریک بکمن علاقۀ خاصی به ورزش دارد. او این علاقه را در کتاب «بریت‎ماری اینجا بود» نیز نشان داده بود. بکمن این‌بار نیز با پس‌زمینه قرار دادن ورزش هاکی، شروعی جنایی و نفس‌گیر را برای رمان خود برمی‌گزیند، شروعی که از نظر شوک واردشده به مخاطب، از همان خطوط آغازین رمان، خواننده را درگیر می‌کند. شیوۀ روایتی شهر خرس دانای کل است و از نقطه‌نظر فولکور و ضرب‌المثل کشور سوئد، خرس نماد قدرت فرد است و به فردی که قوی و نیرومند است می‌گویند: «او در درون خود یک خرس دارد!» رمان شهر خرس، روایتگر مردمی در شهری کوچک است که در پی قدرت و اوج هستند.

قسمتی از کتاب شهر خرس:

قهوۀ فوری‌اش را می‌نوشد و بلافاصله فنجانش را می‌شوید. یک‌بار یکی از او پرسید: «برای اینکه یک مربی موفق هاکی باشی چه کاری از همه واجب‌تر است.» او پاسخ داد: «اینکه توانایی این رو داشته باشی که قهوه‌های آشغال بخوری.» همۀ آن اول صبح‌ها و آخر شب‌ها در رینگ، با آن قهوه‌ساب درب و داغان و آن قهوه‌ساز ارزان به‌دردنخور، سفر با اتوبوس و آن کافه‌های سر راه، کمپ‌ها و مسابقاتی که توی سالن ناهارخوری مدارس برگزار می‌شد -چطور یکی که در خانه یک اسپرسوساز گران دارد می‌تواند همۀ این‌ها را تحمل کند؟ می‌خواهی مربی هاکی شوی؟ عادت کن چیزهایی را که دیگران دارند نداشته باشی؛ وقت آزاد، خانواده و قهوۀ خوب. فقط سرسخت‌ترین مردان از عهدۀ این ورزش برمی‌آیند، مردانی که اگر لازم باشد، می‌توانند قهوۀ سرد بدمزه هم بنوشند. وسط شهر قدم می‌زند و تقریباً با هر مرد بالای سی سالی سلام و احوالپرسی می‌کند؛ یک زمانی مربی تک‌تک آن‌ها بوده است. اما مسئلۀ نوجوانان کلاً جداست. هر سال که می‌گذرد، تعداد کمتری از آن‌ها برایش آشنا هستند. دیگر زبان پسران این شهر را نمی‌فهمد و حرفی برای زدن به آن‌ها ندارد و همین او را به بی‌مصرفی ماشین فاکس کرده است. نمی‌داند واقعاً چطور می‌توان به این حرف باور داشت که بچه‌ها آیندۀ این شهرند، درحالی‌که هر روز تعداد بچه‌هایی که هاکی را به عنوان ورزش‌شان انتخاب می‌کنند کمتر و کمتر می‌شود. اصلاً چطور ممکن است که بچه باشی و دلت نخواهد هاکی بازی کنی؟
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.