جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: در برابر استبداد

معرفی کتاب: در برابر استبداد کتابی است از تیموتی اسنایدر و از مجموعه‌ی خرد و حکمت زندگی نشر گمان. بخش اعظم قدرتی که در اختیار استبداد قرار می‌گیرد، داوطلبانه به آن داده شده است. در زمانه‌ی استبداد، افراد پیشاپیش به این فکر می‌کنند که اگر حکومت مستبدتری بر سر کار باشد، از آن‌ها چه خواهد خواست و بعد بی‌آنکه آن چیز از آن‌ها خواسته شده باشد، آن را در اختیار حکومت می‌گذارند. شهروندی که چنین رفتاری را در پیش گرفته است درواقع به صاحبان قدرت می‌آموزد که با وی چه‌ها می‌تواند بکنند. اطاعت پیش‌دستانه تراژدی‌ای سیاسی است. شاید حاکمان از ابتدا ندانند که شهروندان حاضرند فلان ارزش یا بهمان اصل را فرو گذارند. شاید رژیم جدید از ابتدای کار ابزار مستقیم نفوذ و سلطه بر شهروندان را در اختیار نداشته باشد. پس از انتخابات سال ۱۹۳۲ آلمان، که به آدولف هیتلر اجازه تشکیل دولت داد، یا انتخابات سال ۱۹۴۶ چکسلواکی که کمونیست‌ها پیروز آن بودند، گام مهم بعدی اطاعت پیش‌دستانه بود. در هر دوی این موارد، پس از آنکه شمار کافی از مردم داوطلبانه با رهبران جدید بیعت کردند، نازی‌ها و کمونیست‌ها پی بردند که می‌توانند با نهایت سرعت به سمت تغییر کامل رژیم گام بردارند. بعد از آن دیگر نمی‌شد آن همراهی‌های خودسرانه و سهل‌انگارانه را پس گرفت. در اوایل سال ۱۹۳۸، آدولف هیتلر که تا آن زمان، دیگر قدرت را در آلمان در دست گرفته بود، تهدید می‌کرد که کشور همسایه، یعنی اتریش، را اشغال و ضمیمه‌ی خاک آلمان خواهد کرد و پس از قبول شکست از سوی صدر اعظم اتریش، این اطاعت پیش‌دستانه‌ی اتریشی‌ها بود که سرنوشت یهودیان اتریش را رقم زد. نازی‌های اتریش یهودیان را دستگیر کردند و مجبورشان کردند خیابان‌ها را بسابند تا نمادهای اتریش مستقل از بین برود. نکته‌ی مهم این بود: آن گروه از اتریشی‌هایی هم که نازی نبودند، با چهره‌ای به‌وجد‌آمده نظاره‌گر این صحنه‌ها بودند. نازی‌ها که صورت اموال یهودیان را داشتند، هرچه را توانستند دزدیدند و همچنان کسانی که نازی نبودند در این غارت و چپاول به آن‌ها پیوستند. هانا آرنت، نظریه‌پرداز سیاست، آن روزها را این‌گونه روایت می‌کند: «آنگاه که سربازان آلمانی به کشور حمله کردند و همسایگان غیر یهودی به خانه‌های یهودیان هجوم بردند، یهودیان اتریش شروع کردند به خودکشی.» تاریخ اروپا شاهد سه بزنگاه دموکراتیک بزرگ بوده است: پس از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸، پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، و پس از پایان کمونیسم در سال ۱۹۸۹. بسیاری از دموکراسی‌هایی که در این سه مقطع زمانی برپا شدند به شکست و فروپاشی انجامیدند، آن هم در شرایطی که از بسیاری جهات شبیه به شرایط امروز ما بوده‌اند. تاریخ قرن بیستم اروپا به ما می‌آموزد که چطور ممکن است جوامع در هم بشکنند، دموکراسی‌ها سقوط کنند، اخلاقیات فرود بپاشد و مردمان عادی یک‌باره خودشان را اسلحه به دست، بالای سر گورهای دسته‌جمعی بیابند. درک دلایل به وجود آمدن این شرایط، برای امروز ما بسیار مفید خواهد بود.

قسمتی از کتاب «در برابر استبداد»:

سال‌های آخر عمر کمونیسم که دیگر هیچ‌کس انقلاب را باور نداشت، درس دیگری درباره نمادها برای ما در آستین دارند. حتی وقتی شهروندان دلسرد و درمانده شده‌اند و فقط می‌خواهند به حال خودشان رها شوند، یک رژیم استبدادی هنوز می‌تواند با نشانه‌های عمومی بقای خویش را تضمین کند. در سال ۱۹۴۶ که کمونیست‌های چکسلواکی پیروز انتخابات شدند و بعد با کودتایی در سال ۱۹۴۸ قدرت را قبضه کردند، بسیاری از مردم چکسلواکی سر از پا نمی‌شناختند. سه دهه بعد از آن، در سال ۱۹۷۸ که واتسلاو هاول، آن متفکر مخالف، قدرت‌ ضعفا را نوشت، داشت دوام رژیمی سرکوبگر را توضیح می‌داد که دیگر کمتر کسی به اهداف و ایدئولوژی‌هایش باور داشت. او در این کتاب حکایت سبزی‌فروشی را نقل می‌کند که بر شیشه‌ی مغازه‌اش کاغذی چسبانده و روی آن نوشته بود: کارگران جهان، متحد شوید! ماجرا این نبود که سبزی‌فروش واقعاً به این نقل قول از مانیفیست کمونیست اعتقاد داشته باشد؛ آن جمله را روی شیشه‌ی مغازه‌اش چسبانده بود تا بتواند بی‌مزاحمت مقامات به زندگی روزمره‌اش ادامه دهد. وقتی همه به پیروی از این منطق چنین کنند، عرصه‌ی عمومی پر می‌شود از نشانه‌های وفاداری و دیگر حتی فکر کردن به مقاومت هم غیر‌ممکن می‌شود. به قول هاول: «می‌دانیم که منظور واقعی سبزی‌فروش از این شعار هیچ ربطی به معنای واقعی آن جمله ندارد. با این همه، معنای واقعی کاملاً روشن است و همه قادر به درک آن هستند چرا که دستور کار بسیار آشناست: سبزی‌فروش وفاداری‌اش را به‌تنها طریقی که رژیم می‌تواند درک کند، ابراز می‌کند. یعنی با پذیرفتن رسوم تجویزی، با پذیرفتن ظاهر به‌مثابه‌ی واقعیت، با پذیرفتن قواعد از پیش مشخص بازی، تا بدین ترتیب، بازی بتواند ادامه پیدا کند، و اصلاً آغاز شود.» و در ادامه هاول می‌پرسد که چه می‌شود اگر هیچ‌کس تن به این بازی ندهد؟
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.