جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: درس‌هایی برای دنیای پساکرونا

معرفی کتاب: درس‌هایی برای دنیای پساکرونا «درس‌هایی برای دنیای پساکرونا» عنوان کتابی است نوشته‌ی فرید زکریا. نیویورک تایمز کرونا را «حباب شاخک‌داری که در سراسر دنیا دیده شده است» نامید. اواخر ژانویه، آلیسا اِکِرت و همکارش، دَن هیگنز، در مرکز پیشگیری و کنترل بیماری‌ها، مسئول تصویرسازی از ویروس جدید کرونا شدند. بعدها اکرت به مجله‌ی تایم گفت: «به چیزی نیاز داشتیم که توجه عموم را جلب کند.» تصویری که تولید کردند یک کره‌ی نقره‌ای بود که شاخک‌های قرمز واضحی از آن بیرون زده بود. این تصویر، تأثیرگذار و نگران‌کننده بود و به‌سرعت در همه جا منتشر و در روزنامه‌ها مجلات و اخبار تلویزیون نشان داده شد. تصویر مجسم امروزی از ویروس کرونا در ذهن مردم یا همان تصویری است که اکرت و هیگنز تولید کرده‌اند یا از تصویر آن‌ها الهام گرفته شده است. در حرفه‌ی هولناک هنرمندان حوزه‌ی پزشکی، این تصویر به عنوان تصویری دلفریب شناخته می‌شود؛ نمایی نزدیک از ویروسی تهدیدکننده، عظیم و بزرگ. در واقعیت، ویروس جدید کرونا تقریباً به اندازه‌ی یک ده هزارم نقطه‌ای است که در پایان این جمله قرار دارد. معمولاً به ما می‌گویند به چیزهای بزرگ فکر کنید. اما حالا شاید لازم باشد به چیزهای کوچک فکر کنیم. ما در تجسم خطرات بزرگی که پیش رویمان است، هر چند نامحتمل نیز باشند، تبحر داریم، مثل حمله‌ها و تجاوزات نظامی و برنامه‌ریزی برای عکس‌العمل‌های بزرگ متناسب با آن‌ها. دولت‌ها میلیاردها دلار صرفِ به وجود آوردن ارتش‌های بزرگ می‌کنند، جابه‌جایی نیروهای مسلح را در سراسر جهان زیر نظر می‌گیرند و در مقابل تهدیدهای بالقوه، مانورهای نظامی انجام می‌دهند. ایالات متحده به‌تنهایی، از هریک میلیارد دلار بودجه‌ی سالانه‌ی خود، سه چهارمش را صرف بودجه‌ی دفاعی می‌کند. با‌این‌حال ما برای دفاع در مقابل یک ویروس ریز و کوچک آمادگی نداریم. شاید بعدها ثابت شود که این ویروسِ خیلی کوچک، بزرگ‌ترین آسیب اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از زمان جنگ جهانی دوم را به نوع بشر وارد کرده است. این کتاب نه به همه‌گیری، که به دنیایی می‌پردازد که در نتیجه‌ی همه‌گیری و از همه مهم‌تر، دنیایی که در نتیجه‌ی عکس‌العمل‌های ما به آن در حال شکل‌گیری است. هر شوک بزرگی اثرات متفاوتی خواهد داشت. این اثرات به موقعیت جهان در زمان بروز آن و شیوه‌ی عکس‌العمل انسان‌ها بستگی دارد، عکس‌العملی که ممکن است به‌صورت ترس، انکار یا تطبیق‌پذیری بروز کند. اثر ویروس کرونا تحت تأثیر این واقعیت‌ها خواهد بود که اولاً همه‌ی دنیا عمیقاً به یکدیگر وابسته‌اند، ثانیاً اکثر کشورها برای مقابله با همه‌گیری آمادگی ندارند و ثالثاً در لحظه‌ی حضور آن، بیشتر کشورها، از جمله ثروتمندترین کشورهای جهان، جامعه و اقتصاد خود را به‌طور بی‌سابقه‌ای در تاریخ بشر تعطیل کرده‌اند. این کتاب درباره‌ی دنیای پساکرونا نوشته شده است، نه به این دلیل که کرونا را پشت سر گذاشته‎ایم، بلکه به این دلیل که از یک آستانه‌ی حیاتی گذر کرده‌ایم. تقریباً همه‌ی افرادِ در قید حیات از تجربه‌ی طاعون جان سالم به در برده‌اند؛ اما اکنون می‌دانیم که همه‌گیری چگونه است و از مشکلات و هزینه‌های مقابله با آن باخبریم. همه‌گیری کووید ۱۹ ممکن است ادامه پیدا کند، اما حتی اگر از بین برود، ظهور بیماری‌های دیگر در آینده تقریباً قطعی است. با این آگاهی و تجربه، اکنون در عصری جدید زندگی می‌کنیم: عصر پساهمه‌گیری. تبعات این همه‌گیری دقیقاً چیست؟ برخی عقیده دارند همه‌گیری کرونا نقطه‌ی عطف تاریخ مدرن است، نقطه‌ای که روند آن را برای همیشه تغییر خواهد داد. بعضی‌ بر این باورند که بعد از کشف واکسن، به‌سرعت به روند عادی کسب‌وکارمان باز خواهیم گشت. بااین‌حال برخی دیگر ادعا می‌کنند که همه‌گیری، آن‌چنان که باعث تسریع تاریخ می‌شود، منجر به تغییر آن نخواهد شد. این سناریوِ آخر از همه محتمل‌تر به نظر می‌رسد. لنین در جایی گفته بود: «تا دهه‌ها هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد و ناگهان طی چند هفته، اتفاقاتی به اندازه‌ی چند دهه رخ می‌دهد.» دنیای پساهمه‌گیری در بسیاری از زمینه‌ها نسخه‌ی دور تند دنیایی خواهد بود که می‌شناسیم. اما وقتی زندگی را روی دور تند قرار می‌دهیم، وقایع به شکل طبیعی‌شان رخ نمی‌دهند و چه بسا این مسئله عواقب مخرب و حتی کشنده‌ای در پی داشته باشد. زندگی پساکرونایی برای کشورها، شرکت‌ها و به‌ویژه افراد متفاوت خواهد بود. حتی اگر اقتصاد و سیاست به رویه‌ی معمول خود باز گردد، انسان‌ها به آن روزها باز نخواهند گشت. آن‌ها آزمایشی سخت و غیرعادی را پشت سر گذاشته‌اند و احساس می‌کنند فرصت جدیدی را، آن هم به‌سختی، به دست آورده‌اند. در رمان ویلیام مکسول، که در سال ۱۹۳۷ با عنوان «آن‌ها مانند پرستوها آمدند»، نوشته شده است، شخصیتی حضور دارد که از آنفولانزای اسپانیایی نجات پیدا کرده. او احساس می‌کند حیرتی بر وجودش مستولی شده است، زیرا این اتفاق مانند مکاشفه بود؛ نه او و نه هیچ‌کس دیگری نمی‌دانست که زندگی‌شان چنین خواهد شد. کاترین آن پورتر در «اسب رنگ‌پریده، سوار رنگ‌پریده»، زندگینامه‌ی خودنوشت و رمان‌گونه‌اش که در سال ۱۹۳۹ چاپ شد، درباره‌ی همان همه‌گیری می‌نویسد: «وقتی دوران بد بگذرد، ما وارد روشنایی بی‌رمق فردا خواهیم شد.» آخرین جمله‌ی او چنین است: «آن زمان، برای همه‌چیز وقت هست.»

قسمتی از کتاب درس‌هایی برای دنیای پساکرونا:

در روزهای آغازین این بیماری، دانشگاه علوم و فناوری نروژ در مطلبی در فیسبوک از دانشجویانش که در خارج از کشور در حال تحصیل بودند درخواست کرد بازگردند. در این مطلب تأکید شده بود: «به‌ویژه اگر در کشورهایی هستید که زیرساخت‌ها و خدمات بهداشت و درمان ضعیف یا زیرساخت‌های عمومی ضعیفی دارند، مثلاً ایالات متحده‌ی آمریکا.» دانشگاه بعدتر اشاره به امریکا را حذف کرد، زیرا متوجه شد گاف داده است. اما شوخی‌شوخی این مسئله جدی شد، چرا که آن‌ها به‌طور اتفاقی حقیقت را گفته بودند. در اواخر مارس ۲۰۲۰، وقتی امریکایی‌ها متوجه ضربه‌ی سهمگین ویروس شدند، به نظرشان رسید که به وجود آوردن امکان تست فوری برای همه‌ی امریکایی‌ها کار آسانی باشد. بالاخره، امریکا در ازای سرانه جمعیتش تقریباً دو برابر اکثر کشورهای پیشرفته، هزینه‌ی مراقبت‌های بهداشتی می‌کند. اما ایالات متحده با کمبود شدید تست کرونا مواجه بود و به دلیل خصوصی بودن بخش سلامت آمریکا، اگر هم تستی وجود داشت، مردم با هزینه‌های کمرشکنی برای تهیه‌ی آن مواجه می‌شدند. کسی که ثروتمند بود و رابطه داشت مشکل خاصی نداشت. در میانه‌ی ماه مارس، تمام بازیکنان هشت تیم لیگ بسکتبال امریکا تست کرونا دادند. سلبریتی‌ها و سیاست‌مداران بدون هیچ علامتی آزمایش شدند، در‌حالی‌که کارمندان بخش بهداشت و درمان تا هفته‌ها و گاه بیشتر باید در انتظار تست کرونا می‌ماندند. ناتوانی در گرفتن تست از بخش زیادی از افراد آسیب‌پذیر باعث به خطر افتادن امنیت همگانی شد. سیستم مراقبت‌های بهداشتی در ایالات متحده گسترده، پیچیده و گران‌قیمت است، اما فقط به محرک‌های بازار عکس‌العمل نشان می‌دهد. امکانات آزمایش و درمان در مناطق ثروتمندتر متمرکز شده و این باعث اجبار مردم ساکن مناطق دیگر به روی آوردن به امکاناتی زیر حد استاندارد می‌شود. پزشکان زمان زیادی را صرف پیدا کردن توجیه اقتصادی کارهایی که می‌خواهند انجام بدهند می‌کنند و اولویت را به روندهایی می‌دهند که درآمد بیشتری دارد. بیمارستان‌ها مانند هتل‌ها اداره می‌شوند و هدفشان پر کردنِ هر چه بیشتر تخت‌ها و خالی ماندن حداقل ظرفیت ممکن است. بیل بودینگر، از کارفرمایان بسیار موفقی که اکنون دهه‌ی هشتاد عمر خود را سپری می‌کند، درباره‌ی تغییر ذهنیت‌ها به نکته‌ای اشاره می‌کند. او می‌گوید: «من در دورانی بزرگ شده‌ام که کارها باید با سود منطقی انجام می‌شد، نه سود حداکثری.» در بیمارستان‌ها، سرعت بالای اشغال شدن تخت‌ها زنگ خطرها را به صدا درمی‌آورد. آن زمان، به تخت‌های جدید نیاز بود تا در مواقع ضروری از آن‌ها استفاده شود. اما امروزه تخت‌ها را تزئین می‌کنند تا اطمینان حاصل کنند سرعت اشغال تخت‌ها بالاست. تولید اضافه، تخت‌های خالی، نیروی کار اضافه، همه‌ی این‌ها از نمونه‌های ناکارآمدی تلقی می‌شوند و در طی زمان حذف شده‌اند. دسترسی بسیار نابرابر به مراقبت‌های بهداشتی، بخشی از وضعیت کلی جامعه‌ای است که در آن باید برای هر کاری هزینه پرداخت، جامعه‌ای که در آن همه‌چیز تحت استیلای بازار قرار گرفته است. در این وضعیت، به مدیران اجرایی بیمارستان‌ها و رؤسای دانشگاه‌ها به چشم رهبران اجرایی نگاه نمی‌شود، بلکه آن‌ها مانند مدیرعاملان هستند و حقوق می‌گیرند تا مثل مدیرعامل رفتار کنند. حرفه‌هایی مانند حقوق، بانکداری و حسابداری در گذشته تحت تأثیر اصولی قرار داشتند و حق نداشتند با قربانی کردن استقلال و امانت‌داری، به دنبال حداکثر کردن سود خود باشند. در آن زمان، آن‌ها به مشتریانشان می‌گفتند تا زمانی که از چند و چون کامل کاری اطلاع پیدا نکرده‌اید، وارد معامله نشوید. گروهی که به‌عنوان نگهبانان جامعه و اقتصاد ایفای نقش می‌کردند، تبدیل به شرکت‌های سودمحوری شده‌اند که خدمات خود را به هر کسی که هزینه‌ی آن را پرداخت کند ارائه می‌کنند. برای آن‌ها تعارض منافع یا حتی ریسک‌های بزرگ‌تر هم اهمیتی ندارد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.