جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: خیکی‌ها در تاریخ

معرفی کتاب: خیکی‌ها در تاریخ مجموعه داستانی است از پیتر کری با ترجمۀ امیلی امرایی. پیتر کری سرآمد نویسندگان استرالیایی است. او حتی از جی.ام.کوئنتزی، نوبل گرفتۀ اهل افریقای جنوبی ساکن استرالیا هم محبوب‌تر است. وقتی دو بار جایزۀ بوکر را دریافت کرد و یک‌بار نیز نامش در فهرست نهایی نامزدهای آن نشست، چنان مُهر تأییدی پای داستان‌هایش زده شد که در چشم بر هم‌زدنی کتاب‌هایش سرآمد پُرفروش‌ترین‌های امریکا و بریتانیا قرار ‌گرفت. پیتر کری سال‌هاست که با دست‌مایه قرار دادن زندگی خانوادگی آدم‌های عجیب و غریب، مطرود و درون‌گرا، داستان‌هایی خلق می‌کند که سبک و سیاق خاص او را نشان می‌دهند. او می‌نویسد و همسرش فرانسیس کودی برایش ویرایش می‌کند. پیتر کری می‌گوید: «به نظرم راز اصلی موفقیت من ازدواج با بی‌رحم‌ترین ویراستار دنیاست، او بی‌رحمانه مجبورم می‌کند پُرگویی‌هایم را دور بریزم.» پیتر کری سال ۱۹۴۳ در ایالت ویکتوریای استرالیا به دنیا آمد، جایی که در داستان‌هایش خط و ربط پر رنگی دارد و بسیاری از شخصیت‌های غریبش از همان‌جا آمده‌اند. پدر و مادرش نمایشگاه اتومبیل داشتند و هیچ فکرش را نمی‌کردند که پسرشان بخواهد از راه نوشتن زندگی‌اش را اداره کند. کری می‌گوید: «خانواده‌ام اطمینان داشتند که نویسنده شدن یعنی از گرسنگی مردن.» اولین مجموعه داستان او، با عنوان خیکی‌ها در تاریخ، با استقبال چشمگیری روبه‌ور شد؛ مجموعه داستانی که سال ۱۹۷۴ با حمایت دانشگاه کویینزلند منتشر شد و خیال کری را بابت نویسنده شدن راحت کرد. این مجموعه هر آنچه را بعدها ویژگی داستان‌نویسی‌اش شدد، در بر داشت. طبیعت آمیخته با وهم و ترس آدم‌هایی که در حاشیه زندگی می‌کنند با طنزی گزنده، در داستان‌های کری ترکیب می‌شود. او حالا با دوازده رمان و چندین داستان کوتاه، در نیویورک امپراتور داستان‌نویسی به سبک خودش شده است.

قسمتی از داستان خیکی‌ها در تاریخ:

شلوارش گشاد است، از آن شل و ول‌هایی که دیگر مد نیستند. خوشبختانه این شلوارها جیب‌های گنده‌ای دارند، برای همین هم حالا توی هر کدام از جیب‌هایش چند تا کنسرو و صدف دودی جا شده است. صدف دودی‌ها دم دست هستند، همیشه توی طشت گذاشتندشان بیرون، دم در. سر در نمی‌آورد چرا کنسروها اینجا هستند، چرا می‌گذارندشان بیرون؟ که کش رفتن‌شان آسان‌تر باشد؟! چون فروختن و آب کردن این قوطی‌ها سخت است؟ یا اینکه این‌جوری می‌خواهند شکم او و دوستانش را سیر کنند؟ احتمال دارد یک مرد خیکی دیگر جای او را در مرکز خرید گرفته باشد؟ با این تئوری‌ها کیف می‌کند، عاشق این‌جور داستان بافتن‌هاست، مثل خانه‌هایی که با ورق بازی می‌سازند، این‌ها را همین‌جور به هم می‌بافد و می‌بافد و بالا می‌برد تا اینکه دیگر از ارتفاع‌شان سرگیجه می‌گیرد و به خود می‌لرزد. به در چرخان که می‌رسد پا سست می‌کند، سعی می‌کند تصمیم بگیرد که کدام‌یک از خروجی‌ها بهتر است. در تند تند می‌چرخد، مردم با فشار می‌آیند توی فروشگاه، این‌ها مشتری‌های آخر وقت هستند. جای خودش را توی در چرخان پیدا می‌کند، هل می‌دهد به موقع برسد. دیدره که مثل گنجشک لاغر و ریزه میزه است از در چرخان پرت می‌شود تو، زیر لبی به او می‌گوید "لجن" و پا کشان می‌آید توی فروشگاه. با دری وری‌هایش او را گیج به حال خودش ول می‌کند و می‌رود.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.