جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: ترس و نفرت در لالیگا

معرفی کتاب: ترس و نفرت در لالیگا کتابی خواندنی از سید لو، پیرامون بررسی تاریخچۀ ال کلاسیکو، بارسلونا در مقابل رئال مادرید، یک کشور مقابل یک ایالت، آزادی مقابل فاشیسمِ فرانکو، و بزرگ‌ترین باشگاه‌های دنیا مقابل یکدیگر. این بیش از یک بازی است، جنگ است. این ال کلاسیکو است. کتاب ترس و نفرت در لالیگا بیش از صد سال نبرد بارسلونا و رئال مادرید را بیان می‌کند، صد سال جنگ، خیانت، نفرت، تعصب و فوتبال. تاریخی پر از جنگ‌های اسپانیا و دیکتاتوری، پر از قصه‌های ناگفتۀ دنیای فوتبال. مرگ و زندگی و میان آن دو فوتبال. یک سمت زایشگاه و سمتِ دیگر گورستان، و میان این دو، نیوکمپ: بزرگ‌ترین ورزشگاه اروپا. در گورستان لس کورتس، قبرها ردیف ردیف روی یکدیگر چیده شد‌ه‌اند، مثل یک کتابخانه با هفت متر ارتفاع. یک نردبان چنان به این دیوار تکیه داده است که گویی منتظر کتاباری است تا از آن بالا رفته و به کتابی در قفسۀ فوقانی برسد. اولین قهرمانی بارسلونا در دوران دموکراسی و جمله‌ای به یاد ماندنی که آن روزها در رادیو فریاد زده شد: دوستت داریم اوروتی! از کنار قبر لازلو کوبالا، بازیکنی که می‌گویند نیوکمپ را ساخته، کسی که مجسمه‌اش با آن عضلات در هم پیچیده، در ورودی استادیوم قرار دارد، می‌توانید قسمت شمال نیوکمپ را که از بالای دیوار گورستان بیرون زده ببینید. خولیو سزار بِنیتز هم اینجاست، او درست سه روز قبل از رویارویی بارسلونا و مادرید در ۱۹۶۸ بر اثر مسمومیت غذایی از دنیا رفت. امروز صبح، روز بعد از مسابقۀ بارسلونا و مادرید است، ۴۴ سال بعد. حالا اینجا ساکت و خلوت است و خورشید می‌درخشد.

قسمتی از کتاب ترس و نفرت در لالیگا:

وقتی مادرید سقوط کرد، همه چیز تمام شد. ابلاغیه غیر رسمی فرانکو، جنگ را در اول آوریل ۱۹۳۹ تمام کرد: با خلع سلاح و اسیر شدن ارتش سرخ، نیروهای ناسیونالیست به اهداف نظامی خود رسیده‌اند. جنگ تمام شده. آن اهداف مادرید بود. چون بارسلونا شش هفته قبل سقوط کرده بود. وقتی مادرید، خسته و درمانده سقوط کرد و سانچز گورا منتظر اسارت ماند، دیگر توانی برای جنگیدن نبود. سرکوبی بی‌رحمانه بود. صدها نفر روزانه در بارسلونا و مادرید کشته می‌شدند. در سراسر اسپانیا ۲۰۰۰۰۰ نفر اعدام شدند و ۴۰۰۰۰۰ نفر به زندان رفتند. یکی از انتقادهایی که همیشه از رئال مادرید می‌شود این است که آن‌ها دوره جنگ داخلی را فراموش کرده‌اند. در مقایسه با بارسلونا این حرف درست است. این حرف در تاریخ صد سالگی مادرید هم اثبات می‌شود، کتاب ۱۰۰ سال افسانه که توسط خود باشگاه منتشر شد می‌نویسد: "نزدیک به یک ماه بعد از جنگ داخلی کشور به خون کشیده شد. سه سال ۱۹۳۹-۱۹۳۶٫ غوغای استادیوم ساکت بود و نفرت بین اسپانیایی‌ها داوری می‌کرد. زندگی باشگاه فلج شد. زمین قدیم چامارتین از جنگ صدمه‌های بسیاری خورد. اواخر بهار ۱۹۳۹ بعد از چشم‌اندازی که فقط خرابه‌های جنگ در آن بود، مادرید بار دیگر برخاست، ممنون از گروهی مشتاق و عاشق باشگاه." مادریدیستا کتابی که ۵۰ سالگی باشگاه را جشن می‌گیرد و در سال ۱۹۵۲، درست وسط رژیم فرانکو تهیه شده است هم همین دید را به جنگ داد. یک پاراگراف کوتاه و خلاصه؛ خیلی زود جنگ حمام خون را در کشور راه‌اندازی کرد و زندگی باشگاه فلج شد. در این امساک، منتقدین گناهکاری را می‌بینند. به قول خود اسپانیایی‌ها: اگر چیزی علیه شما می‌گویند و ساکت باشید، یعنی حرف‌شان را قبول دارید! و حالا سکوت، اقرار بی صداست. شاید برای بارسلونا مدت زمان زیادی طول کشید تا داستان سانیول را بیان کند، اما قصه سانچز گورا هرگز بازگو نشده است، درست مثل بنیان‌گذاران کاتالانی آن‌ها، برادران پادروس که درباره‌شان حرفی زده نمی‌شود. مادرید دوره دیکتاتوری علاقه‌‌ای به بازگو کردن تاریخ جنگش نداشت و هنوز هم ندارد. در حقیقت آن‌ها همیشه از این طفره رفته‌اند، حتی حالا که این امر به نفعشان است. چرا علیه تهمت تیم فرانکو بودن جوابی نمی‌دهند؟ چرا خاطره رئیس جمهوری خواه خود را که ضد فاشیست بود و تا آخر علیه فرانکو جنگید زنده نمی‌کنند؟ مادرید اصرار می‌ورزد هدف آن‌ها فقط فوتبال است. جنگ و وقایع بعد از آن اسباب ناراحتی و رنج است و به فوتبال مربوط نیست.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.