جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: بار هستی

معرفی کتاب: بار هستی بار هستی اثر میلان کوندرا، نویسنده‌ی چک، تفکر و کاوشی است درباره‌ی زندگی انسان و فاجعه‌ی تنهایی او در جهان. چگونه بار هستی را به دوش می‌کشیم؟ آیا سنگینی بار هول انگیز و سبکی آن دلپذیر است؟ برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب، از همان آغاز خواننده را با مسائل بنیادی هستس بشر روبه‌رو می‌کند و به تفکر وا می‌دارد. اگرچه شخصیت‌های کتاب واقعی نیستند، از انسانهای واقعی بهتر درک و احساس می‌شوند. کوندرا در توصیف قهرمانان خود می‌نویسد: شخصیت‌های رمانی که نوشته‌ام، امکانات خود من هستند که تحقق نیافته‌اند. بدین سبب تمام آنان را هم دوست دارم و هم هراسانم می‌کنند. آنان هر کدام از مرزی گذر کرده‌اند که من فقط آن را دور زده‌ام. آنچه مرا مجذوب می‌کند، مرزی است که از آن گذشته‌ام-مرزی که فراسوی آن خویشتن من وجود ندارد. کلودروا نویسنده‌ی مشهور فرانسوی، رمان کوندرا را کتابی عظیم توصیف می‌کند که چشم به آینده‌ی بشر دارد و می‌نویسد: در بهشت رمان نویس بزرگ، هنری جیمز-با اندکی حسادت-رمان همکار چک را ورق می‌زند و سر به علامت تایید تکان می‌دهد. شخصیت جالب توما، عشق و حسادت ترزا، خیانت سابینا، وفاداری فرانز و ظلم و جوری که مردم چکسلواکی در طی قرون تحمل کرده‌اند، داستان رمان را جذاب و خواننده را مسحور می‌کند. زمینه‌ی تاریخی رمان و بازتاب رویدادهای هجوم قوای شوروی به چکسلواکی در سال ۱۹۶۸، جذابیتی دو چندان به کتاب می‌بخشد و به اهمیت و کیفیت آن می‌افزاید. دید فلسفی، وسعت و غنای اندیشه و زبان شیوای نویسنده، از این کتاب اثری هنری می‌آفریند. البته عنوان کتاب در اصل سبکی تحمل ناپذیر هستی است که اندیشه‌ی زیربنایی و درونمایه‌ی بنیادی رمان است.

قسمتی از کتاب بار هستی:

سابینا پس از اینکه چهار سال را در ژنو گذراند، در پاریس مقیم شد، ولی هنوز نتوانسته بود غم خویش را به دست فراموشی بسپارد. اگر از او می‌پرسیدند برایش چه اتفاقی افتاده، پاسخ مناسبی نداشت. واقعه‌ی هولناک یک زندگی را می‌توان به کمک استعاره‌ی سنگینی توضیح داد. می‌گویند بار سنگینی بر دوش داریم و این بار را حمل می‌کنیم، خواه قدرت تحمل آن را داشته و خواه نداشته باشیم. با آن مبارزه می‌کنیم، خواه بازنده باشیم، خواه برنده شویم. اما به راستی چه اتفاقی  برای سابینا روی داده بود؟ در واقع هیچ. مردی را ترک کرده بود که خودش نخواسته بود با او بماند. آیا او را دنبال کرده بود؟ آیا کوشیده بود از او انتقام بگیرد؟ نه، او دست به هیچ کاری زده بود. واقعه‌ی هولناک زندگی سابینا فاجعه‌ی سنگینی نبود، بلکه عارضه‌ای بود که از سبکی ناشی می‌شد. آن‌چه بر شانه‌های او فرو ریخت بار سنگینی نبود بلکه سبکی تحمل ناپذیر هستی بود. تا به حال لحظات خیانت، او را به هیجان می‌آورد و از تصور راه جدیدی که باز می‌شد و از ماجرای همیشه تازه‌ی خیانت-که در پایان سفر انتظارش ا می‌کشید-احساس شعف می‌کرد. اما اگر سفر پایان می‌پذیرفت واقعا چه اتفاقی روی می‌داد؟ می‌توان به پدر و مادر، به همسر، به عشق و به وطن خیانت کرد، اما زمانی که دیگر نه پدر و مادر، نه شوهر، نه عشقی و نه وطنی باقی بماند، به چه چیز می‌توان خیانت کرد؟ سابینا در اطراف خود احساس خلا می‌کرد. و اگر این خلا غایت تمام خیانت‌هایش بود آنگاه چه می‌شد؟ او تا کنون از این غایت مکتوم آگاهی نداشت و این قابل درک است: غایتی که دنبال می‌کنیم همیشه پوشیده است. دختر جوانی که دلش می‌خواهد شوهر کند، میل به چیزی دارد که برایش کاملا ناشناخته است. مرد جوانی که با شدت تمام برای دست‌یابس به شهرت تلاش می‌کند، هیچ تصور واقعی از ماهین شهرت در سر ندارد. آن چه به رفتار و کردار ما معنا می‌بخشد، همیشه برای ما ناشناخته است. سابینا نیز نمی‌داند چه هدف و غایتی در پشت اشتیاق او به خیانت نهفته است. سبکی تحمل ناپذیر هستی را می‌توان غایت و هدف پنداشت؟ از وقتی که ژنو را ترک کرده است به این غایت و هدف خیلی نزدیک شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.