جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: اگر این نیز انسان است

معرفی کتاب: اگر این نیز انسان است کتابی است از پریمو لِوی و ترجمۀ سپاس ریوندی. پریمو لوی، نویسندۀ ایتالیایی، شرحی از دوران اسارتش در اردوگاه آشویتس را در این کتاب آورده است. در این اردوگاه، همه جور آدمی از ملیت‌ها و گرایش‌های سیاسی و مذهبی مختلف گرد آمده بودند. این گوناگونی محکومان از یک سو و سرنوشتی که به یکسان بر ایشان مقدر کرده بودند از سوی دیگر، نویسنده را بر آن داشته که از تمام چهارچوب‌های قراردادی برای هویت فراتر رود و اثر خود را اگر این نیز انسان است بنامد، که آشکارا گویای نگاه اومانیستی اوست. توصیف لوی از زندگی خودش و سایرین در اردوگاه، به چنان شفافیت حیرت‌انگیز و انسان‌محوری درخشانی می‌رسد که آدمی گمان می‌برد در سطحی دیگر می‌توان محکومان و یهودیان را در کتاب او استعاره‌ای از انسان رنج کشیده دانست و از همین جاست که این جملۀ مشهور وی معنا می‌یابد: «هرکس می‌تواند یهودی کس دیگری باشد.» تأکید بر همین رویکرد اومانیستی است که سبب شده لوی مدام دل‌مشغول مردن و زنده‌شدن روحیۀ درک هم‌نوع باشد و بر این عقیده باشد که رنج کشیدن الزاماً از یهودیان انسان‌های بهتری نمی‌سازد و به‌هیچ‌وجه نباید به‌خاطر آنچه پیش آمده، خواهان حقوقی استثنایی برای آنان بود.

 پریمو لِوی

قسمتی از کتاب اگر این نیز انسان است:

به ما کفش و لباس داده خواهد شد. نه، مال خودمان نه، کفش و لباس دیگری، مثل مال او. ما اکنون برهنه هستیم، چون باید دوش بگیریم و ضدعفونی شویم. پس از بیدارباش، بی‌درنگ زیر دوش خواهیم رفت، چرا که هیچ‌کس نمی‌تواند پیش از ضدعفونی شدن وارد اردوگاه شود. بله، کار که زیاد است، اینجا همه باید کنند. اما کار داریم تا کار. مثلاً خود او دکتر است، یک مجارستانی که در ایتالیا درس خوانده. او دندانپزشک لاگر است و چهار سال و نیم در لاگر بوده (البته نه در این یکی، چون بونا تازه یک سال و نیم است که تأسیس شده.) با این همه، گویا به او چندان بد نگذشته است؛ چون به‌رغم این سابقه آن‌قدرها لاغر نیست. اما چرا او در لاگر است؟ آیا مثل ما یهودی است؟ به اختصار می‌گوید: نه من مجرمم. او را سؤال باران می‌کنیم. می‌خندد، به برخی جواب می‌دهد و به برخی نه. آشکارا از بعضی موضوعات پرهیز می‌کند. از زنان حرف نمی‌زند. می‌گوید: آن‌ها خوب‌اند و به‌زودی می‌بینمشان، اما نمی‌گوید چگونه و کجا. در عوض چیزهای دیگری می‌گوید، حرف‌های عجیب و غریب یا پرت و پلا. شاید او هم دارد با ما بازی می‌کند. شاید دیوانه است، چرا که آدمی در لاگر دیوانه می‌شود. می‌گوید هر یکشنبه کنسرت و مسابقۀ فوتبال داریم. می‌گوید گردن‌کلفت‌ها آشپز می‌شوند. هرکس خوب کار کند کوپن جایزه می‌گیرد و با آن می‌تواند سوپ و تنباکو بخرد. می‌گوید آب واقعاً آشامیدنی نیست، اما به جایش هر روز قهوه می‌دهند. البته اساساً کسی هم دنبال آب نیست، چرا که سوپ اینجا آن‌قدر آبکی است که تشنگی آدم را رفع می‌کند. ما از او هم تقاضای آب می‌کنیم، اما می‌گوید کاری از دستش برنمی‌آید، چون پنهانی و با سرپیچی از دستورات اس‌اس به دیدن ما آمده، چرا که ما هنوز ضدعفونی نشده‌ایم و او هم دیگر باید برود. می‌گوید برای این به دیدن ما آمده که هم از ایتالیایی خوشش می‌آید و هم، به قول خودش، هنوز قلبی در سینه دارد. می‌پرسیم آیا ایتالیایی‌های دیگری هم در اردوگاه هستند؟ می‌گوید چندتایی، اما نمی‌داند چقدر و ناگهان موضوع را عوض می‌کند. در این میان زنگی به صدا در می‌آید. او بی‌درنگ فرار می‌کند و ما را حیران و پریشان به جا می‌گذارد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.