جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
مرگ خانم وستاوی در یک جنگل تاریک تاریک
کتاب مرگ خانم وستاوی نوشته روث وِر به همت نشر نون به چاپ رسیده است. هریت وستاوی نامهای غیرمنتظره دریافت میکند؛ ارثیهی قابل توجهی از مادر بزرگش به او رسیده. مثل این است که دعاهایش مستجاب شده باشد. تنهای یک مسئله وجود دارد: نامه اشتباه ارسال شده است. هال میداند مهارتهایی که در حرفهی کفبینی به دست آورده کمکش میکند به پول برسد. او تصمیمی میگیرد که زندگیاش را برای همیشه تغییر میدهد، اما به محض اینکه فریبکاریاش را شروع کند دیگر راه برگشتی نخواهد داشت؛ یا باید ادامه دهد یا خطر از دست دادن همه چیز، حتی زندگیاش را به جان بخرد. مرگ خانم وستاوی، اثر روث ور رمان مهیج و روانشناختی دیگری است از نویسنده کتابهای خوش خوان و پر استقبالی همچون زنی در کابین ۱۰، در یک جنگل تاریک تاریک و بازی دروغ است. این رمان با فروش قابل توجهش، در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز و ساندی تایمز هم قرار گرفته است.در بخشی از کتاب حاضر میخوانیم:
وقتی هال بیدار شد، اتاق زیر شیروانی از نور آفتاب روشن بود و هال مدتی طولانی بی حرکت دراز کشید، پلک زد و احساس گیجی کرد. سنگینی عجیبی بر او مستولی شده بود و مجبور شد با غلظت خواب بجنگد و خودش را مجبور به نشستن کند، همان طور که خمیازه میکشید و چشمهایش انگار پر از خاک بودند، و سعی کرد به خاطر بیاورد کجاست. موقعیتش با موجی اضطراب آور به ذهنش بازگشت. در خانهی خودش، در اپارتمان کوچکش در ویلاهای چشم انداز دریا، امن و امان نبود، منتظر نبود که برای کار روزانهاش راهی اسکله شود. در کورن وال بود، در آن خانهی سرد و آشنا و حتی پیش از این که حافظهاش کاملا برگردد، از سفتی پر تنش شکمش فهمید که به دردسری بسیار بسیار بزرگ افتاده است. چند لحظه آرام نشست و اجازه داد اتفاقهای روز قبل به ذهنش بازگردند و دردی در عضلاتش حس کرد که سنگین و سست بودند و حاضر نبودند از او پیروی کنند. خسته بود، نه، نه تنها خسته، بلکه چیزی بیش از ان: ضعف داشت، سرش سنگین بود، طوری که انگار مهِ خواب هنوز به گوشه و کنار ذهنش چسبیده بود. وقتی پاهایش را مجبور کرد از لبهی تخت آویزان شوند، یاد این افتاد که ادوارد آن قرصهای سفید و بدون علامت را به او داده بود و پافشاریاش را به یاد آورد که هال حتما قرصها را بخورد و هال به خود لرزید، نه فقط از سرما. اما مطمئنا این طور نبود. ادوارد بالاخره دکتر بود و به هر حال فایدهاش چه بود؟ احتمالش بیشتر بود که صرفا سرمایی که در قبرستان خورده بود هنوز باقی باشد و اثر ضربهای که به سرش خورده بود. با احتیاط دستش را تا کبودی زیر موهایش بالا برد، با این که کمی دردناک بود، باد نکرده بود. احساس سرما میکرد، اما نه آن حس سرما و گرمای عجیب و لرزه آور شب قبل. این صرفا سرمای صبحگاهی زمستانی و عادیای بود و وقتی با قدمهای نرم به آن طرف اتاق سمت چمدانش رفت که گوشیاش را به شارژ زده بود پاهایش از خنکی تختههای بی پوشش جمع شدند. مرگ خانم وستاوی در ۳۹۸ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۴۷ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...