جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

قرن دیوانه‌ من/ اندیشه کلیما در گذر تاریخ

قرن دیوانه‌ من/ اندیشه کلیما در گذر تاریخ کتاب قرن دیوانه من، نوشته ایوان کلیما، به همت نشر روزنه به چاپ رسیده است. کلیما می‌گوید: روزی خبرنگاری از من پرسید که چرا درباره‌ علت کمونیست شدنت در جوانی نمی‌نویسی؟ به نظرم مخاطبان خیلی به آن علاقه‌مند خواهند شد. دیدم به‌طورکلی از نوشتن درباره چندین سال عضویت در حزب کمونیست پرهیز داشته‌ام، مگر چند فراز ملایم از رمان قاضی در دادگاه. زمانی طولانی است که معتقدم حزب کمونیست، یا دقیق‌تر گفته باشم جنبش کمونیستی را توطئه‌ای جنایت‌آمیز علیه مردم‌سالاری می‌دانم و به یاد آوردن آن عضویت کوتاه برایم گوارا نیست. این روزها دیگر چه کسی می‌خواهد بداند چرا بسیاری از اعضای نسل من در عقیده‌ای غوطه خوردند که به اندیشه‌ها، شرایط اجتماعی و فضای گذار از قرن نوزدهم به قرن بیستم تعلق داشت؟ مارکسیسم که ایدئولوژی کمونیسم را شکل داد، امروزه تا حدی فراموش شده است. نظریات انقلابی این مکتب در عمل شکست خورده‌اند. این روزها جهان بیشتر از سوی تروریسم تهدید می‌شود و با داعش و مرام‌هایی شبیه به آن دست و پنجه نرم می‌کند. منتها این وضعیت قبل از آنکه ریشه در ایدئولوژی داشته باشد از نیاز افراد، خصوصاً جوانان، برای شوریدن علیه نظمی ریشه می‌گیرد که خود نیافریده‌اند و آن را منسوب به خویش نمی‌دانند. افزون بر این، افراد به نوعی ایمان یا آرمان احتیاج دارند که بتوانند آن را بالاتر از خویش به حساب آورند و مایل‌اند جهان و تناقض‌هایش را در قالب روابطی نامنتظره و ظاهراً ساده ببینند، روابطی که به نظرشان همۀ مهمات امور و تمامی آنچه از سر می‌گذرانند، یا با آن‌ها مخالف‌اند را تبیین می‌کند و آنان حاضرند برای این اهداف غالباً فریبنده جانشان را بدهند. تمامی ایدئولوژی‌هایی که در گذشته به جنایت انجامیدند تنها زمانی امکان تکامل یافتند که پیش‌تر هر چه را نامناسب تشخیص می‌دادند از ذهن مردم زدودند و افراد را به وفاداری رؤیاپردازانه نسبت به آراء خود واداشتند، نظراتی که دم از درخشندگی می‌زدند. و در این کار، آن‌ها تفاوتی با ایدئولوژی‌های معاصری نداشتند که به جنایت تروریستی می‌انجامند. ایوان کلیما اضافه می‌کند: تلاش من در این کتاب برای روایت و تحلیل وقایع زندگی‌ام شاید حتی برای کسانی که کمونیسم را اندیشه‌ای مرده می‌شمارند معنادار باشد. من در گزارشم عمدتاً بر شرایطی تمرکز می‌کنم که در این قرن دیوانه بشریت را غالباً گمراه می‌کرد و گاهی به مسیرهای مرگ‌‌بار می‌کشاند.

قسمتی از کتاب قرن دیوانه‌ من:

شریک آینده‌ زندگی‌ام را به صورتی تقریباً نمادین بر روی یک پل ملاقات کردم. روزی بسیار گرم بود و من داشتم از محله‌ اسمیخوف باز می‌گشتم. به یک همکلاسی قدیمی برخوردم که به سمتم می‌آمد، یکی از اعضای گروه سه نفره خوانندگان، به همراه یک موقرمز که پوست رنگ‌پریده‌اش از گرما برافروخته شده بود. با همکلاسی‌ام احوالپرسی کردم و متوجه شدم که نام موقرمز هلناست. او دانشجوی سال اول رشته‌ ادبیات چک و همچنین یک نوازنده‌ ماهر به شمار می‌رفت. موقرمز بدون آنکه حتی به من نگاهی بیندازد گفت تنها نوازنده‌ای در مجموعه‌ هنری است و اینکه ما قبلاً یک‌بار همدیگر را دیده‌ایم. بار قبل من، که قبلاً فارغ‌التحصیل شده بودم او را تا کافه‌تریا همراهی کردم، اما چون صف خیلی طولانی بود جلو زدم و از یادش بردم. حسابی به او برخورده بود. چنین ماجرایی اصلاً به یادم نمی‌آمد. او حتماً مرا با کسی دیگر اشتباه می‌کرد. ایستادن در گرمای شدید دلپذیر نبود و چون هیچ عجله‌ای نداشتم پیشنهاد کردم با آن‌ها قدمی بزنم. در یک جا هلنا جلوی ساختمانی تماشایی ایستاد و دعوت کرد به آپارتمانشان برویم، جایی که می‌توانستیم کمی خنک شویم. خانواده‌ او در طبقه‌ پنجم این بنای شکوهمند به جا مانده از اوایل قرن زندگی می‌کرد. داخل که رفتیم یک پارچ پر از شربت آورد. ما پشت یک میز سیاه مربع شکل نشستیم و در مورد دانشکده و استادان‌مان حرف زدیم. هلنا چندان حرف نمی‌زد. از طرف دیگر من به صورت مبسوط داد سخن می‌دادم که چطور طولانی‌ترین اثر نثرم قرار بود در مجله‌ نووی ژیوت چاپ شود، اما سانسورچی‌ها آن را به خاطر مطالبش در مورد جشنواره‌ دانشجویی روز ماه مه حذف کردند. قرن دیوانه‌ من را سید علیرضا بهشتی شیرازی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۴۳۲ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۶۸ هزار تومان چاپ و روانه‌ کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.