جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
قانون عشق و قانون خشونت/ ضرورت محبت و پرهیز از خشونت
کتاب «قانون عشق و قانون خشونت» نوشته لئو تولستوی، به همت نشر مروارید به چاپ رسیده است. در میان آثار متعدد اخلاقی، دینی و تعلیمیای که لئو تولستوی رماننویس بزرگ روس (۱۹۱۰-۱۸۲۸) بین سال ۱۸۸۰ و مرگش در سال ۱۹۱۰ نوشته است، چهار اثر دیدگاه و نظرات او دربارهی معنی و هدف زندگی را در نیمهی دوم زندگیاش، روشنتر بیان میکنند. این آثار عبارتاند از: اعترافات (۱۸۷۹)، دین و اخلاق (۱۸۹۳)، دین چیست و ذات دین در چیست؟ (۱۹۰۲) و قانون عشق و قانون خشونت (۱۹۰۸). تولستوی در قانون عشق و قانون خشونت که بخشی از آخرین آرا و نظرات و نوشتههای او را تشکیل میدهد، میگوید که آنچه ما آن را خودمان میخوانیم، یا حیات ما، اصلی الهی است که بدنمان آن را در ما محدود میکند و به هیئت عشق ظاهر میشود. در نظر او انسان بدون عشق و محبت صرفاً موجودی حیوانی است که در وهم و پندار زندگی میکند، درحالیکه خودِ حقیقی خودی است الهامگرفته از محبت. موضوع محبت ورزیدن به همه که تولستوی بر آن تأکید میکرد، متضمن دوست داشتن همهی ملتها و نژادها و طبقات بود و همچنین به این معنی بود که انسان نباید هرگز و تحت هیچ شرایطی، خشونت و تعدی را روا بدارد. تولستوی خشونت را با عشق ناسازگار میدانست. این موضوع نتایج پر دامنهای داشت. مثلاً کاربست این عقیده در حوزهی حکومت و دولت مستلزم این نظریه بود که دولت بنابر طبیعت خود عامل تعدی و اعمال فشار است. به همین دلیل تولستوی آن را محکوم میکرد و به محو آن تمایل داشت. مقصود تولستوی در این مورد بیشتر آن بود که انسانها به اصل وجود خود بازگردند و به ندای قلبشان گوش بسپارند و اخلاق را بنیان رفتار خود قرار دهند. یکی از پاسخهای تولستوی به کسانی که او را متهم به واقعیتگریزی و ارائهی راهحلهای غیرعملی میکردند، این بود که وقتی مردم سعی میکنند جامعهی بشری را بدون اقتدار و حاکمیت دولت به تصور در بیاورند، بلافاصله نظرات هابز در مورد جنگ و نزاع همه علیه همه به ذهنشان متبادر میشود. درحالیکه قضیه میتواند غیر از این باشد. از لحاظ تاریخی میتوان گفت تولستوی دیدگاه روسو در مورد اثرات تباهکنندهی تمدن را از نو مطرح کرد. کتاب قانون عشق و قانون خشونت شرحی است از تعلیم مقاومت غیر خشونتآمیز در برابر شر و نتایج عملی آن. انقلاب ۱۹۰۵، تنازع و ناهمانگی اجتماعی فزاینده در جامعهی روسیه و جنگ بینالمللی قریبالوقوع، بیتردید تولستوی را واداشت تا با تمام توان خود دربارهی مقاومت غیرخشونتآمیز یا صلحگرایی مطلب بنویسد. تولستوی که مخالف هرگونه تغییر ناشی از خشونت بود، اعتقاد داشت که وزنهی شرِ سهمگینی بر گردهی مردم جهان سنگینی میکند و به آنها فشار میآورد و این فشار را ناشی از فقدان فهم دینی میدانست و به عقیدهی او این فهم فقط در نتیجهی تغییری در آگاهی دینی انسان حاصل میشود.قسمتی از کتاب قانون عشق و قانون خشونت:
وضعیت عجیب ملتهای مسیحی امروز نشان میدهد که آنها زندگیشان را بر تعلیمی بنا کردهاند که در معنای واقعیاش زندگی آنها را از درون ویران میکند. اما آنچه تاکنون پنهان نگه داشته شده کمکم دارد روشن میشود. ملتهای مسیحی خانهی خودشان را نه روی شن بلکه روی یخ بنا کردهاند و این یخ شروع به ذوب شدن کرده است و خانه روزی فرو خواهد پاشید. اکثر کسانی که فریب آموزههای کلیسا را خوردهاند، فقط درکی مبهم از معنی حقیقی تعالیم مسیح دارند و به جای اینکه بتهای پیشین خود را بپرستند، مسیح-خدا، مادرش و قدیسان را میپرستند و در برابر یادگارها و تمثالها تعظیم میکنند و به معجزات، شعایر، رستگاری و خطاناپذیری سلسلهمراتب کلیسا اعتقاد دارند. با این وضعیت ساختارهای مشرکانه و بیدین جهان هم میتوانستند حفظ شوند و مردم را راضی کنند. آنها به شرحی که کلیسا دربارهی معنی زندگی به آنها عرضه کرده بود ، معتقد بودند و به راهنمای رفتاری و شیوهی عمل مبتنی بر آن نیز اعتقاد داشتند. و این اعتقاد، مردم را به هم نزدیک کرد. اوضاع بر همین منوال بود تا اینکه مردم متوجه شدند در پشت آنچه کلیسا به اسم حقیقت به آنها ارائه داده بود چهچیز پنهان شده است. بدبیاری دیانتِ کلیسایی، وجود کتب مقدس بود که در هر حال کلیسا آن را مقدس میشمرد. کلیسا بهرغم تلاشهایش برای پنهان نگه داشتن ذات تعالیم کتاب مقدس و با وجود ممانعت از ترجمهی آنها به زبانهای بیشتر و تفسیر نادرست آنها، نتوانسته نور تعالیم اصیل را خاموش کند. این نور فریبکاری کلیسا را درمینوردد و روح افراد را روشنایی میبخشد. مردم اکنون حقیقتِ عظیم این تعالیم را با وضوح روزافزونی درک میکنند. با گسترش سواد و نشریات چاپی مردم کمکم کتب مقدس را از نو کشف کردند و به درکی از مضامین آنها رسیدند. آنها با وجود همهی تدبیرها و ترفندهای کلیسا، متوجه تعارض ساختارهای سیاسیِ مورد حمایت کلیسا با تعالیم انجیل شدند. کتاب مقدس مرجعیت کلیسا و دولت، هر دو را صراحتاً رد میکرد و این تعارض بیشتر و بیشتر وضوح پیدا کرد تا جایی که مردم از اعتقاد به دین کلیسایی دست کشیدند و فقط از سر عادت، حس مالکیت و تا اندازهای هم ترس از مراجع قدرت، همچنان به شکلهای بیرونی دین کلیسایی پایبند ماندند: کاتولیک، ارتدوکس و پروتستان به یک اندازه، از معنای درونی تهید شده بودند. این اتفاقی است که برای اکثریت قریب به اتفاق مردم کارگر رخ داده است. همین اتفاق برای افراد تحصیلکردهی غیر کارگر در دنیای مسیحی هم افتاده است. این افراد حتی با وضوحِ بیشتر، ورشکستگی و تعارضهای درونی تعالیم مسیح را دریافتهاند و به طور کاملاً طبیعی آن را رد میکنند. اما در همین حال، قادر نیستند تعالیم حقیقی مسیح را تشخیص بدهند. چون برخلاف کل نظام موجود است و مهمتر اینکه با جایگاه ممتاز و انحصاری آنها در نظام موجود در تقابل است. قانون عشق و قانون خشونت را شهابالدین عباسی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۴۱ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۲۸ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...