جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

فیلمنامه اصلی: چند کیلو خرما برای مراسم تدفین

فیلمنامه اصلی: چند کیلو خرما برای مراسم تدفین «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» فیلمی است به کارگردانی سامان سالور و محصول سال ۱۳۸۴ سینمای ایران. در این فیلم بازیگرانی همچون محسن تنابنده، محسن نامجو، نادر فلاح، حسن رشید قامت، رضا طرهانی و محمود نظرعلیان به نقش‌آفرینی پرداخته‌اند. تورج اصلانی فیلم‌برداری این فیلم را بر عهده داشته و آریا عظیمی‌نژاد نیز برای آن موسیقی متن ساخته است. در سال ۱۳۸۴ و در بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر، فیلمِ‌چند کیلو خرما برای مراسم تدفین توسط هیئت انتخاب، به دلیل نداشتن کیفیت سینمایی لازم، از بخش رقابتی جشنواره کنار گذاشته و تنها چند نمایش محدود در بخش میهمان به آن اختصاص داده شد. حدود هشت ماه بعد، این فیلم موفق شد در فستیوال بین‌المللی لوکارنو جایزه‌ی یوزپلنگ طلایی بهترین فیلم در بخش سینماگران معاصر را کسب کند و چند ماه بعد به عنوان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شهر نانت و جایزه‌ی بزرگ داوران فستیوال بین‌المللی سه قاره‌ی نانت، بالن طلایی را برای سینمای ایران به ارمغان آورد. همچنین این فیلم در بسیاری دیگر از جشنواره‌های معتبر جهانی توانست جوایز اصلی را به‌دست آورد. «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» حاصل رفاقت و تلاش گروهی شیفته و عاشق سینماست که سخت‌ترین‌ها را با فراغ بال به جان خریدند و در سرمایی که حتی در بعضی روزها به سی درجه زیر صفر هم می‌رسید دست در دست یکدیگر فیلمی را رقم زدند که بی‌توجهی‌های سلیقه‌ای و هدف‌دار عده‌ای هم نتواست باعث دیده نشدنش شود و فیلم با وجود اینکه هرگز رنگ اکران و پرده را به خود ندید (حتی در گروه‌های سینمایی نظیر آسمان باز و هنر و تجربه)، همچنان جزء فیلم‌هایی است که دوستداران و طرفداران مخصوص و جدی خودش را دارد و هنوز هم کم‌وبیش دیده می‌شود و تأثیرگذار است و این مهم جز با همدلی گروه تولیدی فیلم امکان نداشت. فضاهای متروکه و حومه‌ا‌ی که لوکیشن‌های اصلی فیلم‌اند به سالور در مقام کارگردان کمک می‌کنند تا نماهایی ماندگار در سینمای ایران خلق کند. حتی آدم‌های فیلم نیز آدم‌هایی حاشیه‌ای و به دور از مناسبات معمول انسانی‌اند. اما در عین حال، نکته اینجاست که راهی برای گریز آن‌ها از این شرایط نیست و آن‌ها محکوم به زیستی متروکه گونه‌اند. پس‌زده‌شدگانِ‌ جامعه‌ی امروزی که آدم‌های فیلم چند کیلو خرما برای مراسم تدفین‌اند در جهلی جنون‌گونه زندگی می‌کنند. فیلم سالور سرشار از نشانگانِ گوناگونی است و تحلیل این نشانگان واقعیت زیر پوستی فیلم را عیان می‌سازد.

قسمتی از کتاب چند کیلو خرما برای مراسم تدفین:

روز – خارجی - جاده‌ای برف‌گیر پهنهای و سفید که سیاهی جاده تا افق در آن امتداد دارد: ماشین نعش‌کشی قدیمی و درب و داغان که درونش مردی درشت‌اندام و قوی هیکل «عروج» نشسته و ماشین را می‌راند، از دورتر نزدیک می‎شود و می‌گذرد. خارجی - جاده‌ای دیگر (عنوان‌بندی) گذر نعش‌کش قدیمی عروج از چند جاده‌ی زمستانی و پر برف دیگر: تنها اسم فیلم و فیلم‌ساز در سیاهی با نوشته‌های سفید شکل می‌گیرد. روز – داخلی - بقالی کوچک در سیاهی، صدای بسم الله الرحمن الرحیم مرد بقال را می‌شنویم که چهره‌اش را نمی‌بینیم، هم‌زمان کرکره‌ی فلزی مغازه‌ی کوچک بالا می‌رود و حالا به‌وضوح به چهره‌ی بی‌روح و سرد عروج نزدیک می‌شویم که ماشین نعش‌کش، پشتش پارک شده و درون دوربین حرف می‌زند: عروج:‌چند کیلو خرما می‌خوام واسه‌ی مراسم تدفین... روز – خارجی - پمپ بنزینی متروکه در جغرافیایی بی‌مکان سایه‌ی مردی نقش‌بسته بر زمین که از جایی بالا می‌آید و با میله‌ی بلندی مشغول ور رفتن با سقف پمپ بنزین می‌گردد. تصویر بازتر می‌شود: «صدری» کامل مردی با سبیل‌های پرپشت که یک سمت صورتش سوخته و یکی از چشمانش نیمه بسته است با صورتی ضمخت، انگار در کمرش هم مشکلی‎ است و به سمتی قوز دارد و متمایل است، تمام سعی‌اش را می‌کند تا با میله‌ای که در دست دارد سقف پمپ بنزین متروک را تعمیر کند. انعکاس تمام‌قد صدری که لباس یکسره کارگران پمپ‌بنزین به تن دارد و کلاهی پشمی به سر در شیشه‌ی یکی از پمپ‌های فرسوده که شماره لیتر بنزینش ثابت شده به‌وضوح دیده می‌شود که با صدای واق‌واق سگی به سمتی می‌نگرد. غروب – خارجی - بیرون پمپ بنزین - کوهپایه‌ای برف‌گیر با ورود و آمدن ابرهای تیره و زیاد شدنشان، صدری که در نزدیکی پمپ بنزین متروک، مراقب اطراف است و سر به بالا دارد، نگران، آسمان را می‌بیند. هم‌زمان و پس از لحظه‌ای «یدی» جوانکی خام و بی‌تجربه که کم سن و سال‌تر از صدری می‌نماید با صورتی آفتاب‌سوخته، لاغر و بی‌جان به او اضافه شده، با گوشه‌ی چشم در‌حالی‌که ناشیانه از وی تقلید می‌کند سرش را بالا گرفته به ابرهای سیاه می‌نگرد و سعی بر این دارد تا در بی‌محلی صدری، خود را آشفته و نگران نشان دهد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.