جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

فقط یک چیز/ مسیر ساده به سمت بهره‌وری

فقط یک چیز/ مسیر ساده به سمت بهره‌وری کتاب «فقط یک چیز»، اثر مشترک گری کلر و جی پاپاسان، به همت انتشارات در دانش بهمن به چاپ رسیده است. اگر همه‌ی آدم‌ها در طول شبانه‌روز به یک میزان زمان دارند، چرا به نظر می‌رسد که برخی در مقایسه با دیگران کارهای بیشتری انجام می‌دهند؟ آن‌ها چگونه بیشتر کار کار می‌کنند، دستاوردهای بیشتری دارند، پول بیشتری به دست می‌آورند و دارایی بیشتری دارند؟ اگر زمان، پول رایج دستاورد باشد؛ پس چرا برخی می‌توانند در مقایسه با دیگران نقدینگی بیشتری به دست آورند؟ پاسخ این است که تمرکز رویکرد آن‌ها، رسیدن به کُنه چیزهاست. آن‌ها محدود می‌شوند. اگر شما خواهان بهترین فرصت بی‌قید‌و‌شرط هستید تا در به دست آوردن هر آنچه می‌خواهید موفق شوید، رویکرد شما نیز همیشه باید همان‌طور باشد؛ محدود شوید. محدود شدن نادیده گرفتن همه‌ی کارهایی است که می‌توانستید انجام دهید و به سرانجام رساندن کاری است که باید انجام دهید؛ همچنین تشخیص دادنِ این نکته است که همه‌ی خواسته‌ها به یک اندازه مهم نیستند. محدود شدن یافتنِ خواسته‌ای است که از همه‌ی خواسته‌ها مهم‌تر است؛ روشی است جدی‌تر برای پیوند دادن آنچه انجام می‌دهید با آنچه می‌خواهید انجام دهید. محدود شدن عبارت است از درک این نکته که نتیجه‌های شگفت‌انگیز به‌طور مستقیم با میزان محدود کردن تمرکز شما تعیین می‌شوند. راه رسیدن به بهترین نتیجه در کار و زندگی این است: تا جایی که می‌توانید محدود شوید. بیشتر مردم درست برعکس فکر می‌کنند. آن‌ها می‌پندارند که موفقیت بزرگ‌ زمان‌بر و پیچیده است. در نتیجه، تقویم‌هایشان و فهرست کارهایی که باید انجام دهند لبریز و خسته‌کننده می‌شود و موفقیت کم‌کم برایشان دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد، برای همین به کمتر راضی می‌شوند. بی‌خبر از اینکه موفقیت بزرگ زمانی فرا می‌رسد که ما کارهای اندکی را به‌خوبی انجام می‌دهیم، آن‌ها در تلاش برای انجام دادن کارهای بی‌شمار، سرگردان و سردرگم می‌شوند و در آخر دستاوردی بسیار اندک دارند. با گذشت زمان، سطح توقع خود را پایین می‌آورند، از آرزوهایشان دست می‌کشند و اجازه می‌دهند زندگی‌شان محدود شود. این آن چیزی نیست که باید محدود شود. شما زمان و توان محدودی دارید، پس وقتی آن‌ها را برای کارهای مختلف هدر می‌دهید، نتیجه‌ی ناچیزی به دست می‌آورید. شما می‌خواهید نتیجه‌ی دستاوردهایتان روی هم جمع و بیشتر شود، ولی فقط آب در هاون می‌کوبید. باید برای تأثیر بیشتر، کارهای کمتری انجام دهید تا اینکه کارهای زیادی با عواقب بیشتر انجام دهید. مشکل انجام دادن کارهای زیاد این است که حتی اگر هم خوب جواب دهند، اضافه کردن کارهای بیشتر به شغل و زندگی، بدون کنار گذاشتن دغدغه‌های دیگر، پیامدهای بد بسیاری به همراه می‌آورد: موعدهای سررسیده، نتیجه‌های ناامیدکننده، استرس بالا، ساعت‌های طولانی، کم‌خوابی، رژیم غذایی نامناسب، حذف ورزش و لحظات ازدست‌رفته با خانواده و دوستان -همه هم به اسم رفتن به دنبال چیزی است که به دست آوردنش را آسان‌تر می‌پندارید. محدود شدن رویکردی ساده به نتیجه‌های شگفت‌انگیز است و جواب می‌دهد؛ همیشه جواب می‌دهد، همه‌جا و برای هر چیزی. چرا؟ چون فقط یک هدف دارد: شما را در نهایت به هدف برساند. وقتی تا جایی که می‌توانید محدود شوید، بر یک هدف متمرکز می‌شوید و نکته همین است.

قسمتی از کتاب «فقط یک چیز»:

مفهوم انجام دادن همزمان چند کار در انسان، توسط روان‌شناسان از دهه ۱۹۲۰ میلادی مطالعه و بررسی شده است، ولی عبارت «چندکارگی یا انجام دادن همزمان چند کار» تا دهه‌ی ۱۹۶۰ مصطلح نشد. این عبارت به معنای چند پردازشی برای کامپیوتر استفاده می‌شد، نه آد‌م‌ها؛ با سرعت ۱۰ مگاهرتز که ظاهراً آن سرعت دور از ذهنی بود. این اصطلاح، کلمه‌ای جدید برای توصیف قابلیت کامپیوتر برای انجام سریع چندین کار همزمان به کار می‌رفت. در گذشته شاید انتخاب خوبی نداشتند، چون اصطلاح چندکارگی ذاتاً گمراه‌کننده است. چندکارگی درباره چند کار است که متناوباً از یک منبع (سی‌پی‌یو) استفاده می‌کند، ولی در آن زمان این مفهوم تغییر کرد و طوری تفسیر شد که به معنی انجام دادن چند کار همزمان با یک منبع (انسان) باشد. این امر، برگردانی هوشمندانه از این عبارت و در عین حال گمراه‌کننده بود، برای اینکه حتی کامپیوترها هم می‌توانند در هر لحظه‌ی واحد، تنها یک کد را پردازش کنند. وقتی کامپیوترها همزمان چند کار انجام می‌دهند، جلو و عقب می‌روند و تمرکز خود را متناوب و یک در میان می‌کنند تا هر دو کار انجام شود. سرعتی که کامپیوترها برای انجام چند کار استفاده می‌کنند، باعث بوجود آمدن این توهم می‌شود که همه چیز همزمان انجام می‌شود، پس مقایسه کامپیوتر با انسان می‌تواند گمراه‌کننده باشد. مردم در واقع می‌توانند دو یا چند کار را همزمان انجام دهند، مثلاً راه بروند و حرف بزنند یا آدامس بجوند و نقشه‌خوانی کنند؛ ولی ما مثل کامپیوترها، نمی‌توانیم همزمان بر دو چیز تمرکز کنیم. توجه ما به عقب و جلو می‌پرد. این برای کامپیوترها مشکلی ندارد، ولی برای انسان پیامدهای جدی‌ای دارد. دو هواپیمای مسافربری می‌خواهند در یک باند فرودگاه بنشینند. به یک بیمار داروی اشتباهی می‌دهند. یک کودک نوپا بدون مراقب در وان حمام رها می‌شود. نکته‌ی مشترک بین همه‌ی این تراژدی‌های محتمل این است که مردم سعی دارند کارهای بیش از حد زیادی را همزمان انجام دهند و کاری را که باید انجام دهند، فراموش می‌کنند. عجیب است، ولی با گذشتن زمان، تصویر انسان مدرن به نحوی به فردی تبدیل شده که همزمان چند کار را با هم انجام می‌دهد. ما فکر می‌کنیم می‌توانیم، پس فکر می‌کنیم که باید انجام دهیم. بچه‌ها در حال پیام فرستادن، گوش دادن به موسیقی یا تماشای تلویزیون درس می‌خوانند. آدم‌بزرگ‌ها در حال رانندگی با تلفن حرف می‌زنند، می‌خورند، آرایش می‌کنند یا حتی صورت خود را اصلاح می‌کنند. درحالی‌که با کسی در اتاق دیگر حرف می‌زنند، در اتاق دیگر کار دیگری انجام می‌دهند. پیش از آنکه موقع صرف غذا دستمال روی پایشان بیندازند، گوشی‌های هوشمندشان را در دست می‌گیرند. این‌طور نیست که انگار زمان خیلی کمی برای انجام همه کارهایی که باید انجام دهیم داری، بلکه حس می‌کنیم لازم است یک عالمه کار را در زمانی که داریم انجام دهیم. برای همین به امید اینکه همه کارها را انجام دهیم، دو یا سه برابر کار می‌کنیم. فقط یک چیز را لادن طباطبایی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۵۱ صفحه پالتویی با جلد نرم و قیمت ۶۵ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.